۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۲ : ۰۷
استاد اسماعیلی در این جلسه گفت: بندگانى وجود دارند که با آنان در اندیشه شان به رازگویى پرداخته و در کنه عقلها شان چراغى برگرفته اند، ایام الله را تذکر دهند، و از مقام و موقعیت پروردگار بترسانند، آنان به منزله رهنمایان در بیابانهاى بى کران هستند.
آنچه
در ادامه می خوانید، برداشتی از کلاس شرح نهج البلاغه استاد محسن اسماعیلی است.
وآخرُ قدْ تسمّى عالماً ولیْس به،فاقْتبس
جهائل منْ جُهّالٍ وأضالیل منْ ضُلاّلٍ،
ونصب للنّاس أشْراکاً منْ حبال غُرُورٍ، وقوْل
زُورٍ،
قدْ حمل الْکتاب على آرائه، وعطف الْحقّعلى أهْوائه، یُؤْمنُ من الْعظائم،
ویُهوّنُ کبیر الْجرائم، یقُولُ: أقفُ عنْد الشُّبُهات، وفیها وقع، ویقُولُ: أعْتزلُ الْبدع، وبیْنها اضْطجع
این
عالم نماها برای مردم دام پهن می کنند و در آن طعمه قرار می دهند؛ ولی اگر کسی
هوشیار باشد که در دام نمی افتد. برای همین هم از ابزاری بی حس کننده و بی هوش
کننده استفاده می کنند تا مخاطب اشتباه کند و در دام بیفتد.
به
مردم می گویند که ما نه تنها از حرام دوری می کنیم، که گرد شبهات هم حتی نمی
گردیم؛ و حال آنکه از اول دچار شبهه بوده اند. می گویند از بدعت دوری می کنیم و
حال آنکه در بدعت غوطه ورند.
گفتن
این حرف ها هم صرفا به زبان نیست. ممکن است با زبان "قال" باشد و یا با
زبان "عمل و رفتار". اگر پررو و متکی به نفس باشد، می گوید و خودستایی
می کند و اگر نه جوری وانمود می کند که مخاطب از رفتارش اینگونه برداشت می کند که
از شبهات هم پرهیز می کند.
برای
خودشان حالتی قدسی و هاله ای از نور دست و پا می کنند.
هم
شبهه و هم بدعت در دو بعد مطرح می شوند: نظری و عملی.
یک
وقت شبهه ای که می آفرینند نظری و اعتقادی است، مثلا می گویند: آیا می شود یک نفر
1400 سال زنده باشد؟ امام غایب چه سودی دارد؟ این چه امامیست که دیده نمی شود؟؛
گاهی هم شبهه شان عملی است؛ مثلا می خواهد به نامحرم نگاه کند، می گوید قصد ریبه
ندارم و مشکلی ندارد.
اما
به طور کلی، و به اصطلاح، "عندالاطلاق شبهه ینصرف الی" بخش نظری (یعنی
اگر ذکر نشد که کدام مورد نظر است، بعد نظری منظور است(.
بدعت
نیز به هر دو بعد نظری و عملی بر می گردد. مثلا رجعت را نفی می کند (بدعت نظری) و
یا مطابق میل خودش و خلاف آداب زیارت می رود (بدعت عملی)؛ اما اگر بدعت بدون ذکر
تقسیم بندی استفاده شد، منظور بعد عملی است.
اما
نکته مهم اینکه هر جا در نهج البلاغه بحث شبهه و بدعت مطرح شده ، در کنار آن نیز "فتنه"
آمده است؛ چرا که شبه آفرینی و بدعت گذاری منشا فتنه انگیزی است، چه در بعد فردی
چه اجتماعی چه سیاسی چه اقتصادی و چه فرهنگی و ... .
