عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۳۴۱۸۸
تاریخ انتشار : ۱۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۰۲:۳۹
شرایطی که در غزوه حُنَین رقم خورد، همانند غزوه احد بود، به راستی اگر دلاوری‌های امیرالمؤمنین(ع) نبود، جان پیامبر اکرم(ص) به خطر می‌افتاد، البته با این تفاوت که این غزوه بعد از فتح مکه و در اوج قدرت اسلام اتفاق افتاد!
عقیق: پس از فتح مکه و گرویدن مردم شهر به دین اسلام در سال هشتم هجری، پیامبر اکرم(ص) بعد رسیدگی به امور شهر مکه تصمیم گرفتند که به شهر مدینه بازگردند، در این میان دو هزار نفر از تازه مسلمانان به سپاه اسلام ملحق شدند که موجب اعجاب و شگفتی برخی مسلمانان شد.

در این شرایطی که رسول خدا(ص) قصد مراجعت به شهر مدینه را داشتند، دو قبیله «هوازن» و «ثقیف» که اسلام نیاورده بودند، با یکدیگر همدست شده و به فکر مقابله با مسلمانان افتادند، جنگجویان دو قبیله به فرماندهی مالک بن عوف در حالی که تعدادشان بیشتر از سپاه اسلام بود، در تنگه‌های وادی حنین به کمین نشسته و منتظر عبور مسلمانان شدند.

سپاه اسلام که تحت فرماندهی «خالد بن ولید» در حرکت بود، در کمینگاه غافلگیر شد و چون شب از نیمه گذشته بود و هوا تاریک بود، مسلمانان از برخورد ناگهانی با دشمن وحشت زده شد و متفرق گشتند.



عده‌ای هم مانند ابوسفیان که از ترس جان مسلمان شده بودند، از این پیشامد خرسند گشتند و فرار را به قرار ترجیح دادند، بقیه افراد نیز مانند غزوه احد گریختند و فقط ده نفر دیگر که 9 نفر آنان از بنى‌هاشم بودند و یک نفر به نام «اَیْمَنْ» فرزند اُمّ اَیْمَنْ که از غیر بنى‌هاشم بود، در اطراف پیغمبر(ص) باقی ماندند و از جان پیامبر(ص) مراقبت کردند. در این جنگ نیز قهرمان بی‌نظیر امام علی(ع) بود که از نزدیک شدن دشمنان به پیامبر(ص) ممانعت می‌کرد، شیخ مفید در این باره می‌نویسد: باقی ماندن چند نفر از بنی‌هاشم به خاطر باقی ماندن علی(ع) بود.

اما درباره غزوه حنین نکاتی مطرح است که در ادامه می‌آید:

-نازل شدن آیاتی درباره غزوه حنین: «لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنکُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُم مُّدْبِرِینَ»؛ خداوند شما را در میدان‌هاى زیادى یارى کرد (و بر دشمن پیروز شدید) و در روز حنین (نیز یارى کرد) در آن هنگام که فزونى جمعیتشان شما را به اعجاب آورده بود، ولى هیچ مشکلى را براى شما حل نکرد و زمین با همه وسعتش بر شما تنگ شد، سپس پشت به دشمن کرده، فرار کردید و بعد مى‌فرماید: «ثُمَّ اَنْزَلَ اللّهُ سَکِینَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلى الْمُؤمِنِینَ وَاَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَذلِکَ جَزاءُ الْکافِریِنَ»، سپس خداوند «سکینه» (آرامش و اطمینان) خود را بـر رسولش و بـر مؤمنان نازل کرد و لشکرهایى فرستاد که شما نمى‌دیدید و کافران را مجازات کرد و این جزاى کافران است.



- منظور از «مؤمنین» در آیه فوق امیرمؤمنان على(ع) و افرادى از بنى‌هاشم و ایمن هستند که با آن حضرت در میدان جنگ پابرجا ماندند که در آن روز نه نفر بودند که دهمین آنان امام على(ع) بود.

- در این غزوه اَبُوجَرْوَلْ و مالک بن عوف رئیس قبیله هوازن به ضرب شمشیر امیرالمؤمنین(ع) از پا درآمدند، بی‌شک می‌توان ادعا کرد که قوی‌ترین مرد پیکار غزوه حنین کسی جز امام علی بن ابیطالب(ع) نبود.

در روایت آمده است: مردى از قبیله هوازن که بر شتر سرخ مو سوار شده بود، جلو آمد، در دستش پرچم سیاهى بود که آن را بر سر نیزه بلندى قرار داده بود و پیشاپیش لشکر دشمن با مسلمانان مى‌جنگید و هرگاه در مى‌یافت که مسلمانان پیروز شده‌اند، بر آنان یورش مى‌برد و هرگاه یارانش از اطرافش پراکنده مى‌شدند، آن پرچم را براى افرادى کـه پـشت سرش بودند، بلند مى‌کرد و آنان را به کمک مى‌طلبید، آنان به دنبالش حرکت مى‌کردند و او چنین رجز مى‌خواند: «اَنَا اَبُوجَرْوَلَ لابُراحُ/حَتّى نُبیِحَ الْیَوْمَ اَوْ نُباحُ»، مـن «ابوجرول» هستم، و از اینجا بر نمى‌گردم تا امروز اینان (مسلمانان) را تارومار کنیم و یا خود نابود شویم!



امام على(ع) به او حمله کرد و با شمشیر بر عقب شتر او زد، شتر او افتاد، آن حضرت(ع) بی‌درنگ به خود او حمله کرد و چنان ضربتى به او زد که از پاى درآمد و کشته شد، در حالى که امیرالمؤمنین(ع) این رجز را مى‌خواند: «قَدْ عَلِمَ النّاس لَدَى الصَّباحِ/اِنِّى فِى الْهَیْجاءِ ذُو نَصاحِ»، مـردم در روزها مى‌دانند که من در میدان درگیرى و جنگ، گیرنده هستم (دشمن را با چنگم مى‌گیرم و او از چنگم رهایى نیابد)، کشته شدن ابوجرول آغاز شکست مشرکین شد، در واقع مسلمانان با پیشتازى حضرت على(ع ) بـا شمشیـر، دشمنان را سرکوب کردند تا آنجا که امام على(ع) به تنهایى 40 نفر از دشمن را کشت و در همین جریان بود که دشمن شکست سختى خورد.

-رسول خدا(ص) در این شرایط این دعا را زمزمه کردند: «اَللّهُمَّ اِنَّکَ اَذَقْتَ اَوَّلَ قُرَیْشٍ نَکالاً فَاَذِقْ آخِرَها وَبالاً»، خداوندا! تو در آغاز، سختى را بر قریش به عنوان کیفر، چشاندى، در قسمت آخر (نیز) هلاکت را بر آنان بچشان.



منبع:فارس

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین