۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۶ : ۰۳
عقیق: متن یادداشت حجت الاسلام و المسلمین ملکی راد عضو هیات علمی پژوهشکده مهدویت و آینده پژوهی به شرح ذیل است:
بر اساس آموزههای قرآنی از اهداف اصلی و اساسی ادیان الهی، خصوصا دین مبین اسلام اولاً: مبارزه با شرک و بتپرستی و بدنبال آن بسط و گسترش توحید و خداپرستی در جوامع است، ثانیا: مبارزه با طواغیت و ظالمین و مستکبرین میباشد، خداوند در قرآن کریم از این واقعیت چنین گزارش میدهد:«وَ لَقَدْ بَعَثْنا فی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوت...»«ما براى هر قومى پیامبرى فرستادیم تا (به مردم ابلاغ کند که) خداى واحد را بپرستید و از پرستش طاغوت (پیشواى گمراه) دورى کنید.» انجام چنین رسالتی، موجب برانگیختن دشمنی همه کسانیکه منافع خود را با آن در تضاد و تنافی میبینند، است. لذا در طول تاریخ در مقابل دعوت انبیای الهی همواره مشرکان و بت پرستان و طواغیت ایستادگی کرده و علیه آنان دست به مبارزه زدهاند تا جایی که تعدادی از انبیاء و اولیاء الهی در این راه جان خویش را از دست دادهاند.
برطبق این اصل همواره دین اسلام و نظام اسلامی دشمنانی بالفعل یا بالقوه، دارد، بنابراین ضروری است تا امام مسلمین و رهبری امت اسلامی و همه دست اندرکاران نظام اسلامی، لحظهای از دسیسه و کید دشمنان غافل نباشند و همواره مانند دیدبانی که تحرکات دشمن را در زمین و هوا و دریا رصد میکند، مخالفت مخالفین و دشمنی آنان را رصد کند و به درستی بشناسد و به موقع عمل کند، علاوه بر آن مردم را نیز از دشمنیها و شیوههای آنان آشنا سازند.با توجه به این ضرورت، وقتی به کلمات امام امیرالمؤمنین(ع) مراجعه کنیم و آن را مورد دقت و تأمل قرار دهیم، میبینیم که از دیدگاه آن حضرت یکی از صفات بارز و مهم رهبری، دشمنشناسی و آگاهی و اطلاع از نحوه برخورد دشمن و کید آنان با نظام اسلامی است. آن حضرت در موارد متعدد به این امر اشاره داشته و وضعیت جود را در این زمینه بیان نموده است.
از جمله در مورد لزوم مبارزه با فتنه شام میفرماید:«وَ قَدْ قَلَّبْتُ هَذَا الْأَمْرَ بَطْنَهُ وَ ظَهْرَهُ حَتَّى مَنَعَنِی النَّوْمَ فَمَا وَجَدْتُنِی یَسَعُنِی إِلَّا قِتَالُهُمْ أَوِ الْجُحُودُ بِمَا جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ ص فَکَانَتْ مُعَالَجَةُ الْقِتَالِ أَهْوَنَ عَلَیَّ مِنْ مُعَالَجَةِ الْعِقَابِ وَ مَوْتَاتُ الدُّنْیَا أَهْوَنَ عَلَیَّ مِنْ مَوْتَاتِ الْآخِرَة».«پس از بیعت عمومی مردم، مسأله جنگ با معاویه را ارزیابی کردم و همه جهات آن را سنجیدم آنقدر در این مورد ارزیابی و مطالعه کردم تا اینکه مانع خواب من شد پس چارهای جز یکی از این دو راه ندیدم یا با آنان مبارزه و جنگ کنم و یا آنچه را که حضرت محمد(ص) آورده آنرا انکار کنم، پس به این نتیجه رسیدم که تن به جنگ دادن آسان تر از تن به کیفردادن روز قیامت است و از دست دادن دنیا راحت تر از رها کردن آخرت است.»
