۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۷ : ۱۶
عقیق:برنامه این هفته دستخط با حضور حمیدرضا مقدمفر رئیس ستاد بزرگداشت مردمی سالروز شهادت حاج قاسم سلیمانی برگزار شد که متن برنامه در ادامه تقدیم میشود.
مهمان این هفته دستخط، متولد ۱۳۴۰ و از دوستان سردار دانشمند شهید حاج حسن طهرانی مقدم است که از کودکی و نوجوانی با هم بودند. فعالیتهای انقلابی وی از نوجوانی در قبل از انقلاب شروع میشود و بعد از انقلاب اسلامی در حزب جمهوری اسلامی و بعد در عرصه هشت سال دفاع مقدس و بعد از جنگ هم به ویژه ایشان را در عرصه فرهنگی و اجتماعی و دانشگاهی فعال بوده است.
این استاد دانشگاه، کارشناس مسائل راهبردی و در مقاطع مختلف مسئولیت های مختلفی را داشتهاند؛ از جمله معاون فرهنگی و اجتماعی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مشاور فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مدیر عامل خبرگزاری فارس و همچنین به عنوان جهادگر نمونه عرصه فرهنگ و هنر، نشان افتخار دارد و اکنون هم در ایام بزرگداشت شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی مسئولیتی ویژه برعهده ایشان گذاشتهاند.
در ادامه متن گفتوگوی برنامه دستخط با مقدمفر تقدیم میشود.
اوضاع چه طور است و مراسم های بزرگداشت حاج قاسم چه طور پیشبینی شده و چه قدر جلو رفته است؟
اوضاع خیلی خوب است، الحمدالله حاج قاسم همان طور که وجودش و حضورش در دنیا و شهادتش یک هدیه الهی بود هم برای خودش و هم برای مردم و کشور ما، کارهایش هم همه با برکت است؛ از نذر صلوات برای حاج قاسم تا ختم قرآن، تا نذر نان و نذر اهدای خون به نیت حاج قاسم که این تبدیل شده به یک پویش «به نیت حاج قاسم».
اینکه از لسان رهبر معظم انقلاب اولین بار مکتب حاج قاسم بیان میشود معنیاش یعنی چه؟
مکتب و مدرسه درس آموز، یعنی در واقع شهید سلیمانی حاج قاسم عزیز ما هم مجموعه منسجمی از اعتقادات، باورها، ارزشها، آرمانها را داشت و هم او را تبدیل کرد با وجود خودش، به یک الگو و مدل که این مدل فقط برای یک سن و یک قشر نیست، شاید کمتر به این توجه شده باشد، حاج قاسم کمالش در فرآیند زمان است ولی قهرمان است قهرمان همیشه پیروز است.
حاج قاسم در حداقل دو مقطع دنیا را متعجب کرد یک جا در آنجایی بود که اعلام کرد که خیلی محکم و مقتدر تا سه ماه دیگر داعش برچیده خواهد شد از روی کره خاکی، یک جای دیگر هم مراسم تشییع بدن مطهر ایشان بود که دنیا را متعجب کرد! چه در ایران چه در عراق. میلیون ها انسان آمدند با اشک و با دلدادگی ایشان را مشایعت کردند، از اقشار مختلف، همه مردم بودند از همه سلیقهها، همه مذاهب، مردم احساس میکردند خادمشان را از دست دادند. او جانش را مظلومانه برای آنها داده است.
برگردیم به سوال شما حاج قاسم خیلی سیاسی بود، ولی سیاستباز نبود، حاج قاسم فهم سیاسی بالایی داشت. این چیزهایی که ما الان داریم برمیگردد عموماً به الگوها و مدلهای غربی سیاست بازی، آنها عرصه سیاسی را عرصه قدرت و جنگ قدرت میدانند، گاهی سیاسیون ما هم با آن الگوها و با آن عینکها همه را نگاه میکنند، این اشکال است، حاج قاسم در این حلقههای و دایرههای تنگ نمیگنجید.
مثلاً فرض کنید ترامپ تهدید میکرد رئیس جمهور ما را، ایشان میگفت آقای ترامپ قمارباز! ای کسی که بیشخصیتی، آدم فاسد، به این تعبیر؛ حریف تو منم، رئیس جمهور ما شأنش بالاست، رئیس جمهور این کشور اسلامی شأنش بالاتر است، حریفت من هستم بیا با من و ببین ما چه میکنیم.
به رغم اینکه در جلسات خصوصی شاید بارها در نقد آقای روحانی و روشهای آقای روحانی ایشان رودررو صحبت کرده است.
حتی بالاتر عرض کنم که همین موردی که اشاره شد همین را گفته بود. آقای روحانی رئیس جمهور قبلی ما یک موضع خیلی محکم و خوبی علیه رژیم صهیونیستی و آمریکا گرفت، بسیار موضع محکم و حتی گفت اگر ما را تهدید میکنید و در محاصره اقتصادی و تحریمها جلوی صادرات نفت ما را میبندید، اگر ما نتوانیم نفتمان را بفروشیم و از این منطقه کشتیهای نفتی ما عبور نکند هیچ نفت و کشتی نفتی از این منطقه عبور نخواهد کرد؛ همه متعجب شدند از آقای روحانی که این چه موضعی بود.
