یادداشت احمد بابایی به مناسبت دیدار شاعران با رهبر انقلاب:
انتظار رهبری از شاعران، اعجاز موسوی است
احمد بابایی نوشت: «غفلت از ساحت ولی خدا به دور است. ولی خدا شعر را عصای موسی میداند و انتظارش از شاعران اعجاز موسوی است... شعر باید اژدهای خشمگینی برای بلعیدن سحر باشد»...
عقیق: احمد بابایی شاعر جوان، یکی از چهرههایی بود که در شب نیمه رمضان و میلاد حضرت امام مجتبی(ع) در جمع اهالی ادبی که به دیدار رهبر انقلاب رفتند؛ بابایی همچنین از جمله شاعرانی بود که در این دیدار به شعرخوانی پرداخت. او شعر جدیدش را با عنوان «باز هم حرمله...!» قرائت کرد که بسیار هم مورد استقبال قرار گرفت. این شعر در واکنش به فتنه اخیر داعش در عراق و به تاریخ نیمه شعبان 1435 قمری و بیست و سوم خردادماه 1393 شمسی سروده شده است؛ شعری که درست پس از یک ماه از زمان سرایشاش در محضر مقام معظم رهبری خوانده شد. شعر «باز هم حرمله...!» بابایی را در اینجا بخوانید.
در ادامه یادداشت اختصاصی احمد بابایی برای تسنیم آمده است؛ او این یادداشت را به بهانه دیدار شاعران با رهبر انقلاب نوشته که گذری دارد به وقایع اخیر جهان اسلام و رهنمودهایی که مقام معظم رهبری به شاعران داشتند:
بسم الله الرحمن الرحیم
زمانهی بسیار عجیبی است. صدای شکستن مهرهی کمر نیمار آن قدر گوش خراش است که امید هیچگونه اعتنایی به فرو ریختن غزه در دنیای رسانهها وجود ندارد. زمانه، زمانهی رسانههای نارساناست. مهرهی کمر نیمار گفتم و مهره کمر مار شنیدم. دنیا در گیر و دار جام جهانی است نه جام جهانی که دام جهانی. زمانهی عجیبیاست. خشخش مهرههای به هم بافتهی مارهای ساحران رسانهای، چشمها را از عصای موسی غافل کرده است... غفلت از ساحت ولی خدا به دور است. ولی خدا شعر را عصای موسی میداند و انتظارش از شاعران اعجاز موسوی است... شعر باید اژدهای خشمگینی برای بلعیدن سحر باشد.
حضرت امام جعفر صادق(ع) آنگاه که به مقام شاعران در محضر حق تعالی میپردازند، با حمدیهی تکاندهندهای زبان هنرناشناسان را میبندد: «الحمدلله الذی جعل فی الناس یفد الینا و یمدحنا و یرثی لنا» اگرچه روشنفکری آلوده کارکرد شعر را به جایگاه زینتالمجالس عیاشان و یا حدیث نفس بیدست و پایان تقلیل داده و شعر را به همنشین بزمها بدل کرده بود، اما بصیرت نافذ ولی خدا طبع ادبا را شمشیر دو دم عدالت و آزادگی و شعر را سلاح برنده رزم میداند و شاعران را مجاهدان حق در جنگ با باطل میخواند.
***
میگویند فرزدق از کوچهای میگذشت و صدای شعرخوانی کسی را از داخل خانهای شنید. اطرافیان دیدند که سراسیمه از مرکب پیاده شد و بر خاک همان کوچه به سجده افتاد! فرزدق پاسخ سوال اطرافیان متعجب را چنین گشت: «همانگونه که در قرآن کریم آیات سجدهدار وجود درد، شعرهایی هم هستند که در آنها بیتها و مصراعهای سجدهدار وجود دارد و من در دل این کوچه صدای فردی را شنیدم که شعر «لبید بن ربیعه» را میخواند که پر از ابیات و مصاریع سجدهدار است!
