پایگاه اطلاع رسانی هیات‌ها و محافل مذهبی
۲۲:۴۲

۱۴۰۴/۰۷/۳۰

آقازاده‌ای که دنبال آقازادگی نبود!

امام(ره)، آقا مصطفی را نورچشم خود و امید آینده اسلام می‌دانستند؛ وقتی هم که او به شهادت رسید، حضرت امام در اولین جلسه درسِ خود بعد از شهادتش، با قاطعیت فرمودند: «شهادت مصطفی از الطاف خفیه الهی است».
کد خبر : ۱۳۴۷۹۷

عقیق: آقامصطفی، آقازاده‌ای بود که در ۲۷ سالگی به اجتهاد رسید. او پای درس اساتیدی چون آیت‌الله حجت، آیت‌الله بروجردی، حضرت امام خمینی، آیت‌الله خویی و آقا میرزا حسن بجنوردی می‌نشست. با آقا سیدهاشم حداد [از شاگردان آیت‌الله قاضی] در کربلا و آیت‌الله کشمیری مراوداتی داشت. در قم هم با مرحوم آیت‌الله بهاءالدینی مراوده بسیار داشت و با هم، ختم اذکار داشتند. و به گفته مرحوم آقا میرزا حسن بجنوردی، آقامصطفی استعدادی عجیب و حافظه‌ای بسیار قوی داشت و استعداد، حافظه و زحمت‌کشیدن را یک‌جا جمع کرده بود. همین ویژگی‌ها سبب شده بود که امام خمینی از فرزند ارشدش به عنوان «نورچشم خود» و «امید آینده اسلام» یاد کنند.

آقازاده‌ای که دنبال آقازادگی نبود!

به گفته آیت‌الله سیدمحمد سجادی عطاءآبادی از شاگردان شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی «مرحوم حاج آقا مصطفی، از نوابغِ علمای شیعه بود. مجموعه آثارش ۲۸ جلد و شامل تفسیر قرآن، فقه، اصول، فلسفه و عرفان است. متونی بسیار دقیق، مبتنی بر تأمل و تتبع  و قابل عرضه در همه حوزه‌های علمیه. البته ایشان در قم نیز، به تدریس اهتمام داشت و وقتی به نجف آمد، برخی رفقا اصرار کردند که مجددا درس را شروع کند. ابتدا در منزل و با جمعی سه، چهار نفره درس گفت، بعد کم‌کم به تعداد شرکت‌کنندگان اضافه شد و لاجرم در مسجد شیخ انصاری، تدریس را ادامه داد. حضرت امام صبح‌ها خارجِ فقه می‌گفتند و ایشان غروب‌ها، خارجِ اصول‌ و مدتی هم تفسیر، که پنج جلد از آنها را به نگارش درآورد و پس از رحلتش چاپ شد. او حتی یک لحظه از عمرش را هدر نمی‌داد و جز علم و وظایف ایمانی، اولویتی نداشت؛ به همین دلیل هم زندگی‌اش، در ساده‌ترین حد قابل تصور و البته الگویی برای دیگران بود. ساعات عمرش، پیوسته صرف تحقیق، نگارش و تدریس می‌شد.»
 
و اما شهادت چنین مرد بزرگی چطور رقم رخورد؟ آیا او در اول آبان‌ماه ۱۳۵۶ به مرگ طبیعی به دیدار حق رفت یا اینکه توسط عوامل ساواک ترور شد؟خادمه منزل شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی ــ که صغرا خانم نام داشت ــ اولین فردی بود که در میان اعضای بیت، با پیکر بی‌جان وی مواجه شد و ماجرا را به همسر و نزدیکان وی اطلاع داد. او در این باره می‌گفت: «شب آخر قرار بود برای آقا میهمان بیاید. چون دیروقت بود، ایشان آمدند و به من گفتند: صغرا برو بخواب، من خودم در را باز می‌کنم. من هم اول به حرم رفتم، نماز خواندم، زیارت کردم، بعد به خانه آمدم و خوابیدم. صبح که طبق معمول، صبحانه آقا را بالا بردم، دیدم آقا روی کتاب‌هایشان خم شده‌اند، فکر کردم که خوابشان برده است، صدایشان کردم و گفتم: آقا... آقا خوابتان برده ... که دیدم جواب نمی‌دهند و زیر چشمشان هم به رنگ خرما شده است. پایین رفتم و خانم ایشان را که مریض بود، صدا کردم و خودم هم به کوچه رفتم و فریاد زدم که: آقا مصطفی مریض شده است. در این هنگام آقای سیدمحمود دعایی مرا دید و با یکی دو نفر دیگر به بالا آمد و آقا را به بیمارستان بردند.»وقتی آقامصطفی را به بیمارستان منتقل کردند، پزشک کشیک پس‌ از معاینات اولیه تشخیص داد که او از دنیا رفته و با توجه به علائمی که روی پوست بدن وجود داشت، مشخص بود که مرگ طبیعی نبوده و ناشی از مسمومیت است.
 
آقازاده‌ای که دنبال آقازادگی نبود!
حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحمید روحانی، مورخ انقلاب اسلامی، معتقد است که مأموران ساواک به شکل حضوری، پیش از شهادت آیت‌الله سیدمصطفی خمینی، به تهدید آقامصطفی پرداخته بودند. وی در این باره می‌گوید: «چند جریان هست که نشان می‌دهد رحلت آقا مصطفی عادی نبود؛ اولا اینکه حدود یک ماه قبل از شهادت، آقا مصطفی برای من و تعدادی از دوستان مثل آقایان محتشمی‌پور، فردوسی‌پور و...، ماجرایی را تعریف کرد و گفت: بعد از نماز مغرب و عشا، داشتم از حرم امیرالمومنین(ع) به منزل برمی‌گشتم. یادم آمد آقای جزایری (که از اوتاد بودند)، چند روزی در بستر بیماری است. راهم را به سمت منزل ایشان کج کردم و به عیادت وی رفتم. هنوز چند دقیقه‌ای از ورود من به منزل ایشان نگذشته بود که در زدند و گفتند: دو نفر ایرانی با شما کار دارند! من هم گفتم: بگویید بیایند. آن دو نفر وارد شدند. آقا مصطفی به آنها گفته بود: اینجا را از کجا پیدا کردید و از کجا فهمیدید من اینجا هستم؟ آنها جواب داده بودند که ابتدا به منزل شما رفتیم و چون آنجا نبودید، پرس‌وجو کردیم و گفتند شما به اینجا آمده‌اید. آن دو نفر دروغ می‌گفتند؛ چرا که آقا مصطفی، اصلا به منزل مراجعت نکرده بود و طبیعتا کسی هم از تصمیم ایشان مبنی بر عزیمت به منزل آقای جزایری اطلاع نداشت؛ لذا به احتمال بسیار، آن دو نفر از حرم، آقا مصطفی را تعقیب کرده بودند.»
 
آقازاده‌ای که دنبال آقازادگی نبود!
بنا به روایت حجت‌الاسلام روحانی، «آن دو نفر حامل پیامی بودند. آقا مصطفی می‌گفت: یکی از آن دو نفر به من نزدیک شد و آهسته گفت: شما را خواهند کشت! ظاهرا این یک تهدید از طرف دربار بود که اگر رویه‌ات را ادامه بدهی، تو را از سر راه برمی‌داریم. وقتی آقامصطفی این ماجرا را برای ما تعریف کرد، هیچ کدام از ما این قضیه را جدی نگرفتیم و حتی از ایشان نپرسیدیم که این ماجرا را برای امام هم تعریف کرده است یا نه؟ نکته دوم اینکه همان شبِ رحلت طبق برنامه همیشگی آقامصطفی، بعد از زیارت و خواندن نماز مغرب و عشاء، به منزل امام رفته و با ایشان ملاقات کرده بود. نزدیکان می‌گویند: ایشان از لحاظ جسمی هیچ مشکلی نداشت و بسیار سرحال بود. نکته سوم هم این است که وقتی پیکر آقامصطفی را به بیمارستان کوفه منتقل کردند، پزشک معالج بعد از معاینه، علائم مسمومیت را در جسد دیده و گفته بود برای اثبات این موضوع نیاز به کالبدشکافی است. اما حضرت امام اجازه ندادند و فرموده بودند: کالبدشکافی کنیم که چه چیزی ثابت شود؟ ضمنا کالبدشکافی یک نوع بی‌احترامی به میّت هم هست. این سه دلیلی است که تا حدی ثابت می‌کند حاج آقا مصطفی خمینی به شهادت رسیده است.»
 
آقازاده‌ای که دنبال آقازادگی نبود!
یکی از نکات مهم از زندگی پربرکت آقامصطفی این بود که امام خمینی(ره) توجه خاصی به او داشتند و به آینده او امیدوار بودند. آیت‌الله سیدمحمد سجادی عطاءآبادی در گفت‌وگویی که با پژوهشکده تاریخ معاصر داشت به این نکته اشاره دارد که چرا حضرت امام درباره آقامصطفی گفته بودند که او امید آینده اسلام است.«آقا مصطفی از هر نظر و بیش از هر کس دیگری، به حضرت امام شباهت داشت. عمر پربرکتش را صرف رشد فکری و عملی خود کرده بود. زندگی‌اش بی‌آلایش و طلبگی بود. حضرت امام می‌دیدند که زحماتشان، در وجود پسری فاضل به بار نشسته است. فکری عمیق، کلامی بلیغ، بیانی شیرین و قلمی شیوا داشت و به دلیل همین جهات، همه به او ارادت می‌ورزیدند. طبیعی بود که امام، به آینده چنین فرزندی امیدوار باشند. وقتی هم که آقا مصطفی شهید شد، بی‌تردید شهادت ایشان، نقطه عطفی در تاریخ انقلاب بود و روند آن را به‌یکباره تسریع کرد. مجالس ختم ایشان، تبدیل به جریان عظیم مبارزه مردمی علیه رژیم شاه شد. حضرت امام در اولین جلسه درسِ خود پس از شهادت آن بزرگوار، با قاطعیت فرمودند: شهادت مصطفی از الطاف خفیه الهی است.»در بیوت علما، برخی آقازادگان و اطرافیان در جزئیات هم دخالت می‌کنند، اما حاج آقا مصطفی در امور جزئی دخالت نمی‌کرد. او آقازاده‌ای بود که سپر بلای امام شد و دنبال آقازادگی نبود.
 
منبع:فارس

گزارش خطا

ارسال نظر
  • پربازدیدها
  • تازه ها