شهید سلیمانی یک نامه به آقای روحانی داد و گفت من تشکر میکنم به عنوان سرباز انقلاب و سرباز ولایت از شما آقای رئیس جمهور، خیلی موضع شما خوب بود به این مضامین، انقلابی بود، خوب بود، آقای روحانی باید همین گونه موضع بگیرد و آیندهاش هم باید همین باشد. آقای روحانی قبل و فعل و آینده باید همین مدار را طی کند، یعنی ظاهرا آمد خودش را کوچک کرد و تشکر کرد، ولی در واقع هم نصیحت کرد، هم تشویق و ترغیب کرد رئیس جمهور را. بعد هم گفت به خاطر این مواضع قشنگ و زیبا و انقلابی دست شما را میبوسم.
حتی زمان تحریم آقای ظریف ایشان جزو نخستین افرادی بود که نامه نوشت و ایستاد و دفاع کرد از آقای ظریف.
این موضع همان کاری است که رهبری میکند. مقام معظم رهبری موضع پدرانه این امت را دارند، پدر امت است. مقام معظم رهبری را در هیچ جناحی نمیتوان تعریف کرد، ایشان پدر همه سلایق و جناح هاست، پدر همه اقوام و مذاهب است.
حاج قاسم سعی میکرد خودش را با مواضع و با رفتار این الگو و مدل تنظیم کند، حاج قاسم انسان بزرگی بود نه فقط در میدان رزم! در میدان سیاست، در میدان فرهنگ، در میدان تدبیر. حاج قاسم استاد دانشگاه بود گاهی وقتها به عرصههای علمی حاج قاسم نمیپردازند، خب فرصت نداشت در همان فرصت اندک تا کارشناسی ارشد درس خواند. گاهی بعضیها فکر میکنند که مثلا خانه فلان شخص رفته که مثلا او در فلان جناح است، بروید نگاه کنید اگر خانه آن شخص در آن جناح رفته، او برادر دو شهید است، حالا موضع سیاسیاش اشکالاتی دارد برادرهایشان شهدایی بودند که نیروهای حاج قاسم بودند در جنگ، کنار حاج قاسم شهید شدند، حالا حاج قاسم رفته منزلشان در کرمان، حالا از آن جناح سیاسی هستند، خب باشند!
حاج قاسم کل ایران را حرم میدانست و میگفت این حرم اگر آسیب ببیند همه حرمهای مقدس آسیب دیده. ایرانی که ملتش بعدها آمدند زیر تابوتش را گرفتند زیر تابوت این دستها به هم گره خورد و پیوند و اتحاد مردمی را نشان داد و حاج قاسم شد محور اتحاد و پیوند مردم، حاج قاسم که نماد یک قهرمان ملی است، نماد انسان تراز انقلاب اسلامی است، حاج قاسم الگوی عدالتخواهی است، حاج قاسم الگوی آزادی خواهی است.
همین آقایانی که داخل کشور میگویند حاج قاسم باید به زعم آنها سوپر حزب اللهی و انقلابی باشد، چرا به آن آقا این را گفته من دستت را میبوسم، یا چرا خانه آن آقا رفته. همینها اگر پایشان را از این کشور میگذاشتند بیرون در این ۲۱ سالی که حاج قاسم فرمانده میدان بود در محورها و کشورهای مقاومت، حتما به حاج قاسم ایراد میگرفتند چرا؟ چون نمیتوانستند بپذیرند که حاج قاسم تفاوت برای خودش قائل نبود روی سنی و شیعه، اهل سنت و شیعه را در جهاد مقاومت یکی میدید.
و حتی ایزدی و مسیحی
ایزدی و مسیحی را یکی میدید، تفاوتی نمیکرد آزادی انسانها برایش مهم بود حتما این آدمها ایراد میگرفتند. حاج قاسم فقط باید شیعه را ببینی! نه شما ببینید نسبت به فلسطین، غزه... این شخصیت را میشود شناخت میشود قاسم سلیمانی شد ولی باید درست جناح گرفت ابتدا باید معرفت به این شخصیت پیدا کرد. حاج قاسم چرا بین مردم محبت پیدا میکند و مردم دوستش دارند؟ به همین دلایل. خیلیها این روزها ادعای انقلابی بودن و عدالتخواهی دارند باید حاج قاسم شوند، ما نمیتوانیم از آنها بپذیریم اگر بخواهند انقلابی باشند ولی حاج قاسمی نباشند.
این مدالی که مقام معظم رهبری به حاج قاسم دادند این برای ما مدرسه و مکتب را معرفی کردند، یعنی باید حاج قاسم باشیم، اگر میخواهیم انقلابی و عدالتخواه باشیم، اگر میخواهیم آزادی خواه باشیم اگر میخواهیم ولایتمدار باشیم ولایتمداری حاج قاسم هم کمی متفاوت بود. من خدمت سیدحسن نصرالله رسیدم اخیرا این جمله را فرمودند: که گاهی ولایتمداری ما با بعضی از ایرانیها هم فرق میکند، به بنده هم فرمودند، این نیست که چیزی مقام معظم رهبری بفرمایند، ما او را ببینیم که اولا این حکم است حکم صادر کردند، فتوا صادر کردند یا یک توصیه است، ارشادی مولوی را خاطرتان هست میگفتند بعضیها ارشادی است یا مولوی و حاکمیتی است؛ نه، ایشان میفرماید ما بدانیم چیزی را مقام معظم رهبری میلشان بر آن است، برای ما می شود حجت.
