۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۱ : ۲۳
ارتباط با رو حانیون و علما
آيا مساوي هست كسي كه علم داره با كسي كه علم ندارد در هر كاري دانش مي خواهد اول چون همه شماها جوان و نيرومند هستید. وجود مقدس پيغمبر اسلام وقتي معاذبن جمل رو براي استانداري يمن فرستاد فرمود عليك بالشباب، اي معاذ بن جمل بر تو باد بر جوانها هرچه قدرت و نيرو و كار داري با جوانها كار كن چون ديگه پير ديگه هر طوري بايد بشه شده، خشت اول چون نهد معمار كج تا ثريا ميرود ديوار كج، پير اگر بد شد ديگه خوب نميشه، اگر هم خوب شد ديگه بد نميشه ديگه. سر پيري جايي راهش نميدن غير از مسجد .
من به واقع ميگم در چند جلسه اي كه خيمه ميثم آمده بودم يه تشكر بايد بكنم از جناب آقاي فراهاني كه واقعا زحمت ميكشن من سن خودمو بگم اول، قمري 87 سالمه، مقصدم اينه كه ميخوام بگم كه انسان اگر با ايمان باشه نيروي ايمانش و تقويت كند خدا كمكش ميكند بعضي الان تو 50-60 سالگي عصا دست ميگيرن يه ور يه وري راه ميرن، مريضن، معتادن . من از ده سالگي شروع كردم به مداحي محله پامنار، اونجا مقر اقامت آيت الله كاشاني دنيا اومديم اونجا زير دست آيت الله كاشاني بزرگ شديم، اينو مي خوام بگم كه شما در هر جايي هستيد با عالم محلتون رابطه داشته باشيد اگر با عالم انسان رابطه داشت به خطا نمي افته. من از آيت الله ميلاني (رضوان الله تعالي عليه) استفاده كردم از ميرزا جواد آقاي تهراني، زاهد بزرگ مشهد آقاي طبسي، خواستش گفت: من تو حرم حضرت (ع) قبر برات آماده دارم ايشون فرمود من وصييتمو عوض نميكنم منو تو قبرستان عمومي دفن كن علامتي هم رو قبرش نيست يه خورده از زمين بالااومده با سيمان، اين مرد بزرگوار. آشيخ علي شاهرودي نمازي، آقاي آشيخ محمد جواد محلاتي خراساني (رضوان الله تعالي عليه) با اينها من محشور بودم و از اينها استفاده علمي كردم. البته من مطلب خيلي دارم حالا هر چقدر شد خدمت شما عرض ميكنم.
مقام ولایت امیر المؤمنین
راجع به ماه رجب از دهم ماه رجب ولادت حضرت جواد (علیه السلام) سيزدهم رجب ولادت اميرالمومنين(علیه السلام) پانزدهم هم شهادت حضرت زينب (علیها السلام) هجدهم، رحلت حضرت ابراهيم، البته طبق اون رواياتي كه وقتی حضرت ابراهيم از دنيا رفت خورشيد گرفت، اين روايت هيجدهم نيست، بيست و هشتم رحلته، چرا؟ چون در دنيا از اول خلقت تا حالا خورشيد يا روز بيست و هشتم ماه گرفته يا روز بيست نهم هيچوقت هجدهم ماه نميگيره كه مردم اومدن گفتن چون ابراهيم از دار دنيا رفت خورشيد گرفت پيغمبر فرمود: نه به واسطه ابراهيم نيست. اگه به اون روايت استناد کنیم بيست و هشتمه، بيست و هفتم هم مبعثه، بيست و پنجم هم شهادت موسي بن جعفر(علیه السلام) . دو تا جمله من براتون از اميرالمومنين(علیه السلام) بگم مطلب