۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۹ : ۰۷
عقیق: پنجاه و دومین جلسه محفل ادبی فرات با حضور استاد سید مهدی حسینی و شاعران آیینی جواد هاشمی، ، محمد بیابانی، هادی ملک پور ،میلاد حسنی ، سید مسعود هاشمی ، میثم داودی، ملکان، مهدی پناه و محمد میرزایی ، مهدی عاصمی و مداحی حاج مهدی عزیزیان روز دوشنبه 27 بهمن ماه در حسینیه سادات برگزار شد.
محمد میرزایی:
روز و شب در دل دریایی خود غم داریم
اشک، ارثی ست که از حضرت آدم داریم
شادی هر دو جهان در دل ما پنهان است
تا غمت در دل ما هست، مگر غم داریم؟
گاه در هیات رعدیم و پر از طوفانیم
گاه در خلوت خود بارش نم نم داریم
تازه آغاز حیات است شهید تو شدن
ما فقط غمزه ی چشمان تو را کم داریم
عقل در دایره ی عشق تو سرگردان است
عقل و عشق است که در ذکر تو باهم داریم
در قیامت دل ما در پی قدقامت توست
ما چه کاری به بهشت و به جهنم داریم؟
خنده ات جنت و اخم تو عذابی ست الیم
خوف داریم اگر از تو، رجا هم داریم
از ازل شور حسین بن علی در سر ماست
تا ابد در دل خود داغ محرم داریم
نقد استاد:
مجموعا کار خوبی بود. دوستان باید اقتباس و توارد و تضمین را بشناسند تا به موقع و مناسب از آن استفاده کنند.
تضمین دو شرط دارد: یکی اینکه بیت اقتصای حال باشد و در محل مناسبی بکار رود. دوم اینکه بیت آنقدر سطح بالایی داشته باشد تا شاعر بتواند بگوید من این شعر را با عیار این بیت سرودم.
بنابراین بهتر است مصرع دوم بیت آخر را تغییر دهید.
مهدی عاصمی:
عمریست کز دوریتان بی تاب هستم
شب زنده دارت همچنان مهتاب هستم
با اینکه از دست دلم خیری ندیدید
شرمنده ی خیر تو خیس آب هستم
ای آفتاب پشت ابر از دوری تو
سرگرم دنیا گیر در مرداب هستم
آیا شده یک دفعه از شب تا سحرگاه
بینی که من گریه کن و تواب هستم
آیا شده از خود بپرسم روز رجعت
من پای عشقت گوهر نایاب هستم
من آرزو دارم که روزی تو بیایی
گردد فدای غربتت ارباب هستم
نقد
استاد:
بعضی ابیات خوب بود در کل باید مطالعه را بیشتر کنید.
بیت دوم: شرمنده و خیس آب نباید باهم به کار برود چون یک معنی دارد.
بیت سوم: سرگرم دنیا و گیر در مرداب هم همین طور . کلمه ی گیر هم باید تغییر کند.
بیت چهارم: یک بار بهتر است به جای یک دفعه . از کلمات هم معنی یکی از آنها که مناسبتر است انتخاب کنید.
مجموعا برخی کلمات قابل حذف هستند.
میلاد حسنی:
روشن شد از چراغ حسینیه طور اشک
خورشید غبطه می خورد اینجا به نور اشک
داود های مرثیه از راه می رسند
با آیه های تشنه لبی از زبور اشک
یک شب به رونمایی این شعرها بیا
در محفل صمیمی ما با حضور اشک
بعد از هزار سال نشد مرهمی شود
از کوچه باغ زخم تن تو عبور اشک
لَن تَبرُدَ مُصیبتُکَ فی قلوبنا
گرم است از حرارت داغت تنور اشک
در خواب نامت آمد و گفتم نگریمت
اما شدم دو مرتبه مغلوب زور اشک
راز شفای نذری ات این است مادرت
در طبخ آن به جای نمک ریخت شور اشک
آورده اند... روی شما را زمین زدند
اینجا شکست چون دل راوی غرور اشک