۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۱ : ۱۱
عقیق: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّی لاَ تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَواْ فَلاَ عُدْوَانَ إِلاَّ عَلَی الظَّالِمِینَ
و با آنها پیکار کنید تافتنه باقی نماند و دین مخصوص خدا گردد پس اگر دست برداشتند تعدی جز بر ستمکاران روا نیست (193-بقره)
جهاد در اسلام در واقع کمک به ملّتهایى است که پشت پردهى سیاستهاى استعمارى و استکبارى و استبدادى قرار داده شدهاند که نور اسلام به اینها نرسد؛ نور هدایت به اینها نرسد. جهاد براى دریدن این پردهها و این حجابها است؛ جهاد اسلامى این است. بحث اینکه آیا جهاد، دفاعى است یا ابتدائى است یا مانند اینها، بحثهاى فرعى است؛ بحث اصلى این است: ما لَکُم لا تُقاتِلونَ فى سَبیلِ اللهِ وَ المُستَضعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّسآءِ وَ الوِلدان؛چرا جهاد نمیکنید، مقاتله نمیکنید، نبرد نمیکنید در راه خدا - و بلافاصله [میگوید ]- و در راه مستضعفین، براى نجات مستضعفین؟ این احساس مسئولیّت است؛ یعنى شما برو جان خودت را به خطر بینداز و جانت را کف دستت بگیر در میدانهاى خطر، براى اینکه مستضعفان را نجات بدهى؛ معناى این، همان مسئولیّت است دیگر. یا این حدیث معروفِ «مَن اَصبَحَ وَ لَم یَهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمینَ فَلَیسَ بِمُسلِم»؛ و از این قبیل، فراوان آیات و روایاتى در متون اسلامى است که این جزو بیّنات اسلام است؛ یعنى اسلام انسان را اینجور خواسته است که مسئول باشد؛ هم نسبت به خود، هم نسبت به نزدیکان خود، هم نسبت به جامعهى خود، هم نسبت به بشریّت مسئول است. که حالا اگر بروید دنبال این فکر را در متون اسلامى بگیرید، چیزهاى عجیبوغریبى انسان مشاهده میکند از این اهتمام و از این احساس مسئولیّت.(مقام معظم رهبری- 6/9/1393)
در این نوشتار بنا داریم ان شاء الله و به فضل الهی در ذیل تفسیر آیه 193 سوره مبارکه بقره که معروف به آیه قتال می باشد مطالبی را پیرامون موضوع جهاد و جایگاه آن در اسلام مطرح نماییم.
اساس برنامه وحي، تزكيه نفوس جامعه و تعليم كتاب و حكمت به آنان است، از اينرو خداوند قبل از هر سخن ديگر درباره جنگ، به ذكر هدف آن ميپردازد: ﴿وقاتِلوا في سَبيلِ اللّهِ الَّذينَ يُقاتِلونَكُم﴾. هدف جنگ، اقامه دين و اعلاي كلمه توحيد است، زيرا قبل از اينكه بگويد با چه كسي بجنگيد ميگويد: چرا بجنگيد و به چه منظور دفاع كنيد.
از تقديم راه خدا: ﴿في سَبيلِ اللّه﴾ بر كساني كه بايد با آنها جنگيد: ﴿الَّذينَ يُقاتِلونَكُم﴾ اهميّت هدف را ميتوان فهمید.در اسلام، دفاع از دينْ اصل است و دفاع از آب و خاك، جان و مال و ناموس و آبرو فرع. نخست بايد از دين دفاع كرد، زيرا تنها در پرتو حفظ و سلامت دين، همه امور ياد شده در امان ميماند، زيرا وقتي اصل دين محفوظ ماند، براساس آموزههاي ديني كه ميفرمايد: اگر به همسر يا يكي ديگر از نزدیکان انسان حمله شد، اگرچه بر خودش از كشته شدن ميترسد بايد از آنها دفاع كند از اينرو قرآن كريم پيش از سخن درباره ويژگي جنگجويان مسلمان و اينكه با چه كسي و با چه سلاحي نبرد كنند، ميگويد فقط براي خدا و در راه او بجنگند، بنابراين، هدف از جنگ، دفاع از دين الهي است؛ نه صرف دفاع از خود، زيرا دفاع محض حق طبيعي هر انسان است، بلكه هر موجود زنده خشمناك برابر تهاجم بيگانه ميايستد و از حيات خويش دفاع ميكند.