خيليه فشرده فشرده، حضرت يونس پيغمبر در كتاب بصائرالدرجات اگه ميخوايد يادداشت كنيند اينجا نقله كه اميرالمومنين(علیه السلام) فرمود: ان الله عرض ولايتي، خدا عرضه كرد ولايت منو، قَبِل مَن قَبِل، قبول كرد اونكه بايد قبول كنه، أَنكَر مَن أَنكَر، و انکار كرد وثقيل بود، براي اون كسي كه براش ثقيل بود وأَنكَر يونس فحبس الله في بتن حوت، حضرت يونس يه قدري براش ثقيل بود اين مقام، مقام علي (علیه السلام) به واسطه اين يه تأملي كه كرد خدا در شكم ماهي او رو قرار داد حتي أَقَرَّبها، از شكم ماهي بيرون نيامد مگر اينكه اقرار به ولايت اميرالمومنين(علیه السلام) كرد. شما در سوم ماه شعبان مي بينيد اكثر مداح ها اكثر شعرا مي خوانند كه فطرس ملك مبغوض درگاه الهي شد اومد پر و بالش و به قنداقه امام حسين(علیه السلام) سائيد و خدا پر و بالش و داد، علت رو نه شاعري به شعر آورده نه مداحي تونسته بگه در همين كتاب بصائرالدرجات سال 400 هجري مثل اينكه تاليف شده باشه، مرحوم مجلسي هم در جلد بيست و ششم بحار در اونجا هم نقل كرده، إن الله عَرَضَ ولايهَ اميرالمومنين، خدا عرضه كرد ولايت اميرالمومنين(علیه السلام) را، فَقَبَّلَ الله الملائكه همه ملائكه قبول ولايت امير المومنين كردند، فَاَباها مَلَکٌ یُقالُ الفطرس، اين فطرس ملك براش ثقيل بود ولايت اميرالمومنين رو قبول كنه فكسرالله جناحه، خدا پر و بال اورو شكست تا مغضوب درگاه الهي شد تا شب، امام حسين(علیه السلام) جبرئيل اين ملك رو ورداشت آورد خدمت پيغمبر عرضه داشت كه اين ملك مبغوض شد به واسطه همين مسائلي كه ولايت اميرالمومنين را قبول نكرد پيغمبر بهش چي گفت؟ گفت: پاشو برو بالت و بمال به قنداقه امام حسين؟ نه، فرمود: دلت مي خواد خدا بهت پر و بال بده قال نعم ، خوب اينجا رو گوش بده، فعرض رسول الله ولايت علي ابن ابي طالب، پيغمبر به اين فطرس ملك عرضه كرد ولايت اميرالمومنين رو، فَقبَّلها قبول ولايت كرد، بعد گفت حالا برو بالت و بمال به قنداقه امام حسين (علیه السلام). مگه ميشه بدون ولايت پر و بال كسي در بياد اونم ملك.
توجه به اعتقادات در گزینش اشعار
اما در اينجا در ولايت اميرالمومنين(علیه السلام) بعضي از شعرا به خطا مي افتن حضرت مي فرمايد: نزلوني عن ربوبيه، ما رو از ربوبيت پايين بياريد، در شان ما هر چي مي خوايد بگيد. ولي ببينيد بعضي از شاعران شعرهايي ميگن بر خلاف روييه شيعه چون شعر گفتن دو بال دارد در شعر گفتن يه بال ادبيات كه در كشور ما ادبيات ادبيات ما فارسيه در ادبيات مسيحي، يهودي، زرتشتي، بودائي، حمبلي، مالكي، اشعري ،مذهب ،جبري مذهب، عارفا صوفيه از همين ادبيات فارسي استفاده ميكنن براي شعر گفتن. بال دومش عقيده است اون كه صوفيه اصطلاحات صوفي رو در شعر استفاده مي كنه اونكه عارفه اصطلاحات عارف