۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۱ : ۰۴
عقیق:مصطفی صدرزاده با نام جهادی «سید ابراهیم» در بحبوحه جنگ سوریه در تاسوعای سال 94 به شهادت رسید؛ شهیدی که شهادتش به دلایل مختلفی در بین جوانان تأثیر زیادی به همراه داشت و تا امروز نیز چند عنوان کتاب درباره این شهید به رشته تحریر درآمده که عمدتاً روایت زندگی و خاطراتی از این شهید مدافع حرم است.
اما کتاب «در مکتب مصطفی»؛ مسیر متفاوتی را در پیش گرفته است و قصد دارد راه و روش شهید صدرزاده را به عنوان الگوی تربیت نیروی انسانی در تشکلهای مردمی معرفی کند؛ به همین جهت، آن را میتوان جزو اولین آثار مکتوب در حوزه شهدای مدافع حرم دانست که با نگاه تربیتی و علمی به سراغ این شهدا رفته است.
آزاده جهاناحمدی، استاد دانشگاه، در یادداشتی به بررسی ویژگیهای این کتاب پرداخته است. متن یادداشت او به این شرح است:
پلههای دانشکده ادبیات را پایین میآمدیم و نمیدانم دقیقاً درباره چه حرف میزدیم؛ اما این را خوب به خاطر دارم که هنوز پله آخر را پایین نیامده بودیم که با فلانی چشم تو چشم شدیم. آن هم کجا! فلانی در بسیج را باز کرده بود و داشت بیرون میآمد. چشمهایم بیش از چهار تا شده بود. فلانی و بسیج؟ مگه داریم؟!
ما یعنی من و دوستم سارا، راه خودمان را رفتیم که یا نمازخانه دانشکده بود یا تریا؛ و فلانی هم راه خودش را رفت. احتمالاً بیرون از دانشکده...
از سارا پرسیدم: دیدی؟ فلانی و بسیج؟ سارا با بیتفاوتی گفت: مگر خبر نداری؟ قرار است کنکور دکتری بدهد.
من اما از عملکرد بسیج دلِ خوشی نداشتم. بودجه هنگفت فرهنگی را بلد نبودند، خرج کنند. این همه ویترین و کارهای پُر سروصدا و بیمایه و در عین حال با گوشها و چشمهای بسته که حاضر به دیدن و شنیدن نبودند؛ من را از بسیج دور کرده بود تا همین نیمساعت پیش.
همین نیمساعت پیش کتاب «در مکتب مصطفی» را که دست گرفته بودم، تمام کردم. هفتاد و خوردهای صفحه را در عرض یکساعت خواندم و الآن وقت گفتن است. اعتراف میکنم غافلگیر شدم. کتاب «در مکتب مصطفی»، یک غافلگیری تمام عیار بود؛ هم از جهت محتوا و هم از جهت صورتبندی.
با توجه به طرح جلد به نظر میرسید «در مکتب مصطفی»، یک کتاب با رویکرد ایدئولوژیک، مملو از لغات و اصطلاحات ستایشآمیز و قدسی، حول محور فعالیتها و شخصیت یک مدافع حرم است. اما در همان صفحات ابتدایی کتاب، رسماً خلع سلاح شدم و گارد بسته با پیشفرضهای دگم شکلگرفته در ذهنم از هم باز شد یا بهتر است بگویم فروپاشید.
«در مکتب مصطفی»، یک اثر کمحجم با فرمتی کاملاً پژوهشی با نثری روان و استاندارد و بیسکته است. نویسنده در این کتاب، مسئله مشخصی را طراحی و دنبال میکند؛ از این رو، مطالب و محتوای کل اثر، فاقد حاشیه است و کاملاً در خدمت و متمرکز بر روی موضوع طرح شده است؛ یعنی آنچه که به عنوان فعالیت و تربیت نیرو در بسیج مساجد میشناسیم.
بسیج و مسجد، کلیدواژههایی هستند که بخش مهمی از شخصیت مصطفی صدرزاده را شکل داده بودند. بر این اساس، نویسنده، طرحی پژوهشی را به شکل نقطهگذاری شده، با روش و پیشینه تحقیق تهیه کرده است. او در صفحه 13کتاب میگوید: «در این نوشتار ما به دنبال ارائه الگویی در تربیت نیروی مردمی هستیم که به صورت طبیعی و با روال عادی در بستر زمانی و مکانی خاص رخ داده است.»
به واسطه سالها کار و تبلیغات تکراری و سطحی، نقش مسجد در جامعه شیعی و اسلامی به شدت تقلیل یافته و یک کلیشه پُر تکرار برای همه ما شکل گرفته است. مسجد جای نماز و دعا است. پایگاه بسیجش هم بر اساس بخشنامه یک اتاق گوشه حیاط مسجد است که کل فعالیتهایش در سال بر اساس مناسبتهای درج شده در تقویم رسمی به تعداد انگشتان دو دست نمیرسد. کتاب «در مکتب مصطفی» با هفتاد و خوردهای صفحه به راحتی، این کلیشه را به بازی میگیرد و بعد هم فرو میریزد. این همان وجه غافلگیری کتاب است. یعنی یک جوان متولد سال 65 بیهیچ کمک مالی و فکری فقط با تکیه بر تواناییهای فردی و با دغدغه و هدف رضایت خدا، از پایگاه بسیج مساجد شروع میکند و در مدت کوتاهی، آنقدر در تربیت نیرو موفق پیش میرود که ما میخکوب خواندن روش و تجربیات او شویم.
استفاده شهید صدرزاده از قابلیتهایی که در مساجد، بسیج و حاشیه شهرها برای تربیت نیرو وجود دارد به معنای واقعی کلمه، درسآموز و کاربردی است. نویسنده به راحتی میتوانست در تله خاطرهنگاری معمول و خطابهای تحسینبرانگیز دینی و انسانی بیفتد؛ اما به واسطه تمرکز بر موضوع یعنی تربیت نیروی خلاق و مؤثر از این دام، به سلامت رسته است. او در کل کار، به دنبال مؤلفههایی بوده است که لزوماً هر مربی انقلابی باید واجد آنها باشد؛ سپس این ویژگیها را در صدرزاده به عنوان یک مربی جستجو کرده و