در جایی دیگر آن حضرت در مورد بیثمر بودن بیعت مروان بن حکم میفرماید:«أَفَلَمْ یُبَایِعْنِی بَعْدَ قَتْلِ عُثْمانَ لاَ حَاجَةَ لِی فی بَیْعَتِهِ إِنِّهَا کَفٌّ یَهُودِیَّةٌ لَوْ بَایَعَنِی بِیَدِهِ لَغَدَرَ بِسُبَّتِهِ...»«مرا به بیعت او نیازی نیست، دست او دست یهودی است (دست یهودی کنایه از عهدشکنی پیمان شکنی یهودیان است) اگر با دست خود بیعت کند در پنهانی بیعت را میشکند.»و به یکی از خوارج که با صدای بلند شعار معروف (لا حُکْمَ اِلاّ للّهِ) را سرمیداد، فرمود:«... لَقَدْ ظَهَرَ الْحقُّ فَکُنْتَ فِیهِ ضَئِیلاً شَخْصُکَ، خَفِیّاً صَوْتُکَ، حَتَّی إِذَا نَعَرَ الْبَاطِلُ نَجَمْتَ نُجُومَ قَرْ نِ الْمَاعِزِ»«...به خدا قسم آنگاه که حق آشکار شده تو ناتوان بودی و آواز تو آهسته بود و آن هنگام که باطل بانگ زد چونان شاخ بُز، سربر آوردی.»
همچنین آن حضرت قبل از جنگ جمل، ابن عباس را برای پند و اندرز به نزد زبیر فرستادند و از ابن عباس خواستند که با طلحه ملاقاتی نکند زیرا امام(ع) روحیه طلحه را بهخوبی میشناسد و او را اینگونه معرفی میکند:«لاتَلْقَیَنَّ طَلْحَةَ، فَإِنَّکَ إِنْ تَلْقَهُ تَجِدْهُ کَالثَّوْرِ عَاقِصاً قَرْنَهُ یَرْکَبُ الصَّعْبَئِ وَ یَقُولُ هُوَ الذَّلُولُ، وَ لکِنِ القَ الزُّبَیْرَ، فَإِنَّهُ أَلیَنُ عَرِیکَةً»«با طلحه ملاقات و دیدار مکن زیرا در برخورد با وی او را چون گاو وحشی مییابی که شاخش را تابیده و آماده نبرد است، سوار برمرکب سرکش میشود و میگوید رام است، بلکه با زبیر دیدار کن که نرمتر است...»در جایی دیگر آن حضرت در ارتباط با حیله عمرو عاص که در بحبوحه شکست در جنگ صفین دستور داد تا لشکر معاویه قرآن بر سر نیزه کنند تا لشکریان امیرالمؤمنین(ع) را فریب دهند، میفرماید:«فَقُلْتُ لَکُمْ: هذَا أَمْرٌ ظَاهِرُهُ إِیمَانٌ، وَ بَاطِنُهُ عُدْوَانٌ، وَ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ، وَ آخِرُهُ نَدَامَةٌ، فَأَقِیمُوا عَلی شَأْنِکُمْ، وَ الْزمُوا طَرِیقَتَکُمْ، وَ عَضُّوا عَلَی الْجِهَادِ بِنَوَاجِذِکُمْ، وَ لاَ تَلْتَفِتُوا إِلی نَاعِقٍ نَعَقَ إِنْ أُجِیبَ أَضَلَّ، وَ إِنْ تُرِکَ ذَلَّ»«به شما گفتم که این عمل (قرآن بر نیزه کردن) ظاهرش ایمان و باطن آن دشمنی و کینهتوزی است، آغاز آن رحمت و پایان آن پشیمانی است پس در همین حال به مبارزه ادامه دهید و از راهی که در پیش گرفتهاید منحرف نشوید و در جنگ دندان بر دندان بفشارید و به ندای ندا دهندهای گوش ندهید زیرا اگر پاسخ داده شوند گمراه کنندهاند و اگر رها گردند خوار و ذلیل شوند.»
با تأمل و دقت در کلمات یاد شده میتوان دریافت که امام امیرالمؤمنین(ع)با بصیرت و شناخت بالایی که داشت روحیات مختلف دشمنانش را به خوبی میشناخت و از حیله و مکر آنان کاملا آگاهی داشت، و آنها را به همان صورت و چهره واقعیشان به مردم معرفی میکرد تا مردم را از فریب و مکر آنان آگاه کند و از افتادن در دام آنان برحذر دارد و این درس بزرگی است برای رهبری امت اسلامی و همه کسانی که بهنحوی در نظام اسلامی دارای مسئوولیتاند، که لحظهای نباید از حیلههای رنگارنگ دشمنان غفلت کرد و همواره مانند سربازی آماده در سنگر دیدبانی مشغول دیدبانی از مکر و فریب دشمن، باشند.
منبع:تسنیم