و
برای جامعه اسلامی چه شبهه ای بالاتر از اینکه با اینکه دنبال علم و عالم واقعی
است، گرفتار عالم نماهای شیاد شود؟
حضرت
در نهج البلاغه می فرمایند شما اگر چشمتان را باز کنید در طول تاریخ می بینید که
هر کس هلاک شد از شبهه و بدعت بوده است و راه فرار از آن و خلاصی از آن نیز تقواست.
در
خطبه 16 حضرت می فرمایند:
ذِمَّتى بِما اَقُولُ رَهینَةٌ، وَ اَنَا بِهِ
زَعیمٌ. اِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ
الْمَثُلاتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوى عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبُهاتِ.
کسى
که عبرتهاى روزگار کیفرهاى پیش رویش را بر او آشکار کند تقوا او را از درافتادن در
شبهات مانع گردد.
و
منظور از شبهه هم چه شبهاتی است که برایش می سازند و چه شبهاتی که خودش برای خودش
ایجاد می کند.
در
صحنه کربلا آنقدر شبهه کردند که عمر سعد با فریاد «یا خیل الله ارکبوا و ابشروا
بالجنة» دستور آغاز جنگ علیه پاکترین انسانهای روی زمین؛ یعنی امام حسین(ع) و
یاران پاک حضرت را صادر کرد.
وقتی
این آیه از سوره بقره را می خوانیم که:
"اذا
قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون، الا انهم هم المفسدون و لکن لا
یشعرون"
تصور
می کنیم که گویی سنت تاریخ است که هرکس دچار فساد می شود یا مفسد فی الارض می شود،
همانا دچار شبهه شده است.
"یشعرون" در آیه فوق از ریشه "شعر" به
معنی "مو" می آید و به معنای مو را از ماست کشیدن و دقت در کار داشتن
است. به آنها می گویند فساد نکنید، آنها می گویند ما مصلحیم. مفسد نیستیم. خودشان
برای خودشان امر را مشتبه می کنند. خودشان را گول می زنند.
برای
همین هم حضرت تاکید می کنند که چشمانت را باز کن و ببین که عالمان واقعی مردم را
از شبهات باز می دارند و به آنها می گویند که به همان حدی که یقین دارید درست است
بسنده کنید و پا را فراتر ننهید؛ و البته مشتریان این گروه اندک است. اما آن
شیادها که مطابق هوای نفس مردم صحبت می کنند، دور و برشان شلوغ است.
این
حدیث را جلسه قبل هم خواندیم که:
وَ إِنَّمَا سُمِّیَتِ اَلشُّبْهَةُ شُبْهَةً
لِأَنَّهَا تُشْبِهُ اَلْحَقَّ فَأَمَّا أَوْلِیَاءُ اَللَّهِ فَضِیَاؤُهُمْ
فِیهَا اَلْیَقِینُ وَ دَلِیلُهُمْ سَمْتُ اَلْهُدَى وَ أَمَّا أَعْدَاءُ اَللَّهِ
فَدُعَاؤُهُمْ فِیهَا اَلضَّلاَلُ وَ دَلِیلُهُمُ اَلْعَمَى فَمَا یَنْجُو مِنَ اَلْمَوْتِ
مَنْ خَافَهُ وَ لاَ یُعْطَى اَلْبَقَاءَ مَنْ أَحَبَّهُ
« شبهه
را به این دلیل شبهه نامیده اند که بظاهر شبیه و مانند حق است)بدین
سبب افراد کم خرد در تشخیص حق از باطل به شبهه مى افتند) ، اما دوستان روشنایى
یقین و نشانه خداوندى راه را مىپیمایند . در مقابل دشمنان خدا که دعوتشان در
برابر شبهه به سوى گمراهى و دلیلشان کورى است ، مردم را به گمراهى و ضلالت
مى افکنند. پس هر که از مرگ ترسید از چنگال آن رهایى نیافت ، و هر کس جاوید ماندن
را دوست داشت ، بقا و جاودانگى به او بخشیده نشد .«
اما
عالمان ربانی و واقعی چگونه اند؟
حضرت
امیر وقتی به تلاوت آیه "رجال لا تلهیهم تجارة ولا بیع عن ذکر الله" می
رسند، در خطبه 221 می فرمایند:
ان
الله سبحانَهُ جعل الذکر جلاء للقلوب ، تسمع به بعد الوقرة ، وتبصر به بعد العشوة
، و تنقاد به بعد المعاندة ، وما برح لله عزت آلاؤ ه فِى البرهة بعد البرهة ، وفِى
ازمان الفترات ، عباد ناجاهم فِى فکرهم ، وکلمهم فِى ذات عقولهم، فاستصبحوا بنور
یقظة فِى الابصار والاسماع والافئدة ، یذکرون بایام الله، ویخوفون مقامه، بمنزلة
الادلة فِى الفلوات ، من اخذ القصد حمدوا الیه طریقه ، وبشروه بالنجاة، ومن اخذ
یمینا وشمالا ذموا الیه الطریق ، وحذروه من الهلکة ، وکانوا کذلک مصابیح تِلْکَ
الظلمات ، وادلة تِلْکَ الشبهات .
