۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۴ : ۱۷
عقیق: حمیدرضا حاجی بابایی وزیر سابق آموزش و پرورش و نماینده فعلی مجلس، اخیرا به مناسبت برگزاری جایزه کتاب سال دفاع مقدس یادداشتی درباره کتاب حاج جلال نوشته است. این کتاب که زندگی داستانی حاج جلال حاجی آبادی است و برگزیده جایزه جلال هم شده، ماجرای جالبی دارد که وزیر سابق آموزش و پرورش به آن اشاره کرده است. ضمن اینکه سبک زندگی شهدا در دوران جنگ چه بود و این زندگی چه ربطی میتواند به زندگی جوانهای امروزی داشته باشد، بخش دیگر این یادداشت است که در ادامه میخوانید:
کتاب حاج جلال درخواست شهید سلیمانی بود. تیرماه سال 1397 برای عملیات رمضان و شهادت شهید علیرضا حاج بابایی آمده بودند همدان سخنرانی کنند. در دیداری که با پدرمان در منزل داشتند ، خواستند که کتابی در مورد ایشان تهیه شود. گروهی را فرستادند که زندگی نامه حاج جلال را بررسی کند و این پیگیریها نتیجهاش منجر شد که این کتاب تهیه و منتشر شود. زمانی که کتاب چاپ و منتشر شد ایشان شهید شده بودند و کتاب را ندیدند .این کتاب چند ویژگی دارد:
مهمترین ویژگی آن نان حلال است. پدر ما تمام تلاش خودش را به کار گرفت که زندگی ما بر اساس یک زندگی که نان حلال در آن رواج داشته باشد ادامه پیدا کند. نکته دوم سختی کشیدن و روی پا ایستادن است. خانواده ما از ابتدا به گونهای بودند که انواع سختیها را در زندگی احساس کردند شاید باور نکنید از هفت هشت سالگی در کنار پدر و مادر کارهای سخت را انجام میدادیم از نماز صبح که میخواندیم کار شروع میشد.
تمام شهدا ریشه خانوادگیشان قوی است
نکته بعد ریشهدار بودن خانواده بود. در کتاب حاج جلال ثابت میشود که تمام شهدا ریشه خانوادگیشان قوی است. این ریشه میتواند به نسلهای قبل ارتباط داشته باشد نقش خانواده در مسئلهٔ شهید و شهادت بسیار مهم است. خانوادهای که در آن نماز خوانده میشود و روزه گرفته میشود و از بچگی به دین و آداب دینی اعتقاد پیدا میکنند و با انقلاب گره میخوردند پای انقلاب میایستند و مجاهده میکنند. نقش رهبری را اشاره کنم که اخوی من - که گفتم جانباز 50 درصد است - قبل از انقلاب دانش آموز بود و عکس امام را میآورد توی خانه میزد. همان موقع به او میگفتیم شیخ حبیب یا حاج حبیب با این عکسها چه میکنی؟
همهٔ اینها و تاریخچهای که اشاره کردم نقش، پدر مادر و خانواده و دور سفرهٔ پدر، نشستن اینها همه جزو مواردی است خلاصه میشود در، اسلام، انقلاب، دین، قرآن اعتقاد به اینها. اعتقاد به عاشورا و امام حسین (ع) و... که اینها جزو ریشههای اساسی زندگی ما ایرانیهاست و هر چه جلوتر آمدیم همه اعضای خانواده با هم بودیم و اعتقادمان همین بود روز به روز اعتقادمان به نظام و انقلاب افزایش پیدا میکرد و هم افزایی و باهم بودن را ایجاد میکرد. رهبر معظم انقلاب که در سال 83 تشریف آوردند همدان، به من گفتند میخواهم پدر و مادر شما را ببینم. آمدند و نشستند و صحبت کردیم و من توضیح دادم ایشان فرمودند در این خانواده جز شما که ظاهراً سرپا هستی، همه ادای دین کامل کردند فکر میکنم ما هر آنچه داشتیم دادیم و هر آنچه میخواستیم به دست آوردیم.
زندگی ما همینها بود و سرمایهٔ ما همینها که داده شد. به جای آن هم انقلاب و نظام اسلامی را گرفتیم. فکر کردیم که توانستیم نام علی (ع) و زهرا (س) را در دنیا پرآوازه کنیم. الان نام اهل بیت (ع) در دنیا پرآوازه شده و برای همین انقلاب کرده بودیم و اگر جز برای این انقلاب کرده بودیم اصلاً شهید و شهادت معنی خود را به تمامی پیدا نمیکرد. اگر کسی جز این راه را برود شهید محسوب نمیشود شهید کسی است که برای خدا و در راه خدا حرکت کند امروز هم راضی هستیم تا امروز خانواده هم راضی هستند؛ از نظام از رهبری از پیشرفتهای کشور راضی هستند.
البته اشکالات و نارساییهایی هست اما همه این مشکلات در همه دنیا وجود دارد. مهم اصل حکومت اسلامی است که خطبه به نام اهل بیت (ع) خوانده شود؛ این امروز وجود دارد از این نظر ما خدا را شاکر هستیم.
خوراک بچههای امروز خوب نیست
فرمود علت محدثه یک علت مبدعه هم هست. الان که انقلاب سرپا شده نشان میدهد آن چیزهایی که ما برای آنها حرکت کردیم امروز وجود دارد که این انقلاب سرپا ایستاده است.
در دوران دفاع مقدس بچهها خوراکشان خوب بود، اما الان خوراکشان خوب نیست این خوراک اعم است، فقط مواد غذایی نیست. آن، خوراک خوراکی بود که در آن الگوهای سالم وجود داشت شرایط و فضای جبهه، فضای سازندگی بود، در آن دوره دروغ و دغل و مسائل گوناگون منفی و غیر اخلاقی وجود نداشت .هر آنچه میدید صداقت بود هر آنچه میدید راستی بود هر آن چه میدید حق بود. این الگوها الگوهایی بودند که همین ویژگیها را داشت هر پیامی برایشان میرسید پیام این جوری بود. اگر اخبار کشوری آنها میرسید این گونه بود و کشور یکپارچه بود و این جوری فکر میکردند. الان خوراکها سالم نیست و اشکال در خوراک است. اطلاعات دروغ به آنها داده میشود اطلاعات راست و درست بسیار کم است و آزاردهنده. جایگاه تبیین ضعیف است جنگ تخریب بهشدت قوی است الگوهای بد را میبینند و الگوهای خوب را اجازه نمیدهند ببیند یا پوشش میگذارند یا در ذهن آنها تخریب کنند و آنها فکر میکنند با این وضعیت، آیندهشان در خطر است.
در زمان جنگ فکر میکردند آیندهشان قطعی است. میدانستند. آیندهشان بهشت است آن بهشت یا این بهشت اهدی الحسنیین.
الان به دلیل تلقینهایی که میشود فکر میکنند آینده خراب است در حالی که اینطور نیست ولی به او تلقین میکنند که وضع خوب نیست جامعه اینچنین است. فلانی دزدی کرد پس همه دزد و همه بد هستند. خواص هم بد هستند خیلی سخت است...
منبع:تسنیم