۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۶ : ۱۶
عقیق: قرآن کریم در آیه 33 سوره لقمان می فرماید: یَأَیهَُّا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمْ وَ اخْشَوْاْ یَوْمًا لَّا یجَْزِى وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَ لَا مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَیًْا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَوةُ الدُّنْیَا وَ لَا یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ/ اى مردم، از پروردگارتان بترسید و از روزى که هیچ پدرى کیفر فرزند را به عهده نگیرد و هیچ فرزندى کیفر پدر را عهده دار نشود پروا کنید. وعده خدا حق است. زندگى دنیا فریبتان ندهد و نیز شیطان فریبکار به کرم خدا مغرورتان نسازد.
علامه
طباطبایی در تفسیر المیزان ریشه شناسی واژه جزا را که نقطه ثقل این آیه به شمار می
رود این گونه بیان می کنند: راغب گفته: کلمه "جزاء" به معناى بى نیازى و
کفایت است، و گفته: "غررت فلانا" به این معنا است که من رگ خواب او را
جستم، و آنچه از او مىخواستم گرفتم، و "غرة" به معناى غفلت در بیدارى
است، و کلمه "غرار" به معناى غفلت با چرت و فتور است،- تا آنجا که
مى گوید: پس غرور به معناى هر چیزى است که آدمى را فریب مى دهد، چه مال باشد، و چه
جاه، و چه شهوت، و چه شیطان، چیزى که هست بعضى از مفسرین کلمه" غرور" را
به شیطان تفسیر کرده اند، و این بدان جهت است که او خبیثترین فریبدهندگان است و بعضى
دیگر آن را به دنیا تفسیر کرده اند چون در مثل گفته شده" الدنیا تغر و تضر و
تمر- دنیا غرور مى آورد و ضرر مى زند و مى گذرد" .
اما
در این دو آیه که آخرین آیه سوره لقمان است، نخست به صورت یک جمع بندى از مواعظ و
اندرزهاى گذشته، و دلائل توحید و معاد، همه انسانها را به خدا و روز قیامت توجه
مى دهد، سپس از غرور ناشى از دنیا و شیطان بر حذر مى دارد و بعد به وسعت دامنه علم
خداوند و شمول آن نسبت به همه چیز مى پردازد. در حقیقت دستور اول، توجه به مبدأ
است، و دستور دوم توجه به معاد.
در
تفسیر نمونه درباره فحوای این آیه آمده است: دستور اول، نیروى مراقبت را در انسان
زنده مىکند، و دستور دوم احساس پاداش و کیفر را، و بدون شک کسى که بداند شخص خبیر
و آگاهى تمام اعمال او را مى بیند و مى داند و ثبت و ضبط مى کند، و از سوى دیگر
محکمه و دادگاه عدلى براى رسیدگى به تمام جزئیات آن تشکیل مىدهد، چنین انسانى
کمتر آلوده گناه و فساد مى شود.
جمله" لا
یَجْزِی" از ماده جزا است و" جزا" از نظر لغت به دو معنى آمده یکى
پاداش و کیفر دادن در برابر چیزى - چنان که گفته مىشود جزاه اللَّه خیرا: خداوند
او را پاداش خیر داد - و دیگرى کفایت کردن و جانشین شدن و تحمل نمودن، چنان که در
آیه مورد بحث آمده است: لا یَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ:" هیچ پدرى،
مسئولیت اعمال فرزندش را قبول نمى کند و به جاى او نمى نشیند و از او کفایت
نمى کند".
ممکن
است هر دو به یک ریشه باز گردد، چرا که پاداش و کیفر نیز جانشین عمل مىشود، و به
مقدار آن است .
به
هر حال در آن روز هر کس چنان به خود مشغول است و در پیچ و خم اعمال خویش گرفتار که
به دیگرى نمى پردازد، حتى پدر و فرزند که نزدیکترین رابطه ها را با هم دارند
هیچکدام به فکر دیگرى نیستند.
این
آیه نظیر همان است که در آغاز سوره حج آمده که در باره قیامت و زلزله رستاخیز
مىگوید: یَوْمَ
تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ:" روزى که آن را
مشاهده کنید، مادران شیرده فرزندان شیر خوار خود را فراموش مىکنند".
قابل
توجه اینکه در مورد" پدر" تعبیر به لا یَجْزِی، (فعل مضارع مى کند) و
در مورد فرزند تعبیر به" جاز" (اسم فاعل). این تفاوت تعبیر ممکن است از
باب تنوع در سخن باشد، یا اشاره به وظیفه و مسئولیت فرزند در مقابل پدر، زیرا اسم
فاعل دوام و تکرار بیشترى را مى رساند.
به
تعبیر دیگر از عواطف پدرى انتظار مى رود که حداقل در پاره اى از موارد تحمل عذاب فرزند
را بکند آن چنان که در دنیا ناملایمات او را به جان مى خرید ولى در مورد فرزند
انتظار مى رود که مقدار بیشترى از ناملایمات پدر را به خاطر حقوق فراوانى که بر او
دارد متحمل شود، در حالى که هیچیک از این دو، در آن روز، کمترین مشکلى را از دیگرى
نمى گشایند، و همه گرفتار اعمال خویشند و سر در گریبان خود.
در
پایان آیه انسانها را از دو چیز بر حذر مى دارد، مى فرماید:" وعده خدا حق است
مبادا زندگى دنیا شما را بفریبد، و مبادا شیطان شما را گول زند" (إِنَّ
وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ لا
یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ(.
در
واقع در برابر دو امر که در آغاز آیه بود، دو نهى در اینجا دیده مى شود زیرا اگر
توجه به خدا و ترس از حساب و جزا در انسان زنده شود ترسى از انحراف و آلودگى در او
نیست، مگر از دو راه: یکى اینکه زرق و برق دنیا، واقعیتها را در نظر او دگرگون
سازد، و قدرت تشخیص را از او بگیرد که حب دنیا ریشه همه گناهان است، دیگر اینکه
وسوسه هاى شیطانى او را فریب دهد، و مغرور سازد و از مبدأ و معاد دور کند. اگر این
دو راه نفوذ گناه بسته شود، دیگر هیچ خطرى او را تهدید نمى کند، و به این ترتیب
چهار دستور فوق مجموعه کاملى از برنامه نجات آدمى را فراهم مى سازد.
منبع:شبستان