قرآن كريم براي آنكه به دفاع كه حقِ معقول و مقبول هر انسان است رنگ الهي و عبادي بدهد ميفرمايد: ﴿وقاتِلوا في سَبيلِ اللّهِ﴾، زيرا آنچه به دفاع عظمت ميبخشد، صبغه ديني و الهي آن است.
قرآن كريم براي توبيخ و مذمت تجاوزگري ميفرمايد: تجاوزگران، مبغوض و مورد خشم خداوندند: ﴿ولاتَعتَدُوا اِنَّ اللّهَ لايُحِبُّ المُعتَدين﴾.خداوند از تجاوز از حدّ عدل نهي كرده است: ﴿ولاتَعتَدُوا﴾، پس تجاوزْ حرام، و تجاوزگر آلوده به معصيتِ بزرگ و مبغوض خداست.
در اینجا به برخی از قوانین و مقررات جنگ و جهاد از منظر قرآن می پردازیم قوانینی که خداوند متعال تعدی از آن را باطل می داند و می فرماید ﴿ولاتَعتَدُوا اِنَّ اللّهَ لايُحِبُّ المُعتَدين﴾ در اسلام قبل از دعوت كافر به حق و اتمام حجت و استدلال، جنگيدن ممنوع است، چنانكه انبياي الهي، پيش از اتمام حجتْ بر كافران از راه موعظه و جدال احسن، دست به شمشير نميبردند یا مثلاًكشتن اسير در اسلام ممنوع، و ارتكاب آن تجاوز از اين قانون جنگي است، مگر در مواردي خاص كه قانون آنرا معين كرده باشد.
اگر در جنگ شرط شود كه تن به تن باشد و خلاف آن عمل شود، تعدي و محرّم است یا اینکه جنگ با كساني كه سلاح را بر زمين ميگذارند و نيز با مجروحان و ناتوانان از نبرد ممنوع است.
از بين بردن باغستانها، گياهان و زراعتها و زهرآلود كردن آبهاي آشاميدني دشمن (جنگ شيميايي و ميكربي) و... ممنوع است
برخي دیگر از مقررات جنگ در بيان نوراني رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) چنين آمده است: «انطلقوا بسم الله و في سبيل الله تقاتلون أعداء الله؛ لا تقتلوا شيخاً فانياً و لا طفلاً صغيراً و لا إمرأة و لا تغلوا» 3 امير مؤمنان علي(عليهالسلام) نيز كه خليفه واقعي رسول اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) بود مانند آن حضرت(صلّي الله عليه وآله وسلّم) پيش از نبرد صفين، خطاب به لشكريانش برخي از مقررات انساني و اسلامي جنگ را چنين يادآور شدند: شما شروع كننده جنگ نباشيد كه اين خودش حجتي افزون بر حجت حقانيت (ديگر) شماست. دشمنِ فراري را نكشيد و ناتوانان را ضربت نزنيد و برمجروحان نتازيد و احساسات زنان را با آزردن، تهييج نكنيد، هرچند به شما بد بگويند و فرماندهانتان را دشنام دهند
راز اينكه انسان گاهي از محبوب كراهت دارد و به مبغوض ارادت ميورزد، عدم آگاهي كامل او به خوبي و بدي است؛ مثلاً جهاد بر انسان واجب شده است و بركاتي دارد؛ ولي برخي بر اثر ضعف علم آن را ناخوشايند ميپندارند، حال آنكه خير و صلاح آنها در آن است، و به عكس، بسا به چيزي ارادت دارند كه برايشان شرّ و زيانآور است، چون علم آنها به ضرر اندك است، از اينرو ارادت و كراهتشان نيز بجا نيست: ﴿كُتِبَ عَلَيكُمُ القِتالُ وهُوَ كُرهٌ لَكُم وعَسي اَن تَكرَهُوا شَيئاً وهُوَ خَيرٌ لَكُم وعَسي اَن تُحِبّوا شَيئاً وهُو شَرٌّ لَكُم واللّهُ يَعلَمُ واَنتُم لاتَعلَمُون)
علامه طباطبايي(قدسسرّه) صاحب تفسیر المیزان در ذیل آیه مورد بحث پیرامون جهاد و دفاع موارد مهم و مفيدي را مطرح می کنند:
استاد علاّمه طباطبايي ذيل آيات قتال دو مبحث تفسيري و اجتماعي دارند كه در اينجا با افزودههايي ميآيد. ابتدا مشروح مبحث تفسيري ايشان طي چند عنوان ارائه ميشود:
مراحل مبارزه
سنّت و سيره پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) در برخورد با بيگانگان، از نازل ترين مرحله تا عاليترين آن چنين بود: 1. دعوت مخفيانه. 2. فراخواني آشكار: ﴿فَاصدَع بِما تُؤمَرُ واَعرِض عَنِ المُشرِكين ٭ اِنّا كَفَينكَ المُستَهزِءين) 3. دفاع. پس از علني شدن دعوت، كارشكنيها و آزار مشركان آغاز شد و در دوره سه ساله شعب ابي طالب با محاصره شديد اقتصادي شدت گرفت تا پيامبر اكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) به مدينه هجرت كرد و هنگامي كه مسلمانان از نظر نفرات و ابزار دفاعي قدرتمند شدند، خداوند فرمان دفاع داد.
