آيتالله جوادي آملي پاسخ مي دهد
آيا وحي مختص پيامبران است؟
آيتالله جوادي آملي گفت: وحي دو قسم است؛ وحي علمي و وحي عملي. قسم اول مخصوص پيامبران و اولياست كه شما اخبار از غيب، احكام و شريعت ميشود اما وحي عملي آن چيزي است كه خداوند آن را در قلب مومنان، صالحان، اولياء خود الهام ميكند تا تصميم درستي بگيرند، اين وحي عمومي است.
عقیق:آيتالله جوادي آملي در سلسله جلسات درس تفسير خود در تفسير آيات ۱ تا ۶ سوره «شوري» به نكات زير اشاره كرده است:* سوره شوري سورهاي است كه با بيشترين حرف مقطع آغاز ميشود حروفي كه حدود ۳۰ احتمال براي معناي آنها ذكر شده است. علامه طباطبايي معتقد است كه اين حروف مقطعه رمزي است با مضمون سوره كه البته كيفيت اين ارتباط براي ما مشخص نيست. دليل اين مطلب نيز از نظر ايشان اين است كه وقتي مثلاً محتواي سورههايي كه با «الم» شروع ميشوند را مورد بررسي قرار ميدهيم مشاهده ميكنيم كه مضمون آنها يكي است، همچنين وقتي سورههايي را كه حروف مقطعه آن به «ص» ختم ميشود را بررسي ميكنيم متوجه ميشويم كه مضمون خاصي دارند و سورههايي كه با «المص» آغاز ميشود محتوي آن جامع بين آن دو قبلي است. بنابراين روشن ميشود كه بين مضمون اين سورهها و حروف مقطعه ارتباطي وجود دارد.* بعد از بيان حروف مقطعه خداوند به مساله وحي اشاره ميكند و ميفرمايد «كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ» اين در حالي است كه در انتهاي اين سوره نيز سخن از وحي و اقسام وحي شده است. وحي گاهي علمي و گاهي عملي است. وحي علمي همان علوم غيبيه، احكام و شريعت است كه خداوند آن را براي انبياء و معصومين بازگو ميكند، كه اينها امور علمي هستند. برخي از وحيها مربوط به امور عملي است يعني ذات اقدس اله در قلب يك انسان مؤمني، وليي يا پيغمبري آن تصميم و عزم و اراده را الهام ميكند. وحي علمي اموري است مانند داستان حضرت يونس، داستان حضرت موسي، ابرهيم، اسحاق و يحيي را به پيامبرش وحي كرد اين همان چيزي است كه در قرآن به اين صورت به آن اشاره شده است. «عَلَّمْناهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْماً»* اما وحي عملي نظير آن چيزي است كه به قلب مادر موسي فرستاد «وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلَا تَخَافِي وَلَا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ؛ در همان زمانى كه پسران بنى اسرائيل را ميكشتند، مادر موسى به موسى حامله شد و او را بزاد. ما به مادر موسى الهام كرديم: تا آن گاه كه بر جان او نترسيده اى او را شير ده، ولى آن گاه كه ترسيدى او را در آن دريا (رود نيل) بيفكن و نترس، كه كشته نميشود و از دورى وى اندوهگين مباش كه ما او را به تو باز ميگردانيم و از پيامبرانش قرار ميدهيم و او را به سوى خاندان فرعون و بنى اسرائيل به رسالت ميفرستيم. » ما اين تصميم را در قلب او الهام كرديم كه همان وحي فعل است. اين وحي اختصاصي به ائمه و انبياء ندارد بلكه هر كسي كه وليي از اولياي الهي شود ممكن است ذات اقدس اله در قلب آن فرد مطلب و تصميمي را الهام كند. پس عدهاي كه به راه آمدهاند خداوند تصميمهاي خوب را در قلب آنها مياندازد بنابراين اينها بايد در مورد تصميمات خوبي كه ميگيرند شاكر باشند و خدا را شكر كنند و آن تصميم درست را از آن خداوند بدانند.