حاج قاسم از این جنس بود و ساده هم به این نرسید، میگفت: من عرصههایی را دیدم حجتهایی را دیدم که گاهی وقتها در دلم چیزهایی بوده از آقا شنیدم در ماجرای جنگ ۳۳ روزه، در ماجرای سوریه چیزهایی بود که از حضرت آقا شنیدم به خاطر اینکه میل حضرت آقا هم برای من حجت بود، چون میدانم این میل، میل نفسانی نیست. خیلی مهم است.
من خاطرم است مد شده بود میگفتند که نگویید آقا این را دوست دارند، این خوب نیست، من همان موقع به دوستان گفتنم اتفاقا اینها اشتباه میکنند، این برای ما حجت است، آقا دوست دارند نه اینکه آقا دوست دارند مثلا چیزی بگوییم که آقا خوشش بیاید، البته باید کاری کنیم که آقا خوشش بیاید، مگر در مورد یک انسان ساده دارید صحبت میکنید؟ ولی فقیه نائب امام عصر است همانی است که حضرت امام در کتاب ولایت فقیه فرمودند، بعضیها تصور میکنند عرصه حاکمیت در جمهوری اسلامی و ولایت فقیه مثل عرصه حاکمیت در غرب و کشورهای دیگر است، نه این طور نیست.
هدف از ترور حاج قاسم این بود که با ترور و شهادت حاج قاسم بحث مقاومت تمام شود، اما بحث مقاومت با ترور حاج قاسم در طی این دو سال نه تنها تمام نشد، بلکه به برکت خون حاج قاسم این حرکت رو به جلو سرعت بیشتری پیدا کرد و موفقیتهای بالاتری به دست آورد.
شما امروز عرصه یمن را ببینید، افغانستان را ببینید، آمریکاییها با چه ذلتی از افغانستان خارج شدند و فرار کردند، عراق را ببینید، در عراق امروز آمریکاییها این عزم را پیدا کردند که خارج شوند و یواش یواش خارج میشوند ذلت بار، سوریه را ببینید و پیروزی در سوریه را، لبنان را ببینید، اینها همه دستاوردهای حاج قاسم است و نه تنها تمام نشد در این دو سال، بلکه سرعت بیشتری پیدا کرد.
اشاره کنیم به شهید بزرگوار سفیر عزیزمان در یمن شهید ایرلو، خب این هم از نشانههای ادامه داشتن همین فرهنگ مقاومت است ایشان دو سال آنجا در آن شرایط سخت، خودش را با این همه فشارهای مختلف حفظ کرد.
خاطرم است این شهید بزرگوار وقتی اعلام شد که ایشان سفیر ایران در یمن هستند آمریکاییها و رژیم آل سعود و متحدین آنها خیلی متعجب بودند که چطور چنین شخصیتی توانسته وارد یمن شود و ایشان شجاعانه ورود پیدا کردند و طی این مدتی که در یمن بودند مثل یک مجاهد فی سبیل الله در یمن تلاش کردند و واقعا من معتقدم شهید ایرلو در یمن یک مدل و الگوی یک دیپلمات انقلابی را به ما نشان دادند.
شرایط الان را آقای مقدم فر چه طور میبینند؟ ما الان از یک طرف مذاکراتمان را ادامه میدهیم با یک شرایط دیگر و از سوی دیگر هم تهدیدهایی که رژیم صهیونیستی علنا انجام میدهد و این نشان میدهد که ما الحمدلله در مسیر درستی حرکت میکنیم که دشمن ما اینقدر جزع و فزع میکند، الان را چه طور میبینید؟
بحمدالله خیلی شرایط به نظرم امیدبخش است؛ این امید یک کلمه کلیدی و اساسی است نه از این کلیدهای مجازی تبلیغاتی که ما بد تجربه کردیم، نه، کلید واقعی است. امید امروز شروع شده در مردم و خیلی دارند تلاش میکنند این امید را به ناامیدی تبدیل کنند، هم بیرون هم داخل.
این امید، امید مجازی و دروغین و تبلیغاتی نیست؛ امروز دولتی تشکیل شده که بسیار با دولت قبلی متفاوت است. متاسفانه ما در دولت قبلی ناکارآمدی داشتیم و این ناکارآمدی پیوند میخورد با یک نکته دیگری که آثار بدی داشت و آن این بود که علاوه بر ناکارآمدیها و ناتوانیهای بعضی از مسئولان در دولت قبلی، نگاهها هم به جای اینکه نگاه به قابلیتها و ظرفیتهای داخلی باشد، نگاه به دست دشمن بود. این هم مزید بر علت میشد؛ ولی این را میتوانم بگویم شاید ضعیفترین آدم در این کابینه، این عزم را دارد که خدمت به مردم بکند و برای مردم همه وجودش را بگذارد؛ این را میتوانم با همه اعتقادم بگویم.
دولت امروز اینطوری است؛ اولین عزم این دولت این است و این خیلی جای امیدواری است. کار برای این دولت سخت است ولی دولت این عزم را دارد و نگاهش هم نگاه به داخل است. امروز این اتفاق مبارک هم جزو همان عزمهایی است که عرض کردم، عزم ارتباط با همه دنیا جز آمریکا و اسرائیل رژیم اشغالگر قدس را این دولت دارد و امروز دیدیم ما عضویت در پیمان شانگهای، پیمانها و قراردادها با کشورهای مختلف، نگاه به شرق.
