کد خبر : ۳۸۵۹۳
تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱۳۹۳ - ۰۹:۳۲
پاسخ علامه عاملی به شبهات دانشمند یهودی

وقت انتقام نواده ایلیا از شما نزدیک شده است

آیا کشتن کودکان در غزه پیروزی شماست؟ آیا خرابکاری در زمین، پیروزی شماست؟! چه کسی گفته این پیروزی پس از این ادامه خواهد داشت؟! چرا فکر نمی‌کنی که وقت انتقام نواده ایلیا از شما نزدیک شده است؟!
عقیق: یکی از روش‌های مرسوم بین علمای تشیع با سایر ادیان ابراهیمی روش گفت‌وگو و مناظره بوده است تا جلوه‌ای از معارف الهی را به منصه ظهور برسانند، در همین راستا «علامه سیدجعفر مرتضی عاملی» از علمای شیعه در پاسخ به نامه «خاخام بنیامین زیاده» دانشمند یهودی اهل کشور یمن به شبهات مطرح شده با ادله متقن پاسخ می‌دهد، اصل این گفت‌وگو به زبان عربی است اما محمدصادق روحانی آن را به زبان فارسی ترجمه کرده و در کتابی به نام «شبهات یهودی» از سوی نشر معارف منتشر شده است.

آنچه در ادامه می‌آید پاسخ علامه به نامه دوم این دانشمند یهودی است که در 40 بند بیان شده، از آنجا که متن نامه طولانی است، تنها به گوشه‌ای از سؤالات و پاسخ‌های مطرح شده(شماره‌ها بر اساس نامه اصلی است)، اشاره می‌شود:

بخش اول این نامه را از اینجا بخوانید.

*نامه دوم دانشمند یهودی

سلام بر شما و صلح برای زمین!

پروردگار، خدای اسرائیل را شکر که آنان را بر همه مردم برتری داد و نعمت‌هایی را بدانان بخشید که از دیگران دریغ کرد.

جناب برادر آقای سیدجعفر مرتضی عاملی!

دوم: ...شما اعتقاد دارید که هر چه از سوی پروردگار باشد معجزه است، آیا این‌ چنین نیست؟ پس چگونه از من می‌خواهی تا یکی از معزات خدا را که همان الواح مقدسی است که بر موسی کلیم‌الله نازل شده است، انکار کنم و  همچنین از من می‌خواهی که ثابت کنم تورات من صحیح است، در حالی که کتاب تو قرآن کتابی است که از تورات خبر داده است. بنابراین تو نیز بیشتر از من باید به آن معتقد باشی یا اینکه اگر کلام پروردگار با تو هماهنگ نباشد، می‌خواهی با آن مخالفت کنی؟!

چهارم: اما تعجب تو در اینکه عزیر پسر خداست (بیجا است)؛ زیرا می‌گویم:‌ آری، او فرزند خداست،‌ ولی از بشرزاده شده است، آیا خبر از دمیده شدن روح در رحم نداری؟ او مادری بشری داشت و پدرش خدا بود! ولی اینکه این مسأله چگونه بوده است؛ باید گفت که خدا بر هر چه بخواهد قادر است. آیا اگر خدا بخواهد فرزندی برای خود انتخاب کند و بین ولادت و بین فرزندی خدا جمع کند، تو مشکلی داری؟ آیا سؤال تو این است که آیا او خدا بود؟! نه او معجزه خدا بود همچنان که شتر صالح که از دل کوه بیرون آمد. آیا شتر حیوانی نیست که از کوه بیرون آمد یا شتر خداست (این سؤال جا ندارد و شتر حیوان است) که خدا آن را ساخته و پرداخته است. انکار اینکه «عزیر پسر خداست» فریبکاری است و این انکار نیاز به دلیل دارد.

پنجم: به قرآن شما نیز نمی شود استدلال کرد؛ زیرا بر فردی نازل شده است که به دست ورقه بن نوفل پیمان خود را شکست و او بود که به آن فرد خبر داد که پیامبر است، همچنین همسر آن فرد او را از پیامبریش خبر داد و خودش نمی‌دانست و این بسیار عجیب است، چگونه ممکن است پیامبری از خدا بترسد تا وقتی که وحی بر او نازل شود و او آرامش یابد و چگونه می‌شود از کسی که به دور و بر خود آگاه نیست چنین مطالبی را (در امر دین) پذیرفت.



