عقیق:ملا محمدعلی مجتهد، معروف به مرحوم
آیتالله احمد مجتهدی تهرانی از علمای به نام تهران بود که در سال 86 بدرود
حیات گفت، اما سخنرانیها و پندهای عرفانی و اخلاقی وی به یادگار مانده
است و میتوانیم هرچند به صورت مجازی هم که شده پای درس این استاد اخلاق
تلمذ کنیم.
آیتالله مجتهدی
رابطه خوبی با طلاب داشت، طوریکه فضای گرم و صمیمی بر حوزه علمیهشان حاکم
بود. این استاد برجسته اخلاقی، مباحث را چنان رسا ارائه میداد که در دل
مینشست و این به صورتی است که حتی هماکنون نیز پای صحبت و کلاس اخلاق
ایشان نشستن خالی از لطف نیست.
بالای در بهشت سه جمله نوشته شده است
در
کتاب «مواعظ العددیه» آمده است که: پیامبر خدا (ص) فرمودند: «شبی که مرا
به معراج بردند، هنگامی که به در بهشت رسیدم، دیدم بالای سر در بهشت سه
جمله نوشته شده، مثل مساجد ما که بالای درهایشان کاشی کاریهایی شده و آیات
و احادیثی نوشته شده، بالای در بهشت هم چیزهایی نوشته شده، ان شا الله
وقتی در بهشت را باز کردند و خواستید وارد بهشت شوید، دستپاچه نشوید و فورا
داخل نروید، اول این سه جمله را که بالای در بهشت نوشته شده بخوانید، سپس
وارد بهشت شوید:
جمله اول: رحمت خدا بر غضب او پیشی دارد
خداوند
میفرمایند: «بسم الله الرحمن الرحیم، انا الله لا اله الا الله، سبقت
رحمتی غضبی»؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، رحمت من بر غضبم پیشی گرفته
است. خدا هم رحمت دارد هم غضب. رحمت خدا برای انسانهای خوب است غضبش برای
انسانهای بد.
چه قدر خدا
مهربان است. کیست که رحمت او بر غضبش سبقت داشته باشد؟ خدا. این همه ما
گناه میکنیم، اما به محض اینکه میگوییم:«خدایا، بد کردیم، غلط کردیم،
نفهمیدیم» رحمت خدا شامل حالمان میشود، در حالی که به خاطر گناه بر ما غضب
کرده بود.
در روایت داریم که:
گاه خداوند به بندهای غضب میکند و میفرماید: «بنده من به عزت و جلال
خودم قسم، دیگر تو را نمیبخشم و نمیآمرزم!»
حتی
گاه خداوند قسم میخورد. خداوند از بعضی افراد توقع گناه ندارد. خداوند از
کسی که محاسن دارد، عرقچین بر سر میگذارد، عمامه دارد توقع بعضی گناهها
را ندارد و به همین خاطر هم قسم میخورد که به عزت و جلال خودم دیگر تو را
نمیآمرزم. اما با اینکه قسم هم خورده، گاه رحمتش شامل حال این آدم هم
میشود. لذا «سبقت رحمتی غضبی» رحمت خدا بر غضب او پیشی میگیرد و این شخص
آمرزیده میشود.
مرد عربی خدمت
پیامبر خدا (ص) آمد و عرض کرد: یا رسول الله حساب بندهها در روز قیامت با
چه کسی است؟ پیامبر خدا (ص) فرمودند: با خود خدا. مرد عرب گفت: خیالم راحت
شد. سپس بلند شد و رفت. پیامبر (ص) به اصحاب فرمودند: «این شخص حقیقت مطلب
را فهمید.» اصحاب به دنبال آن مرد عرب رفتند و از او پرسیدند: «چرا وقتی
فهمیدی که حساب بندهها با خود خداست گفتی خیالم راحت شد؟»
کریم وقتی بر انتقام گرفتن قدرت پیدا میکند میبخشد
مرد
عرب پاسخ جالبی داد، گفت: برای اینکه «الکریم اذا قدر عفا»؛ کریم وقتی بر
انتقام گرفتن قدرت پیدا میکند میبخشد و عفو میکند. چند سال پیش یک بنده
خدایی هم چون کریم بود از قاتل پسرش گذشت و او را عفو کرد. جایی که بنده
خدا گذشت میکند، خدا گذشت نکند؟
خدایا،
دل ما به این احادیث و حرفها خوش است. خدا خودش میداند که ما چه قدر با
این حرفها دلمان را خوش کردهایم. اما از طرفی کمی هم باید حیا کرد، باید
مواظبت نماییم که خطا نکنیم. از خدا شرم کنیم.
جمله دوم: صدقه ده ثواب، قرض هجده ثواب دارد
«الصدقه
بعشره و القرض بثمانیه عشر و صله الرحم به ثلاثین»؛ اگر کسی به مستحقی
صدقه بدهد، به او ده ثواب میدهند، اما اگر قرض بدهد هجده تا، حال اگر این
قرض را به خویشان خود، خواهر یا برادرش بدهد، سی تا ثواب به او میدهند.