ما تا حالا در گروه هشت این را میدیدیم که انگار همه دنیا آمریکا و غرب است، اگر ما بخواهیم با دنیا ارتباط داشته باشیم فقط باید با غرب و آمریکا ارتباط داشته باشیم. الان این دولت ثابت کرد که دیگر آن ابرقدرت شرق نیست که ما نگران باشیم، ولی در عین حال ارتباط با این کشورهای مشرق زمین از خود روسیه و چین گرفته که الان رقیب آمریکا هستند، تا هند و سایر کشورهای دیگر در مشرق زمین، با اینها میتوانیم ارتباط برقرار کنیم، میتوانیم مشکلاتمان را با اینها حل کنیم؛ چرا نکنیم؟ ارتباط با دنیا فقط غرب و آمریکا نیست.
مهمترین تهدیدی که در کنار همه این فرصتها و مزیتهایی که در دولت جدید میبینیم، دولت را ممکن است تهدید کند و باید دقت کند چیست؟
بزرگترین تهدیدی که به نظرم هشدارش را مقام معظم رهبری در اولین جلسهای که با دولت داشتند دادند، رسانهای هم شد، ضمن تذکرات و نکاتی که مقام معظم رهبری فرمودند یک نکته هم خیلی مهم و برجسته حضرت آقا مطرح فرمودند و آن این بود که دولت به مقوله بحث رسانه توجه زیادی کند. با راست، دروغ میگویند، الان به یکی بگویی میگوید چه طور میشود با راست دروغ گفت این حرف بی ربطی است ولی بی ربط نیست در جنگ شناختی این اتفاق میافتد. در جنگ شناختی پیامی که دشمن میدهد کاملا پیام راست است، با تکنیکهایی که در جنگ شناختی است.
دولت باید برای این قصه چه کار کند؟
دولت باید تلاش کند. من معتقدم که تا الان کم گذاشتهاند باید آماده باشیم. من حق میدهم به دولت، باید فکر جان و نان مردم باشد و این اولویت است. خوب اولویت گذاری کرده است آقای رئیسی و همه دولت، ولی عرضم این است به این بخش هم باید برسند.
این یک واقعیتی است امروز دشمن ناامید است از ما، ناامید از چیست؟ امروز در بعضی از این کانونها و مراکز مطالعاتی آمریکایی اعلام کردهاند از موسسه رَند و سایر موسساتشان اعلام کردند که الان دیگر بحث تحریم جواب نمیدهد، الان شما ببینید در زمینه لوازم خانگی در بعضی از زمینهها ایران خودکفا میشود، تولید داخلی به یک حدی میرسد، چون شما جلویش را در تحریم بستید اینها دارند روی پای خودشان میایستند بترسید، اینها ناامید هستند ولی به جنگ رسانهای امیدوار هستند، در جنگ اقتصادی دارند ناامید میشوند با این حرکتی هم که دولت شروع کرده نگاه به ظرفیتهای داخلی.
شما اشاره کردید به مذاکرات، علی رغم اینکه خیلی امیدی به اینها نداریم ولی مذاکره کار ماست ما اهل مذاکرهایم، دوستان ما رفتند این سری هم مذاکره کردند، ولی به این ها اعلام کردند ما اسیر بی منطقی شما نمی شویم، اینجا مذاکره برای مذاکره نیست، مذاکره برای برداشتن تحریم است ضمن اینکه باید در بحث هستهای باید غنیسازی صلح آمیز ما حفظ شود.
این تیم مذاکره کننده رفته با قوت ایستاده، دو موضوع را گذاشته در دستور کار، آنها هم میدانند ما اسیر نیستیم. ما یکی از اشکالاتی که داشتیم این بود که مسئولان سابق ما آدرس اینطوری میدادند مردم آب تان و نانتان هم درگیر اراده این دشمن است، پس در مذاکره ما باید خیلی کوتاه می آمدیم امروز ما اعلام کردیم که مذاکره دیگر خاصیتی ندارد، از جهت اینکه بدانید که ما اسیر اینها هستیم، نه ما در داخل کار خودمان را میکنیم.
شما همیشه تأکید داشتید بر اینکه شورای نگهبان حافظ است هم برای جمهوریت و هم اسلامیت و یک محلی است برای نگهداری راهبردی نظام جمهوری اسلامی. سر این قصه انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ و به خصوص مسائلی که دراین هفته پیش آمده، در مورد نامه آقای لاریجانی که خود آقای لاریجانی نوشته بودند، گرچه شخصا معتقدم آقای لاریجانی نامه بسیار محترمانه ای نوشته بودند، در نهایت احترام ارزیابیتان از این موضوع چیست و فکر میکنید که دو طرف باید چگونه عمل کنند؟
ببینید، همه ممکن است اشتباه کنند در مورد شورای نگهبان، حضرت آقا هم تذکر دادند فرمودند حتی یک جایی ممکن است که رای من با رای شورای نگهبان یکی نباشد، ولی آن مرجع قانونی است و رایاش را اعلام میکند البته ما در تاریخ انقلاب دیدیم هم در مورد آقا و امام یک جایی که خطوط قرمزی باشد یک حد یقف به قول طلبه ها دارد، این خط قرمزی که اگر آنجا شورای نگهبان رای یا نظرش از آن خط قرمز عبور کرد یا اشتباه به حدی بود که باید رهبری و ولایت ورود کند، دیدیم که ورود کردند و تذکر دادند.
در مورد آقای لاریجانی یک تذکری حضرت آقا دادند در مورد فرزندانشان که فرزندانشان تحصیل کردند یا به هر طریقی رفتند به آمریکا و لندن، یک مصوبه ای در شورای عالی امنیت ملی داشتیم در این دو کشور فرزندان مسئولان در یک حدی نباید بوده باشند، اقامت داشته باشند، مقیم باشند از نظر حقوقی. خب بعدها نامه ای دادند به شورای نگهبان که گفتید مقیم هستند، این فرزندان برای تحصیل رفتند اقامت و تابعیت ندارند، حضرت آقا فرمودند اشتباه کردید، اشتباه جبران شود.
شورای نگهبان می گوید من چهار پنج دلیل داشتم برای رد صلاحیت آقای لاریجانی، یکی اش بحث فرزندان بود، دلایل دیگر هم داشتم. یکی از دلایل هم که یک دستگاه امنیتی اعلام کرد اشتباه کرده ما هم بر مبنای آن رد کردیم ولی از این دلیل هم عبور کند، باز سه چهار دلیل دیگر میماند برای رد ایشان. حالا چه اتفاقی افتاده، پس رای سر جای خودش است، همه بعد از این موضعگیری حضرت آقا انتظار داشتند که یک اتفاقی بیفتد، شورای نگهبان اعلام کرد من دلایلم فقط این نبوده، خب بالاخره روشن است.
بعدها ما متوجه شدیم نامه ای رد و بدل شده، آقای لاریجانی درخواست کردند که شورای نگهبان دلایل را به من بگوید. شورای نگهبان هم محرمانه با اصرار زیاد ایشان و برادرشان اعلام کردند که شما دلایل رد صلاحیتتان اینها بوده، آقای لاریجانی هم جواب دادند حالا کاری ندارم به منطق آن پاسخ درست بوده یا غلط بوده، این رد و بدل شد.
این نامه محرمانه سر از یک رسانه خارجی درآورد که خبرنگار ایرانی در یک رسانه خارجی این را منتشر کرد، بحث ساحتهای مختلفی دارد، حوزههای مختلفی دارد، این نامه محرمانه شورای نگهبان را چه کسی داده است به آن خبرنگار در خارج از کشور نه در داخل کشور! بحث دیگر، حالا منطق آقای لاریجانی در پاسخگویی به آن دلایل چیست؟ ما دیگر جوابی از شورای نگهبان نداریم، شورای اعلام کرده ایشان جواب داده، حالا باز شورای نگهبان پاسخی دارد برای آنها نمیدانیم!
هر کدام از اینها جای بحث دارد اما بالاخره این اتفاق هم اتفاق خوبی نبود یعنی می توانست این نامه ها ادامه پیدا کند، آقای لاریجانی باز هم نامه بدهد شورای نگهبان جواب بدهد دوباره ایشان همین طور، اینها ادامه پیدا کند تا به یک حقیقتی آقای لاریجانی و شورای نگهبان برسند، اما در اولین نامه نگاری که شورای نگهبان نامه را با طبقهبندی محرمانه به آقای لاریجانی اعلام می کند که می خواهیم آبروداری کنیم، برای شماست، خب نامه سر از خارج درمی آورد به نظرم هیچ کس این را نپسندید چرا بعد هم بیاید در رسانه ها شود یک حربه و وسیله ای برای سوء استفاده بدخواه های نظام که سال هاست دنبال این هستند که شورای نگهبان را بزنند سال هاست به دنبال این هستند که انتخابات و نتایج انتخابات را بزنند.
اتفاقی که افتاده به نظرم افراد دیگر هم به جای اینکه یک سره بیایند دامن بزنند روی این بایستند بعضی از این افراد میگویند در جمهوری اسلامی فضای نقد نیست؛ خب این هم فضای نقد؛ فضای نقد یک نقد کاملا مودبانه در بالاسری است.
بخش دوم برنامه
سوال: متولد ۱۳۴۰ تهران.
جواب: بله تهران.
سوال: کدام محله؟
جواب: محله خیابان 17 شهریور میدان شهدا.
سوال: پدر و مادر چه کاره بودند.
جواب: پدر شغل آزاد، کاسب هستند.
سوال: هستند هنوز.
جواب: بله در قید حیات هستند. مادرم به رحمت خدا رفتند سه چهار سالی.
سوال: پدر هنوز هم کار میکند؟
جواب: نخیر دیگر بازنشسته هستند ولی فعالیتهای فرهنگی و مذهبی دارند.
سوال: با پدر آن زمان که جوان تر بودید کار میکردید در کاسبی یا کمک میکردید؟
جواب: بله به اقتضای فرصتهایی که بیشتر قبل از انقلاب بود، بعد از انقلاب دیگر فرصت نکردیم.
سوال: چند تا خواهر برادر هستید.
جواب: ما دو تا برادر هستیم یک خواهر.
سوال: چه طور با حاج خانم آشنا شدید و چه زمانی ازدواج کردید.
جواب: ما سال ۶۲ ازدواج کردیم.
سال: ۲۲ سالگی؟
جواب: بله. ما یک نسبت دوری داشتیم خانوادهای بودند که نا آشنا نبودیم.
سوال: مهریه چه قدر است.
جواب: ۱۴ سکه.
سوال: خطبه عقد را چه کسی خواندند.
جواب: خطبه عقد را ما چون نسبتی با مرحوم آیت الله مهدوی کنی داشتیم ایشان محبت کردند آن زمان تشریف آوردند منزل و همان جا عقد ما را حضوری خواندند.
سوال: نسبت تان دور است با حاج آقای مهدوی.
جواب: خیلی نزدیک نیست خیلی دور هم نیست؛ برادر خانم ایشان داماد ماست.
سوال: حاج خانم اهل کار فرهنگی و اینها هم هستند.