رو اونكه زرتشته اصطلاحات زرتشتي اونكه مسيحي است اصطلاحات مسيحي اونكه شيعه است بايد اصطلاحات شيعه رو استفاده كنه و همچنين اگر مداح بخواد شعري رو انتخاب كنه بايد نگاه كنه، شعر مال هر كي هست كار به شخص نداشته باش، اميرالمومنين (علیه السلام) مي فرمايد: أُنظرالی ماقال، نگاه به گفته بكن نگاه به شعر بكن نگاه به نثر بكن، ولا تنظر الی من قال، نگاه به گوينده نكن. سه نفر از مراجع بزرگوار آيت الله بروجردي ، امام راحل ، آيت الله ميلاني ، مضمون سخنانشون اينه، مطالب و حرف بزرگان مانع نبوغ فكري شما نشه، شما فكرتونو به كار بندازيد چي كار داريد فلان كس چه مطلبي رو گفته شما عقلت و به کار بنداز ببين اين شعر خوبه يا نه، اگر مسائل احكام عقيدتي رو انسان بداند نگاه ميكنه ببينه اين شعر كه اگه جبره، جبر مال شيعه نيست اگر تفويضه، تفويض مال شيعه نيست اگر حلوله، اگر اتحاده، اگر تشبيهه، تعطيله، است، استفاده نمي كنه، اگر صلح كل است استفاده نمي كنه ازش، منتهاش بايد اينا رو بدونه مداح، بايد اين مسائل علم كلام را بداند تا شعرهايي رو كه مطالعه ميكنه ببينه آيا اين شعر اگر توش جبر است استفاده نكنه اگر تو اين شعر تفويضه استفاده نكنه. مثلا در باره اميرالمومنين علي (علیه السلام) شاعر ميگه:
آنچه قدرت داشت ذات كردگار جمله رادر ذات تو برده به كار
خوب خدا اونجا تعطيل ميشه ديگه، خدائي وجود نداره، اونچه قدرت داشت ذات كردگار جمله را در ذات تو برده به كار، اين جا هم بحث تعطيل پيش مياد كه امام هادي روحي و روح العالمين له الفداه، كه سوم اين ماه كه روز جمعه بود روز شهادت اون بزرگوار بود، حضرت عبدالعظيم حسني اومد خدمتش اون دم درنشست، سادات راه بهش ندادن بياد بالا، حضرت يه مسئله از بغل دستيش پرسيد بلد نبود به حضرت عبدالعظيم گفت: جواب مي داد يكي يكي تا اومد كنار حضرت هادي(علیه السلام) گرفت نشست گفت: آقا من مي خوام دينمو عرضه كنم فرمود: عرضه كن، گفت خدا را اونطور قائلم كه از دو حد تشبيه و تعطيل خارجه. تشبيه چيه؟ مثل زدن، بگيم اميرالمومنين(علیه السلام) عين خداست قدرت علي(علیه السلام) عين قدرت خداست قدرت پيغمبر عين قدرت خداست اين تشبيه است. اگر تمام اعمال رو صفات الهي را به ائمه معصومين(علیهم السلام) بديم اين تفويض و تعطيله. متفوضه ميگن خداوند عين ساعت كوكي كه يه ساعتي رو كوك كرده گذاشته اينجا كه يك سال كار ميکنه، با يه قوه خدا خلق كرده، ديگه كاري به خير و شر نداره، كار دست ائمه معصومينه، در صورتي كه اين تفويض است و امام صادق (علیه السلام) فرمود: لاجبر ولا تفويض بل اَمرٌ بينُ الاَمره، نه جبر نه تفويض، بلكه امري بين اين دو. امر يعني چي؟ يعني اونچه كه خدا دستور داده ما عمل كنيم اونچه كه خدا نهي كرده ما انجام نديم اينو ميگن اَمرٌ بينُ الاَمر.