(خداى متعال ذکر را صیقل دلها قرار داده است ، که دلها بدین
وسیله پس از کرى شنوا و پس از کورى بینا و پس از سرکشى و عناد رام و منقاد گردند.
و پیوسته خداى را - که نعمت هاى بى پایان و گرانقدر است - در هر پاره اى از زمان و
در زمان هایى که رشته وجود انبیاء موقتا گسسته است بندگانى وجود دارند که با آنان
در اندیشه شان به رازگویى پرداخته و در کنه عقلهاشان چراغى برگرفته اند، ایام الله
را تذکر دهند، و از مقام و موقعیت پروردگار بترسانند، آنان به منزله رهنمایان در
بیابانهاى بى کران هستند. هر که راه میانه پیش گیرد راهش را بستایند و به نجاتش
بشارت دهند، و هر که راه راست و چپ گیرد راهش را نکوهش کنند و او را از هلاکت
برحذر دارند، و این چنین، چراغ هاى تاریکى ها و رهنمایان در آن امور شبهه ناکند.
دقت
کنید که در اینجا حضرت می فرماید "عباد ناجاهم فِى فکرهم" یعنی خدا با اینها
مناجات می کند؛ نفرموده اینها با خدا مناجات می کنند. خدا در اندیشه اینه سخن های
رمزآلود می گوید و در عمق خردهایشان با اینها صحبت می کند.
اینها
از خواب غفلت بیدارند و با دیگران تعارف ندارند و برای دلخوشی مردم حرف نمی زنند.
این افراد همانا اینگونه اند که:
وکانوا
کذلک مصابیح تِلْکَ الظلمات ، وادلة تِلْکَ الشبهات؛ چراغ راه های تاریک و راهنما
در شبهه ها هستند.
حضرت
امیر در خطبه 156 و در بیان نشانه های آخرالزمان به نقل از پیامبر ، گرفتاری امت
به علمای شبهه ساز در دین را بیان می فرمایند.
وَ
قالَ: «یا
عَلِىُّ، اِنَّ الْقَوْمَ سَیُفْتَنُونَ بَعْدى بِاَمْوالِهِمْ، وَ یَمُنُّونَ
بِدینِهِمْ عَلى رَبِّهِمْ، وَ یَتَمَنَّوْنَ رَحْمَتَهُ، وَ یَأْمَنُونَ
سَطْوَتَهُ، وَ یَسْتَحِلُّونَ حَرامَهُ بِالشُّبُهاتِ الْکاذِبَةِ
وَالاَْهْواءِ السّاهِیَةِ، فَیَسْتَحِلُّونَ
الْخَمْرَ بِالنَّبیذِ، وَالسُّحْتَ بِالْهَدِیَّةِ، وَالرِّبا بِالْبَیْع ِ.» قُلْتُ:
یا رَسُولَ اللّهِ، بِاَىِّ الْمَنازِلِ اُنْزِلُهُمْ عِنْدَ ذلِکَ؟
اَبِمَنْزِلَةِ رِدَّة اَمْ بِمَنْزِلَةِ فِتْنَة؟ فَقالَ: «بِمَنْزِلَةِ
فِتْنَة».