ششم: عجیب این است که تو ایمان داری مسیح به دار آویخته نشده است و این عقیده حتمی شماست، ولی اینک گویا مسیحی شده‌ای و از زبان او سخن می‌گویی، ما با آن مسیحی احمق کاری نداریم که خیال می‌کند خدا فرزند خود را یاری نمی‌کند، ولی جوابم به تو این است که ما هر دو بر اینکه مسیح به دار آویخته نشده، ‌هم داستانیم و همین برای رد کلام مسیحی کافی است، من به مسیحی خواهم گفت دو نفر بهتر از یک نفر می فهمد.

ولی در رابطه با آدم‌سوزی که هیتلر به راه انداخت می‌گویم که آن آزمایشی از سوی خدا بود تا کسانی که در قوم بنی‌اسرائیل برتر هستند را انتخاب کند و آن چند سال سختی چیزی جز آزمایش نبود تا آن رگه برتر از مردم، ‌به حکمرانی بر زمین برسد و مردم ضعیف نگه داشته شده و بی‌چیز به ملکوت پروردگار برسند. آیا تو به آزمایش و صبر در آن، برای اینکه خدا بندگانش را امتحان کند ایمان نداری؟! ما با اینکه بندگان خدا هستیم، ولی برترین بندگان خدا هستیم که خدا چنینی برتری‌ای به ما بخشیده است و تو دلیل بر این مطلب را در اختیار داری. در کتاب خودتان چنین آمده است: و ما بنی‌اسرائیل را بر همه جهانیان برتری دادیم. البته من این مطلب را به عنوان دلیل نگفتم، بلکه از باب الزام به آنچه خودت قبول داری بیان کردم.

نکته آخر اینکه از اشتباهات زبانی عذرخواهی می‌کنم، دلیل آن این است که من این مطالب را به سرعت و بدون تأمل در الفاظ می‌نویسم و فقط معانی و مطالب، مورد نظرم بوده است. در پایان متشکرم و منتظر جواب شما هستم. پس لطفا در این امر تاخیر نفرمایید.

*جواب نامه دوم

به نام خدا

سپاس او را و درود و سلام بر محمد و خاندانش

بی‌مقدمه به سراغ جواب نامه شما می‌روم:

1- گفتی که خدا، پروردگار اسرائیل را شکر می‌کنی که آن - قوم- را ممتاز قرارداد و نعمت‌ها را برآن ارزانی داشت.

من می‌گویم: اگر خبره لغت عرب بودی می‌دانستی معنای کلامت این بود که منظور تو بنی‌اسرائیل نبود، بلکه منظورت دولت اسرائیل بود، دلیل این است که به جای اشاره به «آن‌ها» از «آن» استفاده کردی و اگر منظورت قوم بنی‌اسرائیل بود باید از اشاره «آن‌ها» استفاده می‌کردی.

معنای این عبارت این خواهد بود که تو دولتی را که مردم را می‌کشد، خانه‌ها را خراب می‌کند، زمین‌هایشان را غصب می‌کند و آن‌ها را از شهرهایشان می‌راند، دوست داری و این مطلب تو را خشنود می‌کند. پس چه معنا دارد که در نامه‌ اولت نوشتی من صهیونیست نیستم، بلکه دشمن آن هستم؟!

4- در نکته دومت گفتی: من ایمان دارم که تورات تو مقدس و از سوی پروردگار است و این صحیح نیست و الزام ما به این مطلب بی‌وجه است؛ زیرا ما می‌گوییم: این توراتی نیست که از سوی خدا نازل شده است؛ زیرا این تورات حاوی تجسیم است و همچنین زشتی‌هایی را به پیامبران نسبت داده است. ظلم و نادانی و ناتوانی را به خدا نسبت داده است و مطالب ناصحیح دیگری هم دارد. خود تو هم در نامه گذشته بیان کردی که تورات گم شده بود، سپس ادعا کردی که بعد از صدها سال، عزیر آن را پیدا کرد.