پس كار مداحي از يك بعد آسانه از يك بعد سخت تره يه مرجع تقليد آقايون مي خواد يه فتوا بده چهار ملاك داره يه ملاكش قرآنه يه ملاكش احاديث و رواياته يه ملاكش اجماع علماست يك ملاكش استنباط شخصي خودشه كه سي سال چهل سال درس خونده تا بتونه يك مسئله رو عنوان كنه و استنباط كنه. مرحوم علامه حلي در نجف مسئله چاه رو داشت ميگفت كه اگر حيواني در چاه افتاد بعد از اونكه اون جنازه اون حيوان رو خارج كرديم چند تا دلو آب بكشيم؟ گفت: كه شايد چون چاه تو خونه منه، من به واسطه اينكه چاه تو خونه خودمه به نفع خودم فتوا دادم، دستور داد چاه رو پر كردن بعد نشست فتوا داد، ديد نه عين همون اوله اما يه شاعر مي خواد شعر بگه ملاكش چيه؟ وجود مقدس اميرالمومنين (علیه السلام) در ماه رمضان هر اصنافي را دعوت ميكرد افطاري مي داد افطاري رو كه مي خوردند حضرت يه خطبه مي خواند براي اينها صنف نجار صنف بزاز حالا هر صنفي يك شب شعرا رو دعوت كرد بعد از آني كه شام به اينها داد حضرت فرمود: ان ملاك امركم الدين، ملاك امر شما دينه. حالا دين چيه؟ بايد بريم دنبال دين ببينيم چيه ديگه. اگر شاعر بخواد شعر بگه بايد دينشو بياره جلو ببينه راجع به توحيد چي مي خواد بگه ديگه چيزي نگه كه نقص توحيد باشه راجع به نبوت مي خواد شعر بگه چه شعري بگه كه ضد نبوت نباشه راجع به امامت می خواد شعر بگه چه شعري بگه كه ضد امامت نباشه اين دينه و ملاك.
نمونه هایی از اشکلات ادبی و اعتقادی در اشعار
به طرف ميگي، ميگه ما اگه بعضي اصطلاحات رو از شعر بر داريم ديگه شعري به وجود نمي مونه مگر در قديم زمان، ازمنه قديم حالا رو ولش كن اين دوره رو، مگه اين الفاظ و اصطلاحات و به كار مي بردن ببينيد حالاشايد بعضيهاتون حفظ باشيد
من غم مهر حسين با شير از مادر گرفتم روز اول آمدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم يك قطره از عطر حسين عبرت از عود و گلاب و نافه وعنبر گرفتم
چرا اين اصطلاحات رو شعرا مصرف نميكنن اصطلاحاتي كه اصطلاح شيعه است؟ من شايد يه مرتبه اين رو گفته باشم در نظرم نيست قبل از انقلاب ده سال قبل از انقلاب خدمت آيت الله العظمي گلپايكاني رسيدم با مرحوم علامه، خدا رحمتش كنه گفتم: آقا من شعر ميگم، ميتونم در باره اهل بيت (علیهم السلام) مي و باده و اين الفاظ رو استفاده كنم: اين كلام كلام ايشونه فرمود: اين الفاظ مبغوض اهل بيت(علیهم السلام) است نه محبوب اهل بيت(علیه السلام) ، اهل بيت (علیهم السلام) با اين الفاظ چيكار دارن.
مشك ابالفضل(علیه السلام) كه ميشه كوزه آب، مشك كه ميشه مي، اين يعني چي؟ ما بايد ببينيم به سوي اين مداح هايي كه اونور آبي ميخونن نريم، دنبال شعرهاي چرت و پرت نريم . ببينيم شعرهايي كه فارغ البال از اين الفاظ است از اونها استفاده كنيم نه شعرهايي كه داراي اين مضامينه. البته مقام معظم رهبري در دو سال قبل فرمودند: شما مي خواي غزل بگي براي دوستت براي رفيقت هر چي مي خواي بگي بگو اما وقتي مي خواي براي اهل بيت (علیهم السلام) شعر بگي، اهل بيتي كه قرآن خدا مداح اهل بيته، انما يريدالله عنكم الرجس اهل البيت، خدا داره مدح اينارو ميكنه. ممدوح شاعر كيه؟ ممدوح مداح كيه؟ مداح چه كسي رو مي خواد مدح كنه؟ شاعر چه كسي رو مي خواد مدح كنه؟ كسي رو كه خدا ميگه انما يريدالله عنكم الرجس اهل البيت، پليدي ظاهر و باطن رو از اينها دور كرده تو اماما چند تا شاه داريم؟ يه دفعه يادم افتاد تو اماما چند تا شاه داريم؟ تو شعر مي خونيم شاه كربلا، شاه نجف، شاه خراسان، شاه كربلا يعني استاندار كربلا، شاه نجف يعني استاندار نجف، شاه خراسان يعني استاندار خراسان، صدام لعنه الله عليه، شاه 19استان عراقه اما امام حسين(علیه السلام) استاندار كربلاست، صدام رئيس جمهور 19 استانه، اميرالمومنين(علیه السلام) شاه نجف، چرا تو كاظمين شاه نداره؟ سامره چرا نميگيم شاه سامره؟ چرا نميگيم شاه بقيع؟ الفاظي است كه الفاظ سلطنتي است كه وارد ادبيات آئيني و عاشورايي شده كه ما بايد اينها رو حذف كنيم از اشعارمون كسي كه أرض و سما در تحت سيطره اوست، بوجوده ثبتت الأرض و سماء و بيمنه رزق الوراء، اينو بياريم با يك مسئله به اصطلاح شاه كه جاني هست و اين كه اين جانيه بيايم تنزل مقام برا امام قائل بشيم ولي براي وجود مقدس امام تنزل، براي شاه تقدم ترفيع درجه. يه ادبياتي است كه از سلطنتي وارد شده از زمان قبل تو اشعار عربي ما يه كلمه مَلَك نداريم كه درباره اهل بيت (علیه السلام) استفاده كرده باشيم ما بايد حواسمون و جمع كنيم خيلي چيزاست كه بايد متوجه باشيم. با اجازه شما عرض كنم كه بعضي چيزارو من اينجا يادداشت كردم اين، بر مشامم ميرسد هر لحظه بوي كربلا رو که همه مي خونن من اينو تا آخر مي خونم و اشكالشو ببينم كي بلده ،
بر مشامم مي رسد هر لحظه بوي كربلا بر دلم ترسم بماند آرزوي كربلا
تشنه آب فراتم اي اجل مهلت بده تا بگيرم در بغل قبر شهيد كربلا
يه اشكال قافييه اي داره ، در مصرع اول و دوم ، حرف روي واوه، در مصرع چهارم چي؟ تا بگيرم در بغل قبر شهيد اينجا حرف داله و تناسب نداره. اگر از شما آقايون بپرسن آدمه تشنه چي مي خواد؟ چي جواب ميدي؟ احسنت آب، اگر قبر بيارن بهت بدن اين رفع تشنگي ميكنه؟ نه رفع تشنگي نميكنه، ما از ادبيات داريم صحبت ميكنيم ، اگر بگیم، تشنه آب فراتم اي اجل مهلت بده تا بنوشم جرعه اي از آب جوي كربلا اين درسته، قافيه هم درسته، اگر بخواهيم قافيه درست نباشد زائر چي مي خواد؟ زائر قبر مي خواد، زائر قبر حسينم اي اجل مهلت بده چي؟ احسنت پس زائر قبر مي خواد نه تشنه لب. اين شعر رو اكثرا تو مجالس ختم مي خونن،
روزي كه به چنگ مرگ افتد بدنم در کنج لحد اجل نمايد وطنم
از بهر شهادتين من بنويسيد الله و محمد و علي بر كفنم
بگو ببينم اشكال اينو بلدي؟ ببين اساتيد ما خيلي زيادن ولي در اين رشته اين مرحوم آهي خيلي وارده چون از اساتيد بزرگوار ياد گرفتم. اينجا اشكال مكاني داريم، حاج آقاي فراهاني لحد كجا رو ميگن؟ اون گودالي كه بدن ميت رو با كفن ميذارن اون تو اون سنگي كه ميچينن ميشه سنگ لحد شاعر ميگه چي ميگه؟ وقتي منو تو اون گودال گذاشتيد حالا بيايد شهادت رو بنويسيد رو كفنم هيچ عاقلي اين حرف رو ميزنه مرحوم آهي اينو درست كرده،
