۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۴ : ۰۰
عقیق: اول از حضرت صادق(ع) مرويست كه فرمود سميت فاطمه لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دنيا و حسبا يعنى فاطمه ناميده شد بجهت اين كه از زنان زمان خود منقطع بود و جدا بود بواسطه فضل و دين و حسب و البته آنچه مفيد است فضل و دين و شرف و حسب است.
(2) سميت فاطمه لانقطاعها عن فواطم التسعه چون آنها در كفر متولد شدند و فاطمه وليده اسلام است.
(3)و در علل الشرايع از حضرت باقر عليه السلام روايت كند كه چون فاطمه متولد شد (اوحى الله عز و جل الى ملك و قال له انطلق الى محمد و قل له سمها فاطمه فسماها فاطمه ثم قال انى فطمتك بالعلم و فطمتك عن الطمث پس حضرت باقر عليه السلام فرمود والله لقد فطمها الله تعالى بالعلم و عن الطمث بالميثاق) در اين حديث چهار مطلب است اول ملكى اسم فاطمه را بر زبان پيغمبر جارى فرمود دوم فطام فاطمه بالعلم سوم فطامش از طمث چهارم كلام امام عليه السلام كه بقسم.
خبر از وقوع قول حضرت رسول داده با ضميمه ى ميثاق و معنى فطام بعلم يعنى ترا شير دادم تا بى نياز شدى و ترا بسبب علم از جهل جدا كردم و اين بيان كنايه است كه فاطمه در بادى فطرت بعلوم ربانيه عالمه بوده است.
(4) از حضرت صادق مرويست كه فرمود (افتدرى اى شئى تفسير فاطمه قال لا قال (ع) فطمت عن الشر) يعنى از شر بديها بريده و جدا شده و اگر لازم نباشد فطمت يعنى فاطمه خود را از همه شرور دور نمود.
(5)(قال النبى صلى الله عليه و آله و سلم سميت فاطمه فاطمه لفطمها عن الدنيا و لذاتها و شهواتها يعنى بجهت انقطاع و انفطام او از دنيا و لذات و شهوات آن او را فاطمه ناميدند كانه از وقتى كه آن ملك نازل شد و او را فاطمه خواند دنيا را نخواست و اعراض از ماسوى الله كرد، و من المهد الى اللحد روى دلش بسوى آخرت و پروردگارش بود چون محبت دنيا از دلش بريده شده بود مالك محبت حق شد و از اين جهت در دنيا با آنهمه قدرت و كمال كرامت در آن زمان قليل با نهايت سختى و عسرت گذرانيد.
(6)در علل الشرايع از عبدالله محض پسر حسن مثنى از حضرت سجاد عليه السلام حديثى آورده است كه حاصلش اين است عبدالله سؤال كرد چرا فاطمه را فاطمه ى ناميدند فرمود چون فاطمه متولد شد و خلافت و امامت را در ذريه او خداوند متعال قرار داد فبهذا سميت فاطمه ى لانها فطمت طمعهم.
(7)رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در حق فاطمه ى (ع) فرمود من عرفها حق معرفتها ادرك ليله القدر وانما سميت فاطمه ى لان الخلق فطموا عن كنه معرفتها و فى خبر آخر انما سيمت فاطمه لان اعدائها فطموا عن حبها.