* اما آنچه در مساله وحي مطرح است وحي علمي است كه مخصوص انبياء است و خداوند از اين طرق به پيامبر دستور ميدهد كه قوانين تمدن ساز و تدين ساز را به انسانها ابلاغ كند. اين نبوتي كه خداوند در قرآن مطرح ميكند دو نوع است يك وقت سخن از نبوت عامه است و يك وقت سخن از نبوت خاصه، آن چه كه خداوند در اوايل سوره شوري مطرح كرده است سخن از نبوت عامه است. از همين رو ميفرمايد ما براي شما و به طرف شما وحي فرستاديم همانطور كه به انبياء قبل وحي فرستاديم. در جريان نبوت عامه اصول سهگانهاي توحيد، معاد و در نهايت وحي و نبوت معين و از مسائلي است كه در آن شكي نيست، اينها اصول سهگانهاي هستند كه از عناصر اصلي دين به شمار ميآيند كه گاهي خداوند در قرآن كريم به اين اصول سه گانه تصريح ميكند نظير آنچه در آيات پاياني سوره «اعلي» بيان كرده است و گاهي نيز به آنها تصريح نميكند.* مطلب ديگري كه در خصوص وحي مطرح است اين است كه وحي و كلام الهي درجاتي دارد، چون هيچ موجودي نيست كه زمامش در دست خداوند نباشد و خداوند با او سخن نگويد اما سخن الهي در هر مرتبه مناسب و مخاطب همان مرتبه است. بر اين اساس اگر زمام هر چيزي دست خداوند باشد «مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا» خداوند اين ناصيه و زمام را نگرفته است كه نگهدارد بلكه گرفته است كه در راه راست خودش ببرد. پس هر چيزي را خداوند در نظام تكوين در راه راست خودش حركت ميدهد و آنجا عصيان پذير نيست چرا كه آن در حوزه تكوين است و نظام تشريع است كه عصيان پذير است. پس هيچ موجودي نيست مگر اينكه قاعد و زمامي دارد و آن زمام در دست خداوند است و خداوند آن موجود را در راه راست خودش حركت ميدهد و با او به اندازه خودش در هر مرحله سخن ميگويد و احتياجاتش را در هر مرحله بر طرف ميكند. بنابراين اينطور نيست كه اگر بخواهد با جمادات سخن بگوييد همانطور كه با انسانها سخن ميگويد، سخن بگويد. اين سخن گفتن خداوند فعل خداوند است و فعل خداوند از عرش تا فرش را در بر ميگيرد و خداي سبحان با عرشيان يك جور سخن ميگويد و با فرشيان يك جور ديگر سخن ميگويد. او زمام همه موجودات را در دست دارد و با هر موجودي در جايگاه خودش سخن ميگويد. پس اگر سخن از وحي به زنبور عسل ميكند نبايد توقع داشت همان نوع وحي و سخن گفتن در مورد نبوت عامه و وحي خداوند به انسان باشد.* انسان تنها موجودي است كه از صفر به صد ميرسد بقيه موجودات تو راهي هستند يعني يا از صفر شروع ميكنند و در اواسط راه از دور خارج ميشوند و يا اينكه از وسط راه آغاز ميكنند و تا پايان ميروند. گروه اول نباتات و حيوانات هستند و گروه دوم فرشتهها هستند يعني از وسط آغاز ميكنند و اوج ميگيرند اما مانند انسان نيستند كه از تراب و خاك شروع كرده باشند. پس هيچكدام از اينها «كادح الي رب» نيستند، لذا اين چنين موجودي كه موقعيت و وضع خاص دارد كلام الهي، رزق و روزي الهي نيز بايد مناسب خودش و به همين امتداد باشد و با سخن الهي با ديگر موجودات فرق داشته باشد.* آنچه در اين آيات وجود دارد اين است كه خداوند در اين آيات براي نشان دادن عظمت و شكوه وحي پنج اسم از اسماء خود را ذكر كرده است و آن اسماء «الله»، «العزيز»، «الحكيم»، «له ما في السماوات و الارض» و «و هو العلي العزيز» ميباشند «كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ» اين اسماء خمسه سهم تعيين كننده در وحي دارند چرا كه او ميخواهد انسان را به عزت، حكمت، مالكيت خويشتن خويش و به علو و عظمت برساند، چون او علي عظيم است انسان را نيز ميخواهد به اعتلا و عظمت نائل كند. خداوند با اين اسماء به وسيله وحي و پيامبران انسان را ميخواهد در فضاي بيكران وادي گمراهي به سمت خودش دعوت كند. و هيچ مانعي براي او وجود ندارد چرا كه همه عالم ستاد اجرايي خداوند هستند و كسي يا چيزي در مقابل او نيست كه بتواند مانع باشد.منبع:حج211008