6- بحث در رابطه با ادیان باید با هدف بررسی پایه‌هایی که آن دین بر آن بنا شده است باشد؛ پس باید بحث به صورت ریشه‌ای از تورات شروع شود. اگر می‌توانی به صورت قطعی بحث آن را برای ما ثابت کن. سپس به سراغ مسأله ریشه‌ای دیگر می‌رویم. مثلاً این مسأله که عزیر پسر خداست یا بنی‌اسرائیل فرزندان خدا هستند و بعد به سراغ بحث تجسیم در رابطه با خدا می‌رویم و سپس نسبت ظلم به خدا و همین گونه تا مسایل دیگر.

صحیح نیست که بحث را از مسایل ثانوی شروع کنیم. چرا که در این صورت اگر ثابت شد که خدا جسم نیست، باید همه نقلیاتی که می‌گوید خدا جسم است را تأویل کنیم، اگر چه سند صحیحی داشته باشد یا باید رها کنیم، اگر سند ضعیفی داشته باشد.

11- گفتی: قرآن خبر از تورات تو داده است.

در پاسخ می‌گوییم:

اولاً: قرآن در رابطه با تورات حقیقی قبل از گم شدنش سخن گفته است و این همان کتابی است که آن را کلام خدا دانسته است، ولی کتابی که در اختیار توست؛ باید ثابت کنی که مطابق با آن تورات حقیقی است. چگونه می‌توانی چنین مطلبی را ثابت کنی؟ خلاصه اینکه من به تورات حقیقی ایمان دارم، ولی تو باید ثابت کنی که آنچه در دست توست مطابق با همان تورات است.

دوم: قرآن از توراتی خبر داده که در همه چیز موافق با قرآن است و قرآن را تصدیق می‌کند و تورات نیز قرآن را تصدیق می‌کند. من نیز به چنین توراتی ایمان دارم، ولی کتابی که در دست توست مورد پذیرش و تائید قرآن نیست، بلکه قرآن بسیاری از مطالب ان کتاب را رد کرده و تصریح می‌کند که تورات تحریف شده است.

16- و گفتی که عزیر پسر خداست و تولد او از مادری انسان و پدری خدا به واسطه دمیدن روح اتفاق افتاده است.

در پاسخ می‌گویم: اولاً: آدم از عزیر و دیگران برای فرزندی خدا شایسته‌تر است، زیرا اگر عزیر بین ولادت و فرزندی خدا- چنانکه تو می‌گویی- جمع کرده است، آدم فقط فرزند خداست و از مادری انسان به دنیا نیامده است.

دوم: با توجه به آنچه گفتی چرا شتر صالح را فرزند خدا نمی‌دانی؟! او نیز از انسان یا غیر انسان متولد نشده است.

سوم: کسی که ادعا می‌کند خدا فرزند دارد نیازمند دلیل آوردن است؛ زیرا مطلبی را ادعا کرده که شاهد آن نبوده است. اما کسی که منکر است، همین قدر کافی است که بگوید: تا قبل از عزیر خدا فرزندی نداشت، حال بعد از ولادت عزیز چه کسی گفته که او فرزند خداست و چه دلیلی بر این مطلب وجود دارد؟!

چهارم: گفته مسیحیان که می‌گویند: مسیح فرزند خداست را انکار می‌کنی، بر اینکه ادعای مسیحیان در مورد عیسی همان ادعای شماست در مورد عزیر.

پنجم: اگر با دمیدن روح، عزیر پسر خدا شد، پس چه کسی گفته است که خدای تعالی روح را در رحم زن‌ها و حیوانات و غیر ایشان بارها و بارها ندمیده است و خدا صاحب فرزندان بسیار نشده است؟ چرا فرزندی خدا منحصر در عزیر است و این فرزندی را در مورد آدم و عیسی و شتر صالح و عصای موسی که خدا در آن دمید و آن عصا تبدیل به مار شد انکار می‌کنی؟ آیا این انکار تو نیاز به دلیل ندارد؟!

ششم: تفاوت بین عزیر و شتر صالح به اینکه عزیر معجزه است و عزیر فرزند خداست نیز محتاج دلیل است، اگر دمیدن روح را انکار می‌کنی، آیا این انکار تو نیاز به دلیل ندارد؟!...

17- در نکته پنجم گفتی؛ قرآن بر یک نفر نازل شده است.

پاسخ این است که ما برای صحت قرآن به تعداد راویان آن استدلال نمی‌کنیم. بلکه دلیل ما معجزه بودن آن است. معجزه بودن ثابت می‌کند که این کتاب دست‌ساز آدمی نیست؛ حال یک نفر آن را نقل کرده باشد یا بیش از یک نفر، اضافه بر این است که این ناقل پیامبری است که خدا به او وحی فرستاده است؛ چنان که خدا بر موسی تورات حقیقی را که بنی‌اسرائیل آن را گم کردند، فرو فرستاد. توراتی که در دست توست هیچ اعجازی ندارد که تو بخواهی به آن استدلال کنی و ادعا نمایی که از سوی خداست.

18- در رابطه با آنچه که در مورد ورقة بن‌ نوفل گفتی و اینکه پیامبر (ص) نمی‌دانسته پیامبر است تا اینکه همسرش به او خبر داده است، باید بگوییم این مطالب در روایاتی آمده است که اگر بررسی‌های علمی به صحت آن حکم کند. آن را می‌پذیریم و در غیر این صورت آن را رد خواهیم کرد. اعتقادات از کتاب‌های روایی به دست نمی‌آید بلکه در این زمینه باید به کتاب‌های اعتقادی که محتوای آن را بزرگان و علمای مذهب با استناد به دلیل‌های محکم و براهین روشن نوشته‌اند. مراجعه کرد، روایات گاهی اگر دلیلی بر صحت خود داشته باشند و با مسلمات دینی و احکام عقلی مخالفتی نداشته باشند در زمره چنین ادله‌ای قرار می‌گیرند، از کجا دانستی که روایت خدیجه و ورقة همه این شرایط را داراست تا برداشت مباحث اعتقادی از آن بایسته و شایسته باشد.

20- در مورد نکته پنجم که گفتی عزیر فرزند خداست می‌گویم:

اولاً: همه یهودیان این مطلب را قبول ندارند، چرا همه قوم تو با همه فرقه‌ها و گروه‌های زیادی که دارند چنین مطلبی را قبول نکرده‌اند؟!

دوم: در نکته ششم در رابطه با آدم‌سوزی هیتلر گفته‌ای: این آدم‌سوزی امتحان خداست، آیا تو به امتحان و صبر که خدا با آن بندگانش را می‌آزماید اعتقاد نداری؟ ما هم بنده خداییم.

در پاسخ می‌گوییم: تو چگونه بنده خدایی با اینکه تو و همه بنی‌اسرائیل فرزندان خدا هستید و فرزندی خدا با بندگی خدا سازگار نیست.

سوم: برای چه عزیر را تا مقام فرزندی خدا برکشیدی، ولی آدم را نه؟ چرا موسی تا به این حد مهم نیست؟

چهارم: تو مدعی شدی که بنی‌اسرائیل از همه بشر برتر است، زیرا ایشان فرزندان خدا هستند. سپس عزیر را از همه یهود برتر دانستی. باید بگویم که چنین ادعایی مبتنی بر توراتی است که در دست توست و برای ما صحت آن ثابت نشده است. بلکه خودت درباره آن مطالبی گفتی که آن را از اعتبار انداختی.

پنجم: در نکته چهارم گفتی که عزیر از مادری انسان و پدری خدا به واسطه دمیدن روح زاده شده است.

سؤال این است که در این صورت یهودیان و نه دیگران چگونه فرزند خدا شده‌‌اند؟! یهودیان از پدر و مادری انسان متولد شده‌اند، پس چگونه فرزند خدا شده‌اند با اینکه بقیه انسان‌ها نیز چنین‌اند؟!...

آنچه در قرآن در رابطه با برتری بنی‌اسرائیل آمده است. برتری در رابطه با نعمت‌ها و روزی دنیایی است. به این معنا که خدا برای ایشان فضایی باز قرار داد و آن‌ها را از نعمت‌ها محروم نکرد.