روزي كه به چنگ مرگ افتد بدنم خواهيد كفن پوش نمائيد تنم
وقتي مي خواهيد كفن به تنم كنيد اونجا بنويسيد
از بهر شهادتين من بنويسيد الله و محمد و علي و بر كفنم
ببينيد ما امروز اگر اين شعر رو در دانشگاه بخونيم جلو مارو ميگيرن، اين يارو خطاطه هم ميترسه بره اون پائين، اصلاَ حالا كجاي كفن بنويسه؟ يه شعري هست كه اكثراً ايام عاشورا يا براي شور گرفتن هم میگید، او ميكشيد و من ميكشيدم فلان، اينا الان هزارو سيصد و چند ساله هجري قمري از شهادت امام حسين(علیه السلام) ميگذره شما براي جمع شديد براي اينكه شوق و ذوق شما نسبت به ائمه معصومين(علیهم السلام) نسبت به امام حسين(علیه السلام زيادتر داره مي شه، سال به سال زيادتر ميشه، چطور؟ حضرت زينب(علیها السلام) مياد ميگه كه،
او ميبريد و من ميبريدم او از حسين سر من از حسين دل
حضرت زينب(علیها السلام) از امام حسين(علیه السلام) دل بريد؟ كي باور ميكنه چرا تهمت به حضرت زينب(علیها السلام) ميزنيدبا شعر گفتنمون؟ يه كلمه عوضش كن
او ميبريد و من كي بريدم او از حسين سر من از حسين دل
من كي از حسين دل بريدم؟ اين كي كه بياد مطلب رو درست ميكنه ببينيد شعرهايي كه ما مي خونيم كتيبه ها مال محتشم حالا اين يه خطشو بخونم
از آب هم مضایقه كردند كوفيان خوش داشتند حرمت مهمان كربلا
اشكال اين شعر چيه؟ بعد از شهادت امام حسين(علیه السلام) کربلا به وجود اومد، كربلائيها كه دعوت نكرده بودن امام حسين رو كوفيا دعوت كرده بودن، البته شعر صحيحش اينه ولي با قافيه نميخونه، از آب هم مضایقه كردند كوفيان، خوش داشتند حرمت مهمان خويش را، نه مهمان كربلا را، از كربلا تا كوفه چهارده فرسخ راههمي خوام ببينيم كه بعضي از شعرهايي كه قدما بزرگان گفتن چه نكات ظريفي درش هست. يارو اگه بياد به ما بگه كربلائي که وجود نداشت اين كربلائي كه وجود نداشت چطور خوش داشتند حرمت مهمان كربلا را؟ اصلا مهمان كربلا نبود مهمان كوفيان بود نه مهمان كربلا. حالا اين شعر رو راجع به حضرت زهرا (علیها السلام) اگر ميدوني نگو من نمي خوام اسم شاعر رو ببريم
مفسرها همه با خون نويسيد كه قرآن علي كوثر ندارد
سنيها ميگن ببينيد خود شيعه ها اقرار دارن كه قرآن اميرالمومنين (علیه السلام) سوره كوثر ندارد پس خوب شد كه اولي و دومي قرآن علي رو قبول نكردن، قرآن عثمان رو قبول كردن. حالا اين يك مسئله، يه مسئله اينكه در قرآن علي (علیه السلام) كوثر بايد با چي نوشته بشه؟ با طاهرترين اشيا، خون كه نجس ترين اشيائه كه با خون نجس بنويسيم كه قرآن علي كوثر ندارد، ولي درستش اينه مصداق اشك چشم رو ميگن خون جگر مفسرها ، مفسرها زاشك ديده بنويسيد ببينيد كه بيت مرتضي كوثر ندارد، يعني خانه حضرت زهرا (علیها السلام)كوثر نداره يعني فاطمه زهرا (علیها السلام)، مفسرها زخون دل كه اشك چشم باشه بنويسيدكه بيت مرتضي كوثر ندارد، خانه اميرالمومنين(علیه السلام) مصداق اصلي كوثر كه حضرت زهرا ست نيست.