قرآن كريم براي سير طبيعي مبارزه، سه مقطع عمده را برميشمارد ،آن سه مقطع بدين شرح است:
يك. صبر و تحمل: اسلام در دورهاي كه مسلمانان كم شمار و ضعيف بودند اعلام موضع كرد؛ ولي مسلمانان هيچ گونه برخورد فيزيكي با مخالفان نداشتند، بلكه قرآن در آياتي چند آنان را به صبر برابر مشكلات، تحمل اذيتها و خودداري از جنگ دعوت ميكرد؛ مانند: ﴿واصبِر عَلي ما يَقولونَ واهجُرهُم هَجرًا جَميلاً)
دو. دفاع: مسلمانان پس از هجرت به مدينه و تأسيس حكومت اسلامي از نظر دفاعي قدرتمند شدند، از اين رو آيات قتال، مانند آيه مورد بحث و آيه(اُذِنَ لِلَّذينَ يُقتَلونَ بِاَنَّهُم ظُلِموا) نازل شد و مسلمانان اجازه يافتند در برابر مشركان از جان، سرزمين و آرمانهاي ديني خود دفاع كنند.
سه. جهاد ابتدايي: جهاد ابتدايي با تحليل حقوقي به دفاع بازميگردد؛ ولي از نظر فقهي همانند دفاع كيفري نيست، زيرا در دفاع كيفري نيازي به اذن امام معصوم(عليهالسلام) نيست؛ امّا جهاد ابتدايي مورد اختلاف است و برخي از فقها(رحمهمالله) اذن معصوم(عليهالسلام) را در آن لازم ميدانند البته بنابر ولايت فقيه جامع شرايط آگاه به زمان، مدير و مدبّر، ميتوان مأذون بودن وي را در اقدام به اين كار مهم نظامي بعد از مشورت با صاحب نظرانِ جامعْ استنباط كرد.
جهاد با معاندان اسلام به قدري اهميت دارد كه برخي از مفسران گفتهاند: جهاد نكردن اعتداست
از نظر قرآن كريم روح جهاد ابتدايي نيز به دفاع از مظلومان بازميگردد، زيرا مستكبران مانع نفوذ تعليم و تبليغ اسلام به تشنهكامان علم و ايماناند و جهاد با طاغيان به معناي طرد مانع و دفع حاجب براي رسيدن معارف ناب به محرومان است، پس همه جنگهاي اسلامي دفاعي است.
پیامبران مدافعان راستین حقوق بشر
خداوند پيامبران و مدافعان راستين حقوق بشر را فرستاد تا برابر هجوم همهجانبه كافران و مشركانِ ستيزهگر با حيات انساني، از اين حقِّ اوّلي دفاع كنند تا مردم بتوانند پرچم توحيد و قسط و عدل را در سراسر جهان به اهتزاز درآورند: ﴿لِيَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ) امروزه مدافعان دروغين حقوق بشر، گاه پستترين و پليدترين كارها را كه نوعي بيماري است از موارد حقوق بشر دانسته و آنها را ترويج و حمايت ميكنند. و برترين فضيلتهاي اخلاقي را مانع آزادي ميپندارند. اگر خداوند پيامبران را نميفرستاد و بشر را به حال خود رها ميكرد، اين مدعيان كاذب جهان را تباه ميساختند. پيامبران و رهبران ديني مدافعان واقعي حقوق بشر بودند و از حقّ حيات انساني مردم دفاع ميكردند.