جواب: بله، ایشان هم خانهدار هستند هم علوم حوزوی را خواندهاند، درس خارج فقه شرکت میکردند، هم قم درس خواندند هم تهران درس خارج مرحوم آیت الله شاهرودی که این ایام هم ایام سالگرد ایشان هست که رئیس قوه قضائیه بودند، شاگرد درس خارج از اصول ایشان بودند و درسهای دیگر هم رفتند ایشان درس حوزوی خواندند.
سوال: چه قدر شما خودتان را در موفقیتهای کاری مدیون ایشان میدانید؟
جواب: خیلی زیاد، یک اعترافی باید بکنم اینجا هم ایشان بشنوند و بدانند که اگر موفقیتی در کار ما بوده، اگر توفیق پیدا کردهایم به قول آن قدیمیها میگفتند جبههای رفتیم، تلاشی کردیم، به خاطر این بوده که مطمئن بودیم کسی مثل ایشان سکان خانه را دارند و قوی هم اداره میکنند خانه را.
سوال: چند تا فرزند دارید.
جواب: دو تا فرزند دارم که یکی شان ازدواج کرده و یکی ازدواج نکرده است.
سوال: دختر خانم ازدواج کردند آقا پسر ازدواج نکردند.
جواب: نه دو تا دختر دارم. گاهی وقتها چیزهایی هم علیه ما منتشر میکنند گاهی میگویند پسرش چنین و چنان! بابا من اصلا پسر ندارم که پسرم این کاره باشد. (میخندد)
سوال: دختر خانمها هم اهل درس هستند؟
جواب: بله دکتری دارند استاد دانشگاه هستند هر دو و خیلی علاقهمند هر دو هم فقه و حقوق خواندند علاقهمند به فقه هستند.
سوال: شما رشته خودتان متفاوت است؟
جواب: من علوم سیاسی خواندم و رشته دکترایم هم بحث استراتژیک است.
سوال: نوه هم دارید.
جواب: نوه دو تا دارم یک پسر و یک دختر، امیرعلی و فاطمه.
سوال: تفریح آقای مقدم فر چیست؟
جواب: زیارت. توفیق ندارم موفق بشوم شمال کشور بروم تفریح و اینها میروم ولی خیلی سال است، نرفتیم. اگر تنها فرصتی که ایجاد شود زیارت می روم. منزل ما هنوز همان خیابان ۱۷ شهریور که من متولد شدم محلی ها می گویند تیر دوقلو و هنوز هم آنجاییم منتهی از ۱۷ شهریور آمدیم بالاتر سمت میدان شهدا و خیابان ایران هستیم.
سوال: اهل ورزش هستید؟
جواب: سابق خیلی اهل ورزش بودم یعنی قبل از انقلاب در آن منطقه ۱۲ همان محله مان قهرمان کشتی بودم در همان سن خودم و هنوز آن دوبنده آن زمان را که قهرمانی ها را با آن داشتم نگه داشتم.
قبل از انقلاب به رغم اینکه سن و سالی کم داشتید، دستگیری داشتید.
بله، من دستگیر شدم و دو سه تا زندان عوض کردیم و گفتیم که ما ۱۸ ساله نیستیم، زندان قصر ما را جابجا کرد گفتند نه دروغ میگوید و ما را بردند تحت الحفظ در پزشکی قانونی و معاینات و گفتند، بله ۱۸ سال نشده و باید برود زندان کانون و آن موقع می گفتند کانون تادیب و تربیت، ولی خب پاتوق مان شده بود زمانی پیروزی انقلاب خیابان ایران که الان منزل مان هم آنجاست پاتوق ما مدرسه علوی و مدرسه رفاه و اینها بود.
چه زمانی عضو حزب جمهوری اسلامی شدید؟
همان بعد از اینکه حزب تشکیل شد چون پدر من هم عضو حزب بود ما هم با جمعی از جوانان چون انقلاب پیروز شد دیپلم من سال ۵۷-۵۸ بود یعنی کلاسی نرفتیم شاید یکی دو ماه کشید و امتحان نهایی و اینها بود.
قبل از جنگ به جهاد رفتید؟
بله، جهاد سال ۵۸ امام فرمان دادند جنگ هنوز شروع نشده بود. جهاد سازندگی با یکسری از دوستان و هم هیئتی ها که ما آن موقع هیئتی داشتیم که دوستان آنجا جمع شده بودند هیئت خاصی بود از آنجا جهاد سازندگی شهرستان فومن و شمال و آنجاها شروع کردیم.
بعد از جنگ و اینها به سمت درس رفتید؟
بله دیگر، بعد از جنگ ما هم شرکت کردم در دانشگاه دیگر لیسانس و فوق لیسانس و بعد هم دکتری که به خاطر اینکه علاقهمند هم به تدریس بودم، در سال ۵۹ دو مقطع در، آموزش و پرورش و امور تربیتی بودم اوایل انقلاب که شهید رجایی هم وزیر بودند، بعد شدند نخست وزیر در آن زمان با جمعی از دوستان پیوستیم به آموزش و پرورش و من حکم امور تربیتی همان سال ۵۹ داشتم و بعدها هم که با شهید طهرانی مقدم رفتیم سپاه و فعالیتهایی در شمال کشور داشتیم و دوباره برگشتیم تهران، باز دوباره ارتباطم را با آموزش و پرورش حفظ کردم. یعنی هم سپاه بودم و هم سر کلاس می رفتم و فعالیت داشتم.