كنار خانه زهرا يگانه سربازي كه شد به راه ولايت شهيد محسن بود، دو تا شهيد رو ما مياريم به عنوان سرباز راجع به علي اصغر(علیه السلام) ميگيم اي آخرين سربازم، محسني كه به دنيا نيومده ميگيم سرباز، سرباز رو به چه كسي ميگن؟ کسی که ولو هفت ساله باشه هشت ساله باشه اسلحه دست بگيره بره براي جبهه به اين ميگن سرباز. حضرت علي اصغر(علیه السلام) سرباز بود؟ اي آخرين سربازم می گیم تو شعرا تو نوحه ها اما آخرين سرباز امام حسين(علیه السلام) كه عبدالله(علیه السلام) بود، اون جوان نصراني بود، نه علي اصغر(علیه السلام) ، حضرت محسن(علیه السلام) كه سرباز نبود. مقصدم اينه بعضي از اصطلاحات بعضي از الفاظ اگر تو شعر است بايد اونو عوض كرد اين راجع به شاه اين يادم اومد،
آنكه عوالم ز طفيلش به پا ست شاه خطابش نمودن خطاست
نميشه به اهل بيت(علیهم السلام) بگيم شاه، اسدالله در وجود آمد در پس پرده، هر چه بود آمد، خدا ديگه وجود نداره دين تعطيله
در مذهب عارفان آگاه الله است علي علي است الله
ما كاري به مذهب عارف نداريم، در مذهب شيعه چي؟ ما اصلا با عارف كاري نداريم الله است علي، علي است الله، اين وحدت وجوده
شنيدم عارفي مستانه ميگفت خدا را حول قوه جز علي نيست
به اون آقائي كه واعظ بود يك ساعت صحبت كرد بعد پيش نماز هم شده بود اين هم اين شعر و خوند، راجع به اميرالمومنين(علیه السلام) احاديث خيلي عالي خوند ولي وقتي رسيد به اين شعر، بعد از نماز بهش گفتم كه آقا پيغمبر و اميرالمومنين (علیهما السلام) كه در ركعت دوم و سوم و چهارم نماز كه بلند ميشدند چي ميگفتن؟ گفت: ميگفتن بحول الله و قوه اقوم و اقعد، گفتم پس چطور يه عارفي كه اونم مست كرده (شنيدم عارفي مستانه مست كرده) گفته خدا را حول قوه جز علي نيست چرا شما اومدين نتيجه گيري با احاديث كردين .
تفسیر حدیث امام هادی (ع) درباری تصوف
مطالب خيليه من مي خوام راجع به امام هادي (علیه السلام) يه دو سه كلمه عرض كنم آقاي پورازغدي چند روز قبل راجع به امام هادي (علیه السلام) مطلبي ميگفت ولي عربيشو نخوند فارسيش و ميگفت، امام هادي(علیه السلام) در مسجد پيغمبر نشسته بود يه عده اصحاب دورشو گرفتن بعد يه عده اهل تصوف وارد شدند كنار قبر پيغمبر حلقه زدند شروع كردن تهليل گفتن اصحاب كه دورش نشسته بودن اونا رو شروع كردن نگاه كردن حضرت فرمود: «لا تلتفتوا إلي هؤلاء الخدّاعين فإنَّهم خلفاء الشّياطين و مخرّبوا قواعد الدّين يتزهّدون لراحة الأجسامِ و يتهجّدون لتصييد الأنعام[1]، نگاه به اين خدعه كننده ها نكنيد گفت و گفت و اومد تا اينجايي كه فرمود: لا يهلّلون إلا لغرور الناس ولا يُقَلّلُون الغذاء إلا لملأ العساس واختلاف الدَّفناس يتكلّمون النّاس بإملائهم في الحبّ و يطرحونهم بإذلالهم في الجُبّ أورادهم الرّقص و التّصديقة وأذكارهم التّرنّم والتّغنية فلا يتبعهم إلّا السّفهاء و لا يعتقدهم إلا الحُمقاء فمن ذهب إلي زيارة أحد منهم حيّاً أو ميّتاً فكأنّما ذهب إلي زيارة الشّيطانِ و عبدةِ الأوثان و من أعان أحداً منهم فكانّما أعان