۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۱ : ۰۷
انگشتر فیروزهای که در دست دارد را نشانم میدهد و میگوید: «وقتی همراه بقیۀ میهمانهای جشنواره به نیشابور رفتم این فیروزه را هدیه گرفتم. این انگشتر یادگار سفری عزیز است و همیشه همراهم خواهد بود».
اولین زیارت
بانوی ۴۵ ساله میهمان جشنواره امام رضا(ع)، احساسش از زیارت حرم مطهر رضوی را اینگونه شرح میدهد: «حس اولین بار که حرم رضوی را زیارت کردم مثل راه رفتن روی ابرهابود. در حرم امام آرامش و سکون خاصی حاکم است، هم ظاهر و هم باطن آن فضا حس عجیبی به انسان منتقل میکند. همانجا آرزو کردم که کاش هر سال امام رضا(ع) مرا بطلبند و این سفر روزیام شود»
مبهوت معماری این مکان مقدس
زیباییهای حرم مطهر رضوی مدیحه رسول را سخت تحت تأثیر قرار داده است. او با هیجانی که در چشمها و صدایش نمایان است میگوید: «من همیشه از حضور در خانۀ فرهنگ جمهوری اسلامی در لاهور لذت بردهام. چون آنجا همیشه حس خوبی به من می دهد. خانۀ فرهنگ مرا با هنر و معماری ایرانی آشنا کرد. هنری که زیبا و بینظیر است و معنویت در آن موج میزند. در خانۀ فرهنگ جمهوری اسلامی بود که کتابهایی دربارۀ امام رضا (ع) و بارگاهشان دیدم و از طریق آنها با حرم امام رضا (ع) آشنا شدم و مبهوت معماری این مکان مقدس شدم».
مدیحه رسول در حالی که نقاشیهایش از حرم زیبای امام هشتم(ع) را به من نشان میدهد میگوید: «بر اساس تصاویر کتابهایی که در خانۀ فرهنگ دیدم، این طراحیها و نقاشیها را انجام دادهام».
خودشان میدانند
وقتی به مدیحه رسول میگویم در میان ما ایرانیها باوری هست که میگوید زائری که نخستین بار به زیارت امام هشتم میآید، هرچه از ایشان بخواهد دعایش در حرم مستجاب خواهد شد، چشمانش خیس اشک میشود. به نقطهای مبهم خیره میشود و طوری که انگار همین حالا دارد با امام رضا(ع) مستقیم حرف میزند با احساس خاصی که مرا هم تحت تأثیر قرار میدهد میگوید: «اولین باری که به حرم رفتم به ایشان گفتم من بیشتر از هر زمانی به دعای شما نیاز دارم. از شما میخواهم هم برای این دنیای من و هم برای آن دنیایم دعا کنید».
مدیحه با لحنی مظلومانه ادامه میدهد: «از امام رضا(ع) خواستم برای مسلمانان مظلوم پاکستان دعا کنند. خودشان بهتر از هر کسی میدانند که ما با چه مشکلات عجیبی دست و پنجه نرم میکنیم».
از خوششانسترین انسانهای روی زمین
از احساسش دربارۀ اینکه به عنوان خادم نمونۀ فرهنگ رضوی در جشنوارۀ امام رضا(ع) انتخاب شده سؤال میکنم. میگوید: «در طول سفر خودم را یکی از خوششانسترین انسانهای روی زمین میدیدم چون میدانستم از میان صدها هنرمند مسلمان انتخاب شدهام و این را هم خوب میدانم که نظر لطف امام رضا(ع) شامل حالم شد تا توانستم این عنوان را به دست آورم».
«تا قبل از شرکت در جشنواره بسیار نگران بودم چون نمیدانستم چه اتفاقی میافتد. اصلاً خود را لایق و شایستۀ این عنوان نمیدیدم. باگذشت زمان در من احساس رضایت و خشنودی و آرامش بیش از اندازهای به وجود آمد. به علت بیماریای که دارم باید داروهای متعددی مصرف کنم ولی در این سفر حتی از آنها غافل شدم. با این حال، حالم از هر زمانی بهتر بود و اینها همه از برکات وجود امام رضا(ع) است».
حرف آخر...
گفتگو به پایان می رسد و مدیحه رسول با لحنی اندوهگین میگوید: «دلم برای امام رضا(ع) تنگ شده. بیمارم و نمیدانم زنده میمانم تا دوباره به زیارتشان بیایم یا این اولین و آخرین دیدار ما خواهد بود. از شما میخواهم هر وقت یاد من افتادید سلامم را به عالم آل محمد (ص) برسانید».
منبع:مهر