پیامبر
فرمود: «یا على، به زودى مسلمانان پس از من به ثروتشان آزمایش مى شوند، و با
دیندارى خود بر خدا منّت مى نهند، رحمتش را آرزو دارند، و خود را از خشمش در امان
دانند، و با شبهات دروغ و هوسهاى غفلت زا حرام او را حلال شمارند، شراب را به اسم
آب انگور و خرما، و رشوه را به عنوان هدیّه، و ربا را به نام تجارت حلال دانند.»
گفتم: یا رسول اللّه، در آن وقت این چنین مردم را از کدام گروه حساب کنم؟ در موضع
ارتداد، یا در مرتبه فتنه؟ فرمود: «در مرتبه فتنه.«
می
بینید که شبه و بدعت با فتنه های آخرالزمان گره خورده است.
همان
طور که گفتیم یک وقت دیگران برای آدم شبهه درست می کنند و یک وقت این شبهه ها
خودساخته است.
عمار
یاسر یک عالم واقعی بود. روزی حضرت او را می بینند که دارد با مغیرة بن شعبه بحث
می کند و پاسخ او را می دهد.
امام
به او فرمود :دَعْهُ
یَا عَمَّارُ فَإِنَّهُ لَمْ یَأْخُذْ مِنَ اَلدِّینِ إِلاَّ مَا قَارَبَهُ مِنَ
اَلدُّنْیَا وَ عَلَى عَمْدٍ لَبَسَ عَلَى نَفْسِهِ لِیَجْعَلَ اَلشُّبُهَاتِ عَاذِراً
لِسَقَطَاتِهِ
اى
عمّار مغیره را رها کن، زیرا او از دین به مقدارى که او را به دنیا نزدیک کند، برگرفته،
و به عمد حقائق را بر خود پوشیده داشت، تا شبهات را بهانه لغزشهاى خود قرار دهد.
او
عمدا برای خودش شبهه می سازد تا بهانه بتراشد و دین را مایه ای برای چرب تر کردن
سفره اش قرار دهد.
در
یکی از نامه های معاویه به حضرت که در شرح ابن ابی الحدید هم آمده است، می بینیم
که به حضرت گفته:
بسم
الله الرحمن الرحیم؛ اتق الله...!
معاویه
حضرت را به تقوا سفارش کرده است!
امام
در نامه 65 به او جواب داده اند و فرموده اند:
الْحَقِّ اِلاَّ الضَّلالُ الْمُبینُ، وَ
بَعْدَ الْبَیانِ اِلاَّ اللَّبْسُ؟ فَاحْذَرِ الشُّبْهَةَ وَ اشْتِمالَها عَلى
لُبْسَتِها، فَاِنَّ الْفِتْنَةَ طالَما اَغْدَفَتْ جَلابیبَها، وَ اَغْشَتِ
الاَْبْصارَ ظُلْمَتُها.
آیا
بعد از حق جز گمراهى آشکار چیزى هست، و پس از بیان روشن غیر از شبهه برنامه اى
وجود دارد؟ از شبهه و حق و باطل را به هم آمیختن دورى کن، که فتنه دیرزمانى است که
پرده هایش را بر چهره افکنده، و تاریکیش دیـده هاى بینا را نابینا ساخته.
نکته
ی شایان ذکر اینکه شبهه فقط حلال کردن حرامات الهی نیست. حرام کردن حلال ها هم
شبهه است.
در
قرآن آمده است که:
یا أیها النبی لم تحرم ما أحل الله لک
شبهه
افکنی هم شامل حلال کردن حرامات است تا جایی که دین را آنقدر گشاد می کنند که چیزی
از آن نمی ماند و هم حلال ها را حرام کردن که دیگر نمی شود زندگی کرد.
منبع:شبستان