در ظاهر، سه هدف براى جهاد در این آیه ذکر شده ، از میان بردن فتنه ها، و محو شرک و بت پرستى ، و جلوگیرى از ظلم و ستم .
به این ترتیب جهاد اسلامى نه به خاطر فرمانروائى در زمین و کشورگشایى ، و نه به منظور به چنگ آوردن غنائم و نه تهیه بازارهاى فروش یا تملک منابع حیاتى کشورهاى دیگر، یا برترى بخشیدن نژادى بر نژاد دیگر است .
هدف یکى از سه چیز است : خاموش کردن آتش فتنه ها و آشوبها که سلب آزادى و امنیت از مردم مى کند و همچنین محو آثار شرک و بت پرستى ، و نیز مقابله با متجاوزان و ظالمان و دفاع در برابر آنان است
در بسیارى از مذاهب انحرافى ، جهاد به هیچ وجه وجود ندارد و همه چیز بر محور توصیه ها و نصایح و اندرزها دور مى زند، حتى بعضى هنگامى که مى شنوند جهاد مسلحانه ، یکى از ارکان برنامه هاى اسلامى است در تعجب فرو مى روند که مگر دین مى تواند، توأ م با جنگ باشد.
اما با توجه به اینکه همیشه افراد زورمند و خودکامه و فرعونها و نمرودها و قارونها که اهداف انبیاء را مزاحم خویش مى دیده اند در برابر آن ایستاده و جز به محو دین و آیین خدا راضى نبودند روشن مى شود که دینداران راستین در عین تکیه بر عقل و منطق و اخلاق باید در مقابل این گردنکشان ظالم و ستمگر بایستند و راه خود را با مبارزه و در هم کوبیدن آنان به سوى جلو باز کنند، اصولا جهاد یکى از نشانه هاى موجود زنده است و یک قانون عمومى در عالم حیات است ، تمام موجودات زنده اعم از انسان و حیوان و گیاه ، براى بقاى خود، با عوامل نابودى خود در حال مبارزه اند .
بعضى
از غربزده ها اصرار دارند جهاد اسلامى را منحصرا در جهاد دفاعى خلاصه کنند، و با
هر زحمتى که هست تمام غزوات پیغمبر اکرم (صلى الله علیه و آله و سلم ) و یا جنگهاى
بعد از آن حضرت را، در این راستا توجیه کنند، در حالى که نه دلیلى بر این مساله داریم
و نه تمام غزوات رسول الله در این معنى خلاصه مى شود بهتر این است به جاى این
استنباطهاى نادرست به قرآن باز گردیم و اهداف جهاد را از قرآن بگیریم ، اهدافى که
همه منطقى و قابل عرضه کردن به دوست و دشمن است .
چنانکه در بالا اشاره کردیم جهاد در اسلام براى چند هدف
مجاز شمرده شده است
.
الف - جهاد براى خاموش کردن فتنه ها
و به تعبیر دیگر جهاد ابتدائى آزادى بخش .
مى دانیم خداوند دستورها و برنامه هائى براى سعادت و آزادى و تکامل و خوشبختى و آسایش انسانها طرح کرده است ، و پیامبران خود را موظف ساخته که این دستورها را به مردم ابلاغ کنند، حال اگر فرد یا جمعیتى ابلاغ این فرمانها را مزاحم منافع پست خود ببینند و سر راه دعوت انبیاء موانعى ایجاد نمایند آنها حق دارند نخست از طریق مسالمت آمیز و اگر ممکن نشد با توسل به زور این موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادى تبلیغ را براى خود کسب کنند.
به عبارت دیگر: مردم در همه اجتماعات این حق را دارند که نداى منادیان راه حق را بشنوند، و در قبول دعوت آنها آزاد باشند حال اگر کسانى بخواهند آنها را از حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداى منادیان راه خدا به گوش جان آنها برسد و از قید اسارت و بردگى فکرى و اجتماعى آزاد گردند طرفداران این برنامه حق دارند براى فراهم ساختن این آزادى از هر وسیله اى استفاده کنند، و از اینجا ضرورت ((جهاد ابتدائى )) در اسلام و سایر ادیان آسمانى روشن مى گردد.
همچنین
اگر کسانى مؤ منان را تحت فشار قرار دهند که به آیین سابق باز گردند براى رفع این
فشار نیز از هر وسیله اى مى توان استفاده کرد.
ب - جهاد دفاعى
آیا صحیح است کسى به انسان حمله کند و او از خود دفاع ننماید؟ یا ملتى متجاوز و سلطه گر هجوم بر ملت دیگر ببرند و آنها دست روى دست گذارده نابودى کشور و ملت خویش را تماشا کنند.
در اینجا تمام قوانین آسمانى و بشرى به شخص یا جمعیتى که مورد هجوم واقع شده حق مى دهد براى دفاع از خویشتن به پا خیزد و آنچه در قدرت دارد به کار برد، و از هر گونه اقدام منطقى براى حفظ موجودیت خویش فروگذار نکند.
این نوع جهاد را، ((جهاد دفاعى )) مى نامند، جنگهایى مانند جنگ احزاب و احد و موته و تبوک و حنین و بعضى دیگر از غزوات اسلامى جزء این بخش از جهاد بوده و جنبه دفاعى داشته است .
هم اکنون بسیارى از دشمنان اسلام ، جنگ را بر مسلمین تحمیل کرده اند و سرزمینهاى اسلامى را اشغال نموده و منابع آنها را زیر سلطه خود گرفته اند چگونه اسلام اجازه مى دهد در مقابل آنها سکوت شود؟
ج - جهاد براى حمایت از مظلومان
شاخه دیگرى از جهاد که در آیات دیگر قرآن به آن اشاره شده
، جهاد براى حمایت از مظلومان است ، در آیه 75 سوره نساء مى خوانیم : و ما لکم لا
تقاتلون فى سبیل الله و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان الذین یقولون
ربنا اخرجنا من هذه القریة الظالم اهلها و اجعل لنا من لدنک ولیا و اجعل لنا من
لدنک نصیرا:
چرا در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکانى که (بدست ستمگران ) تضعیف شده اند پیکار نمى کنید، همان افراد (ستمدیده اى ) که مى گویند: خدایا! ما را از این شهر (مکه ) که اهلش ستمگرند بیرون ببر، و براى ما از سوى خود، ولیى قرار ده ، و براى ما از سوى خود یار و یاورى معین فرما.
به این ترتیب ، قرآن از مسلمانان مى خواهد که هم در راه خدا و هم مستضعفان مظلوم ، جهاد کنند، و اصولا این دو از هم جدا نیستند و با توجه به اینکه در آیه فوق قید و شرطى نیست ، این مظلومان و مستضعفان در هر نقطه جهان ، باشند، باید از آنها دفاع کرده نزدیک و دور، داخل و خارج کشور تفاوت نمى کند.
و به تعبیر دیگر حمایت از مظلومان در مقابل ظالمان در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود، حتى اگر به جهاد منتهى گردد، اسلام اجازه نمى دهد مسلمانان در برابر فشارهایى که به مظلومان جهان وارد مى شود بیتفاوت باشند، و این دستور یکى از ارزشمندترین دستورات اسلامى است که از حقانیت این آیین خبر مى دهد.
د - جهاد براى محو شرک و بت پرستى
اسلام در عین اینکه آزادى عقیده را محترم مى شمرد و هیچ کس را با اجبار دعوت به سوى این آیین نمى کند، به همین دلیل به اقوامى که داراى کتاب آسمانى هستند، فرصت کافى مى دهد که با مطالعه و تفکر آیین اسلام را بپذیرند، و اگر نپذیرفتند، با آنها به صورت یک ((اقلیت هم پیمان )) (اهل ذمه ) معامله مى کند و با شرایط خاصى که نه پیچیده است و نه مشکل با آنها همزیستى مسالمت آمیز بر قرار مى نماید، در عین حال نسبت به شرک و بت پرستى ، سختگیر است زیرا: شرک و بت پرستى نه دین است و نه آیین و نه محترم شمرده مى شود، بلکه یک نوع خرافه و انحراف و حماقت و در واقع یک نوع بیمارى فکرى و اخلاقى است که باید به هر قیمت که ممکن شود آن را ریشه کن ساخت .
کلمه آزادى و احترام به فکر دیگران در مواردى به کار برده مى شود که فکر و عقیده لا اقل یک ریشه صحیح داشته باشد، اما انحراف و خرافه و گمراهى و بیمارى چیزى نیست که محترم شمرده شود و به همین دلیل اسلام دستور مى دهد که بت پرستى به هر قیمتى که شده است حتى به قیمت جنگ ، از جامعه بشریت ریشه کن گردد.
بت خانه ها و آثار شوم بت پرستى اگر از طرق مسالمت آمیز ممکن نشد با زور ویران و منهدم گردند.
آرى اسلام مى گوید باید صفحه زمین از آلودگى به شرک و بت پرستى پاک گردد و به همه مسلمین نوید مى دهد که سرانجام توحید و یکتا پرستى به تمام جهان حاکم خواهد شد و شرک و بت پرستى ریشه کن خواهد گشت .
از
آنچه در بالا - در مورد اهداف جهاد - آمد روشن مى شود که اسلام جهاد را با اصول
صحیح و منطق عقل هماهنگ ساخته ، و هرگز آن را وسیله سلطه جویى و کشورگشائى و غصب
حقوق دیگران و تحمیل عقیده ، و استعمار و استثمار قرار داده است .
ولى مى دانیم دشمنان اسلام - مخصوصا ارباب کلیسا و
مستشرقان مغرض با تحریف حقایق ، سخنان زیادى بر ضد مساله جهاد اسلامى ایراد کرده
اند و اسلام را متهم به خشونت و توسل به زور و شمشیر براى تحمیل عقیده ساخته اند و
به این قانون اسلامى سخت هجوم برده اند.
در پایان به معانی مختلف فتنه در قرآن می پردازیم ، اینکه ((فتنه )) چیست ، مفسران و ارباب لغت ، درباره آن بحثهایى دارند، این واژه در اصل از ((فتن )) (بر وزن متن ) گرفته شده که به گفته ((راغب )) در ((مفردات )) به معنى قرار دادن طلا در آتش ، براى ظاهر شدن میزان خوبى آن از بدى است و به گفته بعضى گذاشتن طلا در آتش براى خالص شدن از ناخالصیهاست واژه فتنه و مشتقات آن در قرآن مجید، دهها بار ذکر شده و در معانى مختلفى به کار رفته است .
گاه به معنى آزمایش و امتحان است ، مانند احسب الناس ان یترکوا ان یقولوا آمنا و هم لا یفتنون : ((مردم گمان مى کنند، همین که گفتند ایمان آوردیم ، رها مى شوند و آزمایش نخواهند شد.
و
گاه به معنى فریب دادن ، چنانکه مى فرماید: یا بنى آدم لا یفتننکم الشیطان : ((اى
فرزندان آدم ، شیطان شما را نفریبد))
و گاه به معنى بلا و عذاب آمده مانند: یوم هم على النار
یفتنون ذوقوا فتنتکم : ((آن روز که آنها بر آتش ، عذاب مى شوند و به آنها گفته مى
شود بچشید عذاب خود را))
و گاه به معنى گمراهى آمده ، مانند و من یرد الله فتنته فلن تملک له من الله شیئا، کسى که خدا گمراهى او را بخواهد (و از او سلب توفیق کند) هیچ قدرتى براى نجات او، در برابر خداوند نخواهى داشت.
و گاه به معنى شرک و بت
پرستى یا سد راه ایمان آورندگان ، آمده مانند آیه مورد بحث ، و بعضى آیات بعد از
آن که مى فرماید: و قاتلوهم حتى لا تکون فتنة و یکون الدین لله : ((با آنها پیکار
کنید تا شرک از میان برود، و دین مخصوص خداى یگانه باشد))
ولى ظاهر این است که تمام این معانى به همان ریشه اصلى که
در معنى فتنه گفته شد باز مى گردد (همانگونه که غالب الفاظ مشترک چنین حالى را
دارند) زیرا با توجه به اینکه معنى اصلى قرار دادن طلا در زیر فشار آتش براى خالص
سازى ، یا جدا کردن سره از ناسره است ، در هر مورد که نوعى فشار و شدت وجود داشته
باشد این واژه به کار مى رود، مانند امتحان که معمول ا با فشار و مشکلات همراه است
، و عذاب که نوع دیگرى از شدت و فشار است ، و فریب و نیرنگ که تحت فشارها انجام مى
گیرد و همچنین شرک یا ایجاد مانع در راه هدایت خلق که هر کدام متضمن نوعى فشار و
شدت است .
منابع:
تفسیر تسنیم ج9 (آیت الله العظمی جوادی آملی)
تفسیر نمونه ج2 (آیت الله العظمی مکارم شیرازی و جمعی از نویسندگان)
تفسیر المیزان ج2 ( علامه طباطبایی)
تفسیر مجمع البیان ج2 (علامه طبرسی)
سایت Khamenei.ir
محمدحسین رحمانی خلیلی