در
قرآن هم آمده است که پاداش صدقه ده برابر ثواب است: «من جاء بالحسنه فله
عشر امثالها»؛ هر کس کار نیکی به جای آورد، ده برابر آن پاداش میگیرد. اما
اگر صدقه ندهی، ولی هر گاه کسی از تو قرض بخواهد به او قرض بدهی، هجده
ثواب میبری.
شخصی خدمت امام
معصوم (ع) رسید و عرض کرد: «چرا صدقه ده ثواب دارد، ولی قرض هجده تا؟» امام
(ع) فرمودند: «چون گاهی پیش میآید شما به کسانی صدقه میدهید که مستحق
واقعی نیستند، ولی آن کسی که قرض میخواهد حتما نیاز دارد.»
برای
خود من چنین جریانی پیش آمده: پنجاه سال پیش خانه ما در خیابان خراسان
کنار حمام زیبا بود. شب عید بود و من میخواستم برای خانه ماهی سفید بخرم،
آن وقتها قیمت ماهی سفید چهار تومان بود.
موقع
خرید ماهی متوجه شدم که شخصی در حال نگاه کردن به ماهیهاست. با خودم
گفتم: شاید این بنده خدا مستحق است و پولی ندارد که ماهی بخرد. به شخص ماهی
فروش گفتم: «یک ماهی هم به این آقا بدهید، پولش را من حساب میکنم.»
البته
آن موقع چهار تومان خیلی پول بود، ولی من دلم سوخت و این کار را کردم.
ماهی فروش یک ماهی هم به آن شخص داد و او هم ماهی را گرفت و هیچی نگفت. یک
هفته بعد من در دکان عطاری بودم که دوباره آن شخص را با ظاهری کثیف و عبا و
گیوهای پاره دیدم، مرد عطار به من گفت: این مرد را میشناسید؟ گفتم: نه
گفت: کل خیابان خراسان و این خانههای پشتی مال این آدم است. الان هم آمده
که کرایههای سر ماه را جمع کند! با خودم گفتم: عجب! من دلم سوخت و برایش
ماهی خریدم! حالا تمام این مغازهها و خانهها برای این آدمه!
بیست
سی سال پیش شخص دیگری بود که به او هم کمک میکردم، وقتی مرد فهمیدم که سه
تا خانه داشته، بعد ورثه این شخص پیش من آمدند و پنجاه هزار تومان وجوهات
از پولهایی که در صندوقش بود به من دادند. پولهایی که صدقه داده بودم
همهاش به خودم برگشت!
قدیم از
این قبیل آدمها بودند، ثروتمند بودند، ولی گدایی می کردند. پس متوجه شدید
که چرا صدقه ده ثواب دارد و قرض هجده ثواب. چون ممکن است شما به کسی صدقه
بدهید که مستحق نباشد، اما قرض را کسی میگیرد که واقعا کارد به استخوانش
رسیده، آدم پولدار که نیاز نداشته باشد قرض نمیگیرد.
پس
دلیل و فلسفه اینکه قرض هجده ثواب دارد این است که ممکن است شما به کسی
صدقه بدهید که احتیاج ندارد، اما قرض را به کسی میدهی که صد در صد محتاج
است. حال اگر به فامیل خود قرض بدهی، سی تا ثواب دارد مثلا خواهری داری که
مستحق است، شوهرش فوت کرده، به او اگر کمک کنی، سی ثواب میبری.
گاهی
بعضی افراد که برای دادن وجوهات نزد من میآیند، اجازه میخواهند که بخشی
از وجوهات را به خواهرشان که شوهرش مرده و بیبضاعت است یا برادرشان یا
دختر عمهشان یا ... بدهند، در اینجا ما هم اجازه میدهیم.
پس
با اجازه مجتهد یا وکیل مجتهد، میتوان ثلث وجوهات را به فامیلهایی که
مستحق هستند بخشید. البته فقط به فامیلهایی که واجب النفقه نیستند، مثل
خواهر و برادر، دختر عمه، دختر دایی و ... با اجازه مجتهد یا وکیل مجتهد
ثلث وجوهات را میتوانید بدهید. ولی به پدر و مادر یا دختر و پسر که واجب
النفقه میباشند، نمیتوانی بدهی.
هنگام
دادن پول به فامیل هم لازم نیست که به آنها بگویی که این پول از وجوهات
است. مبلغ را داخل پاکتی بگذار و به دستشان بده. شخصی بود به نام «حاج
مهدی» که وضع مالی خوبی داشت. او موقع عید نوروز کنار بانک میایستاد، وقتی
میدیدید یک نفر میخواهد قالی یا چیز دیگر گرو بگذارد میپرسید: چرا
میخواهی قالیت را گرو بگذاری؟ آن شخص هم مثلا میگفت: میخواهم دختر شوهر
بدهم یا بنایی کنم یا ...
بعد
میپرسید: چه قدر میخواهی از بانک وام بگیری؟ وقتی مطلع میشد دست در جیب
میکرد و آن مبلغ را میداد. بعضی دیگر از پولدارها هستند که به قصاب محل
میسپارند که اگر زنی آمد و مقدار کمی گوشت خواست، شما یک کیلو به او بده،
پولش را من میدهم. شما هم از این کارها بکنید. عبادت که فقط نماز شب و
الله اکبر و ... نیست. کمی هم به فقرا برسید.
فواید صدقه
البته
اینجا یک نصیحتی هم بکنم به کسانی که تمکن مالی دارند و وضع مالیشان خوب
است، اینها بدانند که در معرض چشم زخم هستد. در کتاب «زادالمعاد» مرحوم
مجلسی دعای چشم زخم نوشته شده، این دعا را بخوانید، صدقه بدهید، گوسفند
بکشید و گوشتش را به در خانه مستمندان ببرید. چشم زخم راست است.
یک
نفر میگفت: قدیم قاطر چاقی در حال گذشتن بود، یک نفر گفت: به! چه قاطری!
آناً قاطر ترکید! بله، چشم زخم این طور است. من بچه بودم، پدرم یک قالی
خرید، بعضیها که نظر تنگ بودند آمدند و قالی را دیدند، همان شب من تب
کردم. پدرم دوزار پول نقره زیر بالش من گذاشت و صبح آن را به مستحق داد.
این
کار را یاد بگیرید. هر وقت بچههایتان مریض شدند، هزار تومان یا دوهزار
تومان زیر متکایشان بگذارید، صبح آن پول را به مستحق بدهید، بچهتان خوب
میشود. این کار حدیث هم دارد: «داووا مرضاکم بالصدقه»؛ مریضهایتان را با
صدقه مداوا کنید. قدیم من میشنیدم که مردم وقتی دکتر میرفتند و دکتر نسخه
میپیچید، معادل پول نسخه را صدقه میدادند.
جمله سوم: راضی به رزق و روزی بودن
جمله
سوم که بر سر در بهشت نوشته شده این است: «من عرف قدری و ربوبیتی فلا
یتهمنی فی الرزق»؛ کسی که قضا و قدر مرا بشناسد و خدایی و پروردگاری مرا هم
بشناسد، مرا متهم نمیکند که خدایا، چرا به من ندادی؟ یعنی اگر کسی بداند
که به چه جهت من به او ندادهام، ولی به دیگری دادهام و خدایی مرا هم
بداند، دیگر مرا متهم نمیسازد.
در
حدیث آمده است که: «ای مردم، انتم کالمرضاء و رب العالمین کالطیب»؛ شما
مثل مریض هستید و خداوند همانند دکتر است. دکتر بنا به صلاح دید خود برای
یکی از مریضها شیر تجویز میکند و برای دیگری نان و کباب، و مریضها هم
همه به یک چشم به دکتر نگاه میکنند و میدانند که دکتر خیر آنها را
میخواهد و به همین خاطر هم اعتراض نمیکنند، که چرا برای من شیر تجویز
کردی ولی برای او نان و کباب!
و
اگر کسی هم اعتراض کند، میفهمند که او روانی و دیوانه است پس همان طوری
که مریض میفهمد و به دکتر خود اعتراض نمیکند، ما هم نباید به خدا اعتراض
کنیم و مثلا بگوییم: «خدایا، چرا به باجناقم خانه 2000 متری دادی و به
ندادی!»
آن یک در بهشت از جهنم باز میشود!
این
سه جمله بالای در اول بهشت نوشته شده، بهشت هشت در دارد. وقتی این جملهها
را بالای سر در بهشت دیدید، به یاد من بیفتید و بگویید: فلانی در دنیا این
حدیث را برای ما گفته بود. روزی ملانصرالدین بالای منبر به مردم میگفت:
هر کس یک دختر داشته باشد، یک در بهشت به رویش باز است.
مردم
همگیشان خوشحال شدند، شخصی بلند شد و گفت: آقا، بهشت چند در دارد؟ ملا
پاسخ داد: هشت تا. آن شخص پرسید: من نه تا دختر دارم، آن یک در دیگر بهشت
از کجا باز میشود؟ ملا سرش را پایین انداخت، هر چه فکر کرد که چه بگوید،
چیزی به عقلش نرسید، سرانجام گفت: «آن یک در دیگر از جهنم باز میشود!»
حالا
من هم حاشیهای میزنم، اگر شما دختر باتقوا و با ایمان و نماز خوان و با
حجاب تربیت کردی یک در بهشت به رویت باز است، والا این دخترهایی که من در
پارکها میبینم، با کت و دامن تنگ و ...
الان
طوری شده که ماشینها برای آخوندهای بیچاره ترمز نمیکنند، اما برای یک
دختر چهار تا ماشین ترمز می کنند، یکیشان میگوید: من زودتر ترمز کردم، آن
یکی میگوید: من زودتر ترمز کردم!
روزی
یک روحانی مدتی منتظر ماشین شد که دید ماشینی عقب عقب میآید که او را
سوار کند. خوشحال شد. سوار ماشین شد. راننده او را برد و چند قدم پایینتر
پیاده کرد. پرسید: آقا چرا مرا اینجا پیاده کردی؟ گفت: آنجا که ایستاده
بودی سایه بود، میخواستم در آفتاب پیادهات کنم! این قبیل آدمها مریض
هستند.
منبع:دانشجو
211008