ارتباط تان با حسن آقای طهرانی مقدم از نوجوانی شروع شد؟
بله صبیه ما با صبیه ایشان هم سن بود و با هم در یک مدرسه بودند، الان هم ارتباط دوستی دو خانواده برقرار است یکی از افتخارات ماست که خانواده مرتبط هستند با خانواده ایشان، خود ایشان هم همین طور و دورانی که ایشان بالاخره تا ۱۰ سال پیش به شهادت رسیدند که اخیرا هم سالروز شهادت شان بود همین دوران را با هم بودیم دوران جبهه فعالیت های دیگر شمال کشور یک هیأتی داریم در هیأت هم فعالیتهای مذهبی داشتیم.
فعالیت شمال کشور چه بود؟
برادر شهید طهرانی مقدم که بزرگتر از ایشان بود ایشان آنجا یک مسئولیتی داشتند در سپاه از ما کمک خواست و کارهای امنیتی و اجتماعی انجام میداد و ما رفتیم با یک جمعی که آن موقع آموزش و پرورش بودیم، گفت در آموزش و پرورش نیرو هست اما آنجا یعنی شمال دارد از دست میرود، مارکسیست ها، کمونیست ها، منافقین در سیاهکل و جاهای دیگر پناه گرفتهاند و آن بخش از کشور را اینها دارند. ما را از آموزش و پرورش کند و رفتیم با شهید طهرانی مقدم و جمعی از دوستان دیگر فعالیت های ممتدی را آنجا داشتیم تا مجدد برگشتیم تهران و باز هم در سپاه و هم در آموزش و پرورش فعالیت داشتیم.
یک جایی از شما خواندم که موشکی که از لیبی آورده بودند یکی از آن موشکها را طهرانی مقدم میخواست مهندسی معکوس کند و خیلیها مخالف بودند میگفتند نکن و وفت را هدر نده.
مثل همان توپخانه که معروف است و حاج حسن همان زمان که به آبادان رفتیم. البته ما برگشتیم بعد از یک مدتی از جبهه، اما ایشان ماند تا زمانی که توپخانه سپاه را تاسیس کرد، ولی آن موقع در آبادان ما چیزی نداشتیم، خمپاره ۶۰ داشتیم و توپ مستقیم ۱۰۶ داشتیم و یکسری چیزهای غنیمتی.
ایشان همان زمان به دوستان گفتند که توپخانه تاسیس شود. همین ماجرا در موشک هم بود، من توفیق نداشتم آن زمان همراه ایشان و سرباز ایشان باشم در توپخانه، ولی دوست بودیم و بالاخره به خاطر دوستی گاهی فعالیت ها را می دیدیم، می رفتیم خدمت ایشان و همین ایده را داشت، همان زمانی که صدام شروع کرد موشک باران شهرها را و ایشان عزمش این بود که باید موشک درست کنیم، همه می گفتند موشک صنعت پیشرفته بین رشته ای است و فیزیک و ریاضی و شیمی دارد و شما چه توانی دارید؟ ایشان می گفت که ما فرزندان امام هستیم، امامی که به ما یاد داده ما می توانیم. چطور خارجی ها توانستند؟ حرفش این بود، چه طور آنها توانستند موشک درست کنند چرا ما نتوانیم تازه ما هم آیکیومان بالاتر است و یک چیزی داریم که آنها ندارند ما خدا و اهل بیت را داریم خیلی شهید طهرانی مقدم آدم متوسلی بود به اهل بیت.
تفکرات سیاسی شان چه طور بود؟
انقلابی! همه اینها چه طهرانی مقدم چه حاج قاسم و سردارهای بزرگ ما یک معیار و خط کش داشتند آن هم ولایت بود، حاج قاسم خیلی غصه می خورد از اینکه چرا کمک نمی شود، گاهی وقت ها غصه می خورد و اشک می ریخت، بپرسید از اینهایی که نزدیک بودند، به حاج قاسم ولی با همان اراده و عزمی که داشت و تکیه به قدرت الهی می رفت جلو و موفق می شد. چیزی نداشت حاج قاسم، ولی با توکل به خدا رفت و خدا هم کمکش کرد ما امروز باید در عرصه نان و جان به قول دوستان، باید توکلمان به خدا باشد و در عرصه تهدیدات رسانه ای.
از حاج حسن طهرانی مقدم یک چیزی از شما خواندم که قبل از شهادتش یک خوابی دیده بود که به رحمت خدا رفته است.
بله، حاج حسن خیلی متوسل بود گاهی در هیأت به بنده میگفت که من خادم این هیأت هستم، میگفت فلانی قدر بدانید هر چه هست اینجاست، یک هفته قبل از شهادتش می گوید من خواب دیدم مُردم و من را داخل قبر گذاشتند یک دفعه نگاه کردم تاریکی محض همه اطراف من را گرفت وحشت فراوان، تمام بدن من میلرزید دیدم که ملائک سوال و جواب آمدند، در همان فضای تاریک و رعبانگیز به من گفتند که چه چیزی با خودت آوردی از آن دنیا؟ من فکر کردم حالا چه باید به اینها بگویم؟ میترسم از این فضا و از این سوال، فکر کردم که چه بگویم که نجات پیدا کنم. می گفت می لرزیدم و تعریف هم که می کرد با همین تعابیر، میگفت فکر کردم بگویم من جنگ رفتم خب پاسدار بودی وظیفه و تکلیفت بوده که باید برای امنیت مردم کار میکردی. فلان خدمت را انجام دادم، خیریه داشتم، چه و چه و همین طور به یادم آمد که کارهای خوب من اینها بوده، دیدم که هر چه فکر کردم وظیفه بوده، موشک درست کردم وظیفه بوده، پاسدار این انقلاب بودی وظیفه ات بوده از امنیت مردم دفاع کنی و موشک درست کنی، دیدم خدایا من هیچ چیز ندارم چه بگویم یک دفعه به ذهنم رسید که بگویم که من هیأت می روم و برای امام حسین علیه السلام اشک میریزم، در روضه ها شرکت می کنم برای حضرت زهرا سلام الله علیها اشک میریزم، من خیلی حضرت زهرا سلام الله علیها را دوست دارم، می گفت تا اینها را گفتم، اینها به زبانم آمد یک دفعه نگاه کردم این تاریکی محض تبدیل شد به یک خُرمی و نور و یک بهشتی را مقابل خودم دیدم.