***
گاهی وقتها که به رندی عالم اعجاز فکر میکنم و به رفتار ساحران دربار فرعون با معجزهی عصای موسی میاندیشم دچار حیرتی غریب میگردم: باطلالسحر حضرت کریم نه تنها سحر را به تمامی بلعید، بلکه در کسری از ثانیه ساحران را به استشهادیهای موسی تبدیل کرد. اوج رندیهای عالم اعجاز را در قرآن کریم مشاهده میکنیم. این معجزه تا روز قیامت معجزه است، زیرا همه باطلالسحرهای تاریخ در قرآن جمعاند و قرآن به ظاهر کلمه است و اسم و فعل! قرآن به کمتر از این هم اشاره میکند: الف، لام، میم، هاء، عین، صاد، یا، سین، قاف و ... به تعبیر دقیق یعنی همان حرفها و کلماتی که در دست شما نیز هستند، در «دست خدا» به معجزه بدل میگردند.
***
شعر اگر در دست خداوند باشد، بیشک معجزه خواهد بود و یا دست کم همسایه دیوار به دیوار اعجاز میگردد. ولایت شعر را از تخدیرات و مخدّرات بیرون میآورد همانگونه که موسی ساحران را ... شعر اگر مؤمن به ولایت باشد، از درک سطوح و امواج به درک اعماق میرسد. شعر اگر غواص در ولایت باشد، عاقبتبه خیری به دنبال دارد. شعر وجه عاطفی دین است که تحمل بیغیرتی و بیتفاوتی را ندارد. شعر اخته و خنثی شعری است که محشور با ولایت نیست، شفاعت ولی حشر میخواهد و حشر دلی خاشع و زبانی معترف...
***
خلیفه وقت را گفتند که «لبید بن ربیعه» در این سن و سال مسلمان شده است! دستور داد که نامهای برایش نوشته و بفرستند: «آی لبید! یادت هست شعرهای دوره جاهلیت آنقدر برای عرب اهمیت داشت که قصیده هشتاد و هشت بیتیات جزء هفت معلقهی کعبه شمرده میشد؟ یادت هست شعرهای تو در خانه کعبه شانه به شانهی بتهای عرب ایستاده بود؟... آی لبید! حالا که شنیدهایم مسلمان شدهای، به عنوان خلیفه از تو میخواهم شعری اسلامی بگویی...» وقتی نامه به دست پیرمرد صد و چندساله رسید، پاسخ این شاعر معمّر، حیرتانگیز بود. او سورههایی از قرآن را برای خلیفه وقت فرستاد و گفت: «به خلیفه بگویید رهایم کند! زیرا خدا و رسولش به جای شعر، قرآن را به من عطا کردند...» آری خالق یکی از مهمترین معلّقات سبعه، چون ساحران فرعون، وقتی به عصای موسویِ آیات خدا رسید، استشهادیِ محمد(ص) شد.
***
زمانهی عجیبی است؛ بنیادگراییِ صهیونیستی و بنیادگرایی تکفیری دست در دست یکدیگر خون مظلومان را میریزند. هر دو فرقه برای گلِ «لیونل مسی» به ایران رقص و پایکوبی و جشن راه میاندازند! زمانهی بهتآوریست. جاهلیت مدرن و نکبت طاغوت راه فرار از عدالت و آزادگی را به جای راهحل مشکلات زمانه به بشریت حقنه میکند و .... متعمدانه در پی آناند که به انواع و اقسام شرارتها به جماعت شعر و هنر بباورانند که دین از هنر و شعر جداست. (همانگونه که در پی اثبات این بودهاند که دین از سیاست جداست و ...) قاعده پلشت هنر برای هنر یعنی هنرمندِ دنده اتوماتیک بدون بنزین! یعنی هیچ!
***
شکست و پیروزی، هیچ کدام تصادفی و بیقاعده و بیروش به دست نمیآید. دیدار سالانه شاعران با حضرت ماه آغاز یک دوره از تکاپوی مجاهدانه است. ایشان در اوج هنرشناسی قاعدهی شکست و پیروزی را به هنرمندان متذکر شدهاند. دعوت ایشان به مبارزه خستگیناپذیر، لبیک عاشقانهای از زبان و قلم شاعران و هنرمندان به دنبال خواهد داشت.
احمد بابایی - 23 تیرماه 1393