چنین برتری به سود ایشان نیست، بلکه این برتری به ضرر ایشان و حجت بر ایشان است و دلیل بر بدی ایشان است... این مقصود از آیه قرآن در رابطه با بنی‌اسرائیل است که فرموده: «فَضَّلْتُکُمْ عَلَى الْعَالَمِینَ» زیرا اگر قبل و بعد این آیه را بخوانی می‌بینی که خدا به بنی‌اسرائیل در نعمت‌های دنیوی برتری داده بودو اینکه ایشان این نعمت‌ها را پاس نداشتند، پس خدا ایشان را تا وقتی پاس نعمت‌های دنیا را ندارند از نعمت‌های آخرت محروم ساخت و به ایشان گفت که او آن‌ها را از فرعون نجات داده است و فرعون را غرق کرد و وقتی موسی به میقات خدای خود رفت و برگشت و دید که گوساله‌پرست شده‌اند، آن‌ها را بخشید. از خدا خواستند که خود را به آن‌ها بنمایاند، سپس خدا آن‌ها را با صاعقه میراند و سپس آن‌ها را پس از مرگ دوباره زنده کرد و بر ایشان من و سلوی خوراند، ولی آن‌ها سپاسگزار نبودند، بلکه کفران نعمت کردند و پیامبران را بی‌دلیل کشتند و قومی تجاوزکار بودند.

26- گفتی اینکه خدا در آدم‌سوزی هیتلر و در سایر کشتارها و اسیری‌ها که در طول این سال‌ها بر سر شما آمده به شما کمک نکرد؛ به جهت این است که می‌خواست شما را امتحان کند و شما بندگان او هستید.

در جواب می‌گوییم: اولاً: اگر دست خدا بسته است، چگونه شما را یاری کند؟ آیا چنین نیست که این قضیه به جهت نبود موضوع منتفی باشد؟!

دوم: چگونه به مسیحی می‌گویی: چگونه خدا یگانه فرزندش را یاری نکرد؟ زیرا ممکن است در جواب بگوید: چگونه خدا همه فرزندانش یعنی قوم برگزیده را یاری نکرد؟!

اگر بگویی: خدا می‌خواست آن‌ها را امتحان کند، ممکن است بگوید: شاید خدا می‌خواست یگانه فرزند خود را نیز بیازماید.

سوم: منظور تو از امتحان و تجربه چیست؟ اگر منظورت این است که خدا نمی‌داند و با این تجربه می‌خواهد بداند، این مطلب صحیحی در رابطه با خدا نیست؛ زیرا خدا از نادانی به دور است و او هر آنچه که بود و هست و خواهد بود را می‌داند.

چهارم: اگر آنچه در آدم‌سوزی هیتلر – چنان که در نکته قبل گفتی – دلیل بر واگذاری قدرت و دست بسته بودن خداست، پس معنای آن این است که خدا یاری شما را به جهت امتحان شما ترک نکرده است، بلکه این یاری نرساندن به جهت ناتوانی اوست و اینکه نتوانسته است از شما دفاع کند؛ چنان که خودت به این مطلب در نکته هفتم تصریح کردی. خدای ناتوان چه ارزشی دارد؟ تو خدایی را می‌پرستی که ناتوان است و من خدایی را می‌پرستم که بر هر کاری تواناست.

29- و در رابطه با کمک خدا، گفتی که اینک اتفاق افتاده است.

در این باره می‌گوییم که اولاً: آیا واقعاً پیروزی برای شما اتفاق افتاده است؟! در این صورت درباره شکست سال 2000 میلادی و شکست ماه تموز(منظور پیروزی حزب الله در جنگ 33 روزه با رژیم صهیونیستی است) چه نظری داری؟!

دوم:‌ آیا کشتن کودکان در غزه پیروزی شماست؟ آیا خرابکاری در زمین، پیروزی شماست؟! چه کسی گفته این پیروزی پس از این ادامه خواهد داشت؟! چرا فکر نمی‌کنی که وقت انتقام نواده ایلیا از شما نزدیک شده است؟!

سپاس خدای را و درود و سلام بر بندگان برگزیده‌اش محمد و آلش.


منبع:فارس

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین