۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۶ : ۲۱
آب در فرهنگ ما قداست دارد و وقتي گره ميخورد به لبهاي تشنه امام حسين(ع) قداست آن غيرقابل توصيف ميشود. تا همين چند سال پيش كه در سطح شهر آب سردكن و آبخوري مثل امروز بهوفور ديده نميشد در گوشه و كنار محلهها و مخصوصاً در اماكن مذهبي سقايي را ميشد ديد كه معمولاً با شال و كلاه سبز، كوزه به دست به تشنه لبها آب خنك تعارف ميكردند.
شايد شما هم شبهاي جمعه در حرم حضرت عبدالعظيم حسني(ع) سيد محاسن سفيديتروتميزي كه كوزه به دست در بين مردم ميچرخد را ديده باشيد.
اگر اهل نماز جمعه رفتن باشيد كه بعيد است او را هر جمعه در بين نمازگزاران با همين شكل و شمايل نديده باشيد. او «سيدفضلالله محمدي» سقايي است كه 50 سال است در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) سقايي ميكند. با او به گفتوگو نشستهايم.
از ساروق تا مسجد فخرالدوله
سيدفضلالله درست يادش نيست متولد چه سال وچه ماهي است اما ميداند تقريباً 70 ساله است و در روستاي ساروق اراك به دنيا آمده. درباره روستايش كه حرف ميزند اسم «كربلايي كاظم» از دهنش نميافتد. كربلايي كاظم پسرعموي مادرش بود كه در زمان مرحوم «آيتالله بروجردي» زندگي ميكرد.
يك روستايي بيسواد كه حافظ كل قرآن بود و همه او را به اسم حافظ نابغه قرآن ميشناختند. سيدفضلاللهبه همراه خانوادهاش ساروق را درسن10ـ 9 سالگي بهخاطر فقر و نداري رها ميكند و به تهران ميآيد و ميشود شاگرد بستنيفروشي كه تابستانها بستني ميفروخت و زمستانها فرني. اين بستنيفروشي كنار مسجد فخرالدوله در دروازه شميران قرار داشت و چون سيدفضلالله در همان سن نماز ميخواند و به مسجد ميرفت، همه در مسجد او را ميشناختند. سيد در اين شهر بزرگ و براي خودش بناي قابلي ميشود اما كار جاي خود و دل سيد پي كار ديگري است!
فضيلت خدمت به خانواده
سيد از علاقهاش به سقايي ميگويد: «سقا
شدن من برميگردد به وقتي در ساروق بودم. روستاي ما در ايام محرم 3 هيئت داشت كه
در يكي از آنها مردان به سينهزني ميپرداختند و در ديگري زنجيرزني. در هيئت سوم
بر تن بچهها لباس سقايي ميكردند و بچهها با در روزهاي تاسوعا و عاشورا با هم ميخواندند:
عباس عمو جانم، لب تشنه و عريانيم، ما آب نميخواهيم، برگرد به خيمه. علاقه من به
اين كار از همانجا شروع شد.»
سقايي شغل سيدفضلالله نيست، عشقش است! آب كوزهاش صلواتي است. روي كوزهاش با خط خوش نوشته: «يا حسين! نه پولي، نه مجاني، فقط صلواتي!» روي لباسش هم نوشته شده: «سلام بر حسين شهيد، درود بر ابوالفضلالعباس».
لباس سفيد سقايياش هميشه خداتروتميز است چون مرتب آن را به اطوشويي ميدهد. همسر سيدفضلالله به سر و وضع شوهرش خيلي حساسيت دارد و هميشه مراقب است كه لباسش تميز باشد. سيد هم هواي حاج خانم را دارد چون اعتقاد دارد بهترين عبادت و آسانترين فضيلت، خدمت به خانواده است.
سيدفضلالله معتقد است: «از قديم شبهاي
جمعه در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) كوزه آب به دست به مردم آب ميدادم، آن زمان شعارم
«هديه روي حضرت عبدالعظيم(ع) صلوات» بود. مردم به هر نيت و آرزويي كه داشتند از من
آب ميگرفتند.
زماني با موتور از ميدان امام حسين(ع) با زن و3 بچه ميآمدم حرم عبدالعظيم(ع)، فقط براي سقايي. هر كسي يك عشقي دارد، يكي عشق پول جمع كردن را دارند، يكي عشق كار كردن را، من هم عشق سقايي را دارم.
زمستانها در مهديه تهران
سقايي ميكنم. گاهي كسي ميخواهد قرص را بخورد آب ميخواهد، خوشحال ميشوم كه ميتوانم
يك كار كوچك بكنم. بعد از پيروزي انقلاب بهطور مرتب در نماز جمعه و هر جا كه
مراسم عبادي است حاضرم.»
كاسه آبخوري سيد استيل است و داخلش سوره مباركه ياسين نوسته شده است. او ميگويد: «در سالهاي اخير در حرم عبدالعظيم(ع) آب سردكن گذاشتهاند اما من هنوز هم عشقم اين است كه براي سقايي به آنجا بروم. غير از كاسه كوچك آبخوري هميشه ليوان يك بار مصرف هم همراه ميبرم كه خلق خدا با خيال راحت آب بنوشند.»
خاطرات سقايي سيدفضلالله
سيدفضلالله خاطرات زيادي از اين سالها كه سقايي ميكند دارد. خيليها كه از زيارتكنندگان هميشگي حرم حضرت عبدالعظيم(ع) هستند ديگر او را ميشناسند. بعضيها كه نيت و حاجتي دارند به سراغ سيد ميآيند و با يك كاسه آب و يك صلوات نثار سيدكريم نذرشان را ادا ميكنند.
جوانترها هم عادت
دارند با ديدن سيدسقا تلفنهاي همراهشان را بيرون بياورند و با پيرمرد كوزه به
دست عكس بگيرند. در دوران دفاع مقدس سيدفضلالله به همراه ديگر رزمندگان اسلام به
جبهه نبرد حق عليه باطل شتافت. خاطرات زيادي از جبهه دارد.
هم جنگيده و هم هر جا توانسته سقايي كرده است. ميگويد عشقش خدمت به رزمندگان اسلام بود و هر وقت رزمندهها او را ميديدند، ياد آب صلواتي سيد ميافتادند و صلوات ميفرستادند. سيدفضلالله اين روزها هم به فرزندان شهدا ارادت خاصي دارد.
معجزه اهلبيت
سيدفضلالله محمدي اعتقاد خاصي به
اهلبيت دارد. در طول صحبتهايش اسم امام حسين(ع) و حضرت ابوالفضل را مكررا بر لب
دارد. وقتي درباره اين موضوع سؤال ميكنيم، ميگويد: «من معتقدم كه اهلبيت معجزه
هستند و هركاري ميتوانند انجام دهند به شرط اينكه به آنها اعتقاد داشته باشي. من
خودم هروقت مشكلي دارم به اهلبيت متوسل ميشوم و از آنها كمك ميخواهم نه از هيچكس
ديگري.
تا به حال هم گردنم پيش هيچكس خم نشده است و همواره از خودش همه چيز را خواستهـام. تا به حال هم هركاري را كه به خدا واگذار كردهام و از اهلبيت خواستهام، انجام شده است.»
منبع: فاطمه شبانی/همشهری ری
کدخبرنگار:212113