و قسم دوم معرفت بکنه و حقيقت و احاطه تامه ى بتمام مقامات و كمالات و فضائل و فواضل اوست و اين قسم از معرفت براى احدى حاصل نمى شود و حديث (و هى الصديقه الكبرى و على معرفتها دارت القرون الاولى) همان معرفه اجماليه است و عجز انسان از ادراك هر شيئى و شخصى بواسطه كثرت اوصاف و آيات اوست و هر قدر اوصاف موصوف زيادتر است موصوف قدر و شأنش در انظار عظيم تر مى نمايد و چون انسان ناقص بواسطه فقدان آن مقامات عاليه در مقام دانى و سافل است بمقام عالى نرسد و نتواند او را بشناسد پس چگونه ما حقيقت نبوت را مى توانيم بشناسيم مانند اسم عظم و ليله القدر و ساعت مستجابه
(8) قال الباقر عليه السلام (انما سميت فاطمه ى بنت محمد الطاهره لطهارتها عن كل دنس و طهارتها من كل رفث و مارات يوما حمره و لا نفاسا) در معنى طاهره و بتون اشاره باين معنى شد و اين عبارت اخراى فطمت عن الطمث و رفث بمعنى فحش است و اين دو طهارت اشاره بپاكى فاطمه زهرا است از پليديهاى ظاهر و باطن و تعدد ذكر طهارت بر حسب تعدد و اختلاف متعلق است از آنكه دنس و رفث صريح است با دناس ظاهره و ارجاس باطنه مانند تعدد ذكر اصطفا در حق مريم(س).
(9) از علل الشرايع از محمد بن مسلم ثقفى روايت كرده كه گفت از حضرت باقر عليه السلام شنيدم كه فرمود حضرت فاطمه زهرا (ع) بر در جنهم وفقه دارد و در آن روز بين هر دو چشم هر مرد مؤمن و كافر نوشته مى شود هذا مؤمن هذا كافر و دوستار فاطمه كه گناهكار است بين دو چشم او نوشته مى شود هذا محب پس دوستار گناهكار را بسوى آتش مى برند آنگاه فاطمه در مقابل خود عرض مى كند (الهى و سيدى سميتنى فاطمه و فطمت بى من تولانى و تولى ذريتى من النار و وعدك الحق و انت لا تخلف الميعاد) حق تعالى مى فرمايد راست مى گوئى اى فاطمه ى من ترا فاطمه ى ناميدم و دوستان و ذريه ترا از آتش جهنم جدا كرده ام و وعده من حق است اين كه امر كردم آنها را بسوى آتش براى اينكه در حق آنها شفاعت بنمائى شفاعت كن كه من شفاعت ترا قبول مى نمايم تا ملائكه و انبياء و اهل موقف بدانند در نزد من مكانت و منزلت ترا پس هر كس بر پيشانى او محب نوشته است او را شفاعت بنمايد.
و خرگوشى در شرف النبوه و كلبى نسابه از حضرت صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم روايت نموده كه آن حضرت از حضرت رسول سؤال نمود كه آيا مى دانى فاطمه ى را چرا فاطمه ناميده شد آن جناب عرض كرد از براى چه فرمود لانها فطمت هى و شيعتها من النار.
(10)سميت فاطمه بهذا الاسم لانها فطمت و تبلت عن النظير) يعنى فاطمه زهرا (ع) از مثل و مانند خود مفطومه و منقطعه شده، و اين وجود ده گانه همه بيان مصداق و با هم تنافى نيست يعين فاطمه بهمه اين شئونات متصفه است و همه اين فضائل از خصائص اوست (فسبحان من خصها باعظم الفضائل و ميزها عن خلقه باكرم خصائل و شرفها و رفع قدرها و اكرامها و اكثر نسلها و جعل كل حال من احوالها آيه باهره و كل طور من اطوارها معجزه ظاهره.(
و
لو كان النساء بمثل هذى لفضلت النساء على الرجال
اى
قبله مقبلان عالم اى روح جهان و جان عالم
اى
سيده ى نساء جنت وى مهتر دختران عالم
اى
علت خلقت خلايق معلول تو انس جان عالم
اى
سر حديث كنت كنزا از خلقت مردمان عالم
احمد
ز تو افتخار دارد بر جمله پيمبران عالم
در
دهر نزاد و هم نزايد دختر چه تو مادران عالم
از
مثل تو زن سزد بمردان نازند همه زنان عالم
پی نوشت: