به مناسبت بیستم ربیعالثانی
بقچهای عجیب که یک پیرمرد برای آیت الله آورد
رهبر انقلاب فرمود: آیتالله قزوینی تنها روحانی بود که بر اساس همان آزادگی و بزرگ منشیاش در مقابل شهادت نواب صفوی واکنش نشان داد و در مجلس درس از شهادت او و یارانش به دسیسه دستگاه حاکم انتقاد شدید کرد.
عقیق:مرحوم آیتالله حاج شیخ هاشم مدرس قزوینی در سال 1270 شمسی در روستای «قلعه هاشم خان» قزوین در خانوادهای کشاورز دیده به جهان گشود، مقدمات و ادبیات را در قزوین فرا گرفت و پس از تکمیل ادبیات عرب، نزد استادان ادبیات در محضر اساتید قزوین که در رأس آنان حاج ملاعلی طارمی و آخوند ملا علی اکبر» بودند، سطوح عالیه فقه و اصول را خواند و در همین شهرستان فلسفه اشراق و مشاء را نزد آیتالله حاج سید موسی زرآبادی قزوینی آموخت، آنگاه برای تکمیل مدارج عالیه استنباط به اصفهان عزیمت کرد و در آنجا نزد مرحوم کلباسی و فشارکی به کسب علم پرداخت و پس از شش سال اقامت به قزوین بازگشت.
*آیتاللهای که هزاران طلبه را تربیت کرد
در مشهد از محضر آیات حاج آقا حسین قمی و میرزا محمد آقازاده خراسانی کسب کمال کرد و از دو استاد اخیر به اجازه اجتهاد مفتخر شد و همین اجازه از طرف آیتاللّه سیدابوالحسن اصفهانی به توقیع «صدر عن اهله و وقع فی محله» موشح شد.(1) و پس از بازگشت از عراق با مهاجرت آیتاللّه میرزا مهدی اصفهانی به مشهد در سال 1340 قمری مدتی نیز از محضر ایشان بهره برد و مبانی اصولی میرزا نایینی را از ایشان فرا گرفت.
آیتالله قزوینی قبل از حادثه گوهرشاد و پس از سقوط رضاشاه و احیای مجدد حوزه مشهد، یکی از بهترین مدرسان سطوح عالی، کفایه، رسائل و مکاسب بود، به نقل از استاد واعظ زاده خراسانی، شاید بیش از هزار طلبه در مدت مدید تدریس او از درس وی استفاده کردند.(2)
از شاگردان مرحوم حاج شیخ هاشم میتوان به آیات سیدعلی خامنهای، شهید سعیدی، صالحی مازندرانی، خزعلی، میرزا حسنعلی مروارید، واعظ زاده خراسانی، میرزا جواد آقا تهرانی، سیدجواد سبزواری اشاره کرد.
*روایت رهبر انقلاب از روش تدریس استادش/تنها روحانیای در مقابل شهادت نواب واکنش نشان داد
رهبر انقلاب در توصیف ابعاد شخصیت استاد فرزانهاش این چنین فرمود: «پس از اینکه شرح لمعه را تمام کردم، رفتم درس مکاسب و رسائل مرحوم آیتاللّه شیخ هاشم قزوینی (که از شاگردان مرحوم آقا میرزا مهدی اصفهانی) و اهل ریاضت و مدرس درجه یک مشهد و بسیار مرد محترم و ملا و معروف در بین خواص مشهد، مرد آزاده و روشن ضمیر بود، به خصوص در نزد اهل علم، ایشان مرد ملاّ و جامع و خوش بیان بودند؛ به طوری که من در نجف و در قم که اغلب درسهای آنجا را رفتم کسی به خوش بیانی ایشان ندیدم، بخش عمده درس رسائل و مکاسب و کفایه را پیش ایشان خواندم... یک مدتی هم درس خارج حاج شیخ هاشم قزوینی رفتم؛ یعنی ایشان با اصرار خود ما یک درس خارج اصول شروع کرد، مرحوم شیخ هاشم با بحث وسیع، همه اقوال را نقل میکرد و بعد رد میکرد».(3)
همچین درباره روحیه استکبار ستیزی استادشان فرمود: «مرحوم آیتاللّه قزوینی تنها روحانی بود که بر اساس همان آزادگی و بزرگ منشیاش در مقابل شهادت مرحوم نواب صفوی عکسالعمل نشان داد و در مجلس درس از شهادت مرحوم نواب صفوی و یارانش به دسیسه دستگاه حاکم انتقاد شدید کرد و تأثر خودش را از شهادت آنها ابراز داشت و گفت: «مملکت ما کارش به جایی رسیده که فرزند پیغمبر را به جرم گفتن حقایق می کشند»!(4)
*بقچهای عجیب که یک پیرمرد برای آیتالله آورد
در ادامه به بیان خاطرهای شیرین از کرامات نفسانی حاج شیخ هاشم به روایت خودشان اشاره میشود:
«زمانی که من در اصفهان درس می خواندم، سال سختی پیش آمد و ما طلبهها در مدرسه با وضع نامناسبی زندگی میکردیم و گاهی از گرسنگی، ضعف شدید بر ما عارض میشد، روزی شنیدیم که در خارج شهر گوشت شتر پخش میکنند، من هم به آن سو رفتم و جمع زیادی مانند من چشمهایشان را به مقَسِّم دوخته بودند تا اینکه در آخر مقدار پنج سیر از آن گوشت نصیب من شد.
مسرور بودم که بینصیب نشدهام، به طرف مدرسه راه افتادم. در مسیر راه در کنار کوچهای دیدم یک زن ارمنی نشسته و دو دختر بچهاش را در دو طرف خود خوابانیده، سر یکی را روی زانوی راست و سر دیگری را روی زانوی چپ خود گذاشته است، چشمان این دو دختر از بیحالی و بیرمقی مانند مردگان روی هم بود و آهسته آهسته نفس میکشیدند.
آن زن که چشمش به من افتاد و از لباسهایم مرا فرد روحانی تشخیص داد، با حال شرمساری و ضعف بینهایت به من ملتجی شد و با زبانی که من نمیفهمیدم، اظهار حاجت کرد و اشاره به دو دخترش نمود و به من فهمانید که به فریاد این فرزندانم برسید که در شرف تلف و هلاکت هستند و گاهی هم سر به سوی آسمان میکرد و با زبان خود دعا میکرد.
خیلی ناراحت شدم، خود را فراموش کردم و به آن زن فهماندم که اینجا باشید من میآیم، به مدرسه رفتم و همان گوشتها را سرخ کردم و برگشتم و به آن زن دادم، او قلیهای از آن را نزدیک دهان یکی از دخترها برد و فشار داد و قطره آبی از آن گوشت به دهان او چکید و مقداری چشم خود را باز کرد! قلیه دیگری را گرفت و در دهان دختر دیگر فشار داد، او هم چشم باز کرد. کم کم آن تکههای گوشت را به دخترانش داد و سر به سوی آسمان گرفت و برای من دعا کرد.
از او خداحافظی کردم و به مدرسه آمدم، در حالی که بعد از ظهر بود و هوا گرم و ضعف گرسنگی وجودم را گرفته بود، دراز کشیدم و خودم چیزی نداشتم که سدّ جوع کنم، ناگاه دیدم در حجره باز شد و پیرمردی نورانی که بقچهای در دست داشت وارد شد، سلام کردم. حالم را پرسید، بسیار محبت کرد و پرسید: چه میکنی؟ گفتم: دراز کشیدهام.
فرمود: این بقچه از آنِ شماست، این را گفت و از اتاق بیرون شد! من به شک افتادم که این پیرمرد خوشرو و نورانی که بود؟! دنبالش روان شدم، ولی او را نیافتم! آمدم به حجره و آن بسته را باز کردم، دیدم که نانهای تافتون معطر و روغنی است که تا آن زمان از آنها ندیده و نخورده بودم، یادم آمد که از آن پیرمرد پرسیدم چه کسی اینها را فرستاده است؟ اشارهای کرد که مپرس، کسی که چرخ و پر به دست اوست به یاد شماهاست و از اتاق خارج شد! بعضی از دوستان خود را صدا زدم و جریان را نقل کردم و از آن تافتونها همه سیر خوردند و من از حالت ضعف و سستی بیرون آمدم».(5)
سرانجام مدرس والامقام حوزه علمیه مشهد، پس از 69 سال عمر با برکت، 40 سال تدریس و تربیت شاگردان برجسته و وارسته در تاریخ 22 مهر ماه 1339 شمسی همزمان با بیستم ربیع الآخر 1381 قمری درگذشت و در مدخل ورودی حرم مطهر رضوی، از طرف ضلع شمالی صحن آزادی (صحن نو) کفشداری شماره 7 به خاک سپرده شد.
پینوشتها:
1-محمدرضا حکیمی، مکتب تفکیک، (ضمیمه تاریخ و فرهنگ معاصر). ویژه نامه 1، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1373 ش/1414 ق، ص 230.
2- مجله حوزه، شماره 43 44، فروردین، اردیبهشت، خرداد و تیرماه 1370، ویژه سی امین سال درگذشت آیتالله العظمی بروجردی، چاپ دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم، ص 202.
3- مرجعیت آیتالله العظمی خامنهای از دیدگاه فقها و بزرگان، تهیه و تنظیم: دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، شانزدهم آذر 1373/ سوم رجب1415 ؛ زندگینامه مقام معظم رهبری، ص 31.
4- مرجعیت آیتالله العظمی خامنهای از دیدگاه فقها و بزرگان، تهیه و تنظیم دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ص 44.
5- غرویان، جلوههای ربانی، در حالات آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی، انتشارات شفق، 1375 ش، ص 20.
منبع:فارس