یک جایی می خواندم از یکی از علمای بزرگوار میگفتند که خیلی ما آقای مقدم فر را دعا میکنیم به خاطر عملکردش به خصوص در قضیه ۸۸ و کارهایی که در خبرگزاری فارس انجام داد و ...؛ حماسه ۹ دی به نظرم چون روزی که گفتوگوی شما پخش میشود یک روز بعد از ۹ دی است، ولی به نظرم جا دارد بخواهیم مقایسه اش کنیم با روز تشییع حاج قاسم و این حضور اقشار مختلف مردم حضور جنسهای مختلف این که مردم میآیند به خاطر عشق به نظام و عشق به حافظان نظام، نشان میدهند این تشابههایی این دو تا را چه طور میشود تعبیر و تفسیر کرد؟
به نظرم سوال خوبی فرمودید این ۹ دی خیلی مشابهات زیادی دارد با مراسم مشایعت بدن مطهر حاج قاسم و تشییع ایشان. ۹ دی چه بود؟ ۹ دی همه مردم بودند بعد از اینکه ما ۸ ماه درگیر یک فتنه ای بودیم بعد از انتخابات و پایتخت درگیر بود و یک دفعه اتفاقاتی افتاد در روز عاشورا.
مردم احساس کردند که بحث دیگر بحث انتخابات و اعتراضات انتخاباتی نیست ارزشهای انقلاب، بحث آرمانهای انقلاب این جا به خطر افتاده، ارزشهای دینی امام حسین علیه السلام است. ۹ دی همه کسانی که به آقای کروبی و آقای موسوی و آقای احمدی نژاد و به آقای محسن رضایی رای دادند، آمدند، چون همه احساس میکنند که اینجا یک جریانی میخواهد مردم را از انقلاب جدا کند، وحدت مردم را خراب کند بین مردم اختلاف ایجاد کند، بین مردم و نظام اختلاف و فاصله ایجاد کند، ارزشهای نظام را از بین ببرد، این ارزشها یکیاش امام حسین علیهالسلام، نهضت سیدالشهدا و ولایت است.
شعارهایی که میدهند «انتخابات بهانه است اصل نظام نشانه است»، وقتی مردم این را حس کردند، حتی مردم معترض به انتخابات یعنی بخشی از آنهایی که به آقای موسوی و کروبی رای دادند و اعتراض دارند. ۹ دی حضور همه بود. در تشییع حاج قاسم هم همین طور بود، در تشییع حاج قاسم مردم احساس کردند که قهرمان ملیشان را آمریکاییها از بین بردند زیرا او نفوذ به عمق استراتژیک نظام را در کشورهای حوزه مقاومت داشت، خواستند آن عمق استراتژیک را از بین ببرند. ثانیا با زدن حاج قاسم آمریکا بنا دارد جریان مقاومت را قطع کند و ثالثاً توهینی کرده به مردم و آن هم ترور یک قهرمان است. مردم ناراحت شدند مردم هم برای این مظلومیت گریستند هم برای آرمان های انقلاب ارزش های انقلاب. حاج قاسم یعنی نماد آرمان ها و نماد ارزش ها و نماد انقلاب اسلامی و مرد تراز انقلاب اسلامی و قهرمان تراز انقلاب اسلامی.
مردم در هر دو مورد احساس کردند دشمن میخواهد انقلاب را از آنها بگیرد و آمده مردم را به جان هم بیندازد، یک جا با اختلافات در انتخابات و مباحث فتنه، اینجا هم با به شهادت رساندن و ترور حاج قاسم. دشمن باز هدفش انقلاب اسلامی و جریان مقاومت است، اما در هر دو صحنه حضور عموم مردم را در همه گرایشها میبینید. همه مذاهب، همه اعتقادات و همه اقوام، هم در ۹ دی و هم در حماسه ۱۶ دی حضور داشتند.
در پایان این برنامه مقدمفر در دفتر برنامه یادداشت نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم
انقلاب اسلامی همچون رودخانه خروشانی از اسلام ناب محمدی (ص) سرچشمه گرفته و به پیش میرود. ناهمواریها مانند سنگلاخهایی هستند که به زلالی بیشتر آن کمک میکنند، باید بکوشیم با بصیرت انقلابی و استقامت ایمانی فرصت همراهی و همروی با انقلاب را از دست ندهیم.
خوشا به حال شهدا و خوشا به حال حاج قاسم سلیمانی و طهرانی مقدم، نمونههای برجستهای در میان شهدا که گوهر وجودشان در همراهی و خروشانتر کردن موج انقلاب اسلامی، صیقل یافت و چهرههای ماندگار تاریخ شدند.
منبع:فارس