يزيد و معاوية وأباسفيان؛ كسي كه به زيارت يكي از اينها بره مردشون بره سر قبرشون يا زنده شون مثل اينه كه بت پرستيده و شيطان رو عبادت كرده كسي كه به اينها كمك كنه ولو به رفتن تو جلسه صوفيه درويشها و من أعان أحداً منهم فكانّما كسي كه به ديدن اينها بره يا كمك مالي يا كمك خدمي به اينها بكنه مثل اينكه به ابو سفيان كمك كرده به معاويه كمك كرده به يزيد كمك كرده مهم اينه يه نفر بر گشت به آقا گفت: و إن كان معترفاً بحقوقكم، آقا اگر اين شخص اعتراف به حق شما داشته باشه چی؟ امام هادي (علیه السلام) به اون خوش اخلاقشون مثل يك آدم غضب آلود به اين شخص نگاه كرد فرمود: دَع ذا عنكَ مَنِ اعْتَرَف بحقوقنا لم يذهب في عقوقنا ، رها كن اين حرفها رو اگر به حال ما اعتقاد به ما داشته باشن عاق ما واقع نميشدن، أما تدري انّهم أخسّ طوائف الصّوفية والصّوفية كلّهم من مخالفينا، نميدونين شما اينا كه دارن تحليل ميگن پست ترين طوائف صوفيه هستن و صوفيه كلهم مخالف ما هستن. چرا؟ جبر و تفويض رو قائلن . مسائل خيلي زيادي است كه ما بايد حواسمون جمع باشه متوجه باشيم متوكل عباسي دستور داد به لشكرش توبره خاك آوردن اونجا به اندازه يه تپه كردن متوكل رفت بالاي تپه به حضرت هادي(علیه السلام) گفت بيا به لشكرش گفت جلو من سان ببندين لشكر متوكل اومدن جلوش سان ديدن متوكل به حضرت عرض كرد كه آقا تو هم لشكر خودتو به من بنما
دستش تا به سوي سما بالا شد لشكر از مغرب و مشرق ز ملك پيدا شد
تمام ملائكه اومدن كه متوكل غش كرد افتاد روخاك مي خوايم بگيم كه ما امام شناس نيستيم يارو رفت يه غلطي كرده حالا همه به هم ديگه مسج ميدن نميدونم پيامك ميزنن نميدونم برنامه ميدن به هم ديگه، ول كنيد اين باطل رو بايد به حرف نزدن تركش كرد از بين بردش. لذا اينكه توجه داشته باشيد شماها كه مداح هستيد كارتون مشكله بايد بدونين مراجع تقليد حافظ فروع دينن نه حافظ اصول دين چون اصول دين تقريري نيست ولي مداح يا شاعر آئيني حافظ اصول و فروع دينه وقتي راجع خدا شعر ميخونه داره توحيد ميگه راجع به پيغمبر داره نبوت ميگه راجع به عدل خدا داره عدل ميگه راجع به ائمه داره شعر ميخونه داره امامت رو ميگه راجع به قيامت و قبر و قيامت ميگه داره معاد رو ميگه نماز و روضه هم كه داره ميگه داره فروع دين پس يه كسي كه مروج اصول و فروع دينه بايد خيلي حواسش جمع باشه. مروج اصول و فروع صوفيه نباشه مروج اصول و فروع عرفا نباشه مروج اصول و فروع مسيحيت نباشه چهارتا اصطلاح ازون چهارتا اصطلاح ازون يعني اين شعرش كنه اين شعر ميشه التقاتی، شعر آئيني نميشه. ما در خدمت آقاي آقا ميثم ميرزائي كه از شعراي بزرگ جوان فهميده و ارزشمند و تحصيل كرده و ليسانس و فوق ليسانس دارد از همدان اومده بودند مزاحم ايشونم شديم گفتيم كه در خدمت ايشون در اين مجلس آمديم من ديگه صدا ندارم نه حال مصيبت دارم. گفتم من عذرم و گفتم من هشتادو هفت سالمه ديگه الان بايد برم در اون دنيا حالا فعلا اينجام .
پی نوشت:
[1]سفینة البحار، ج2، ص58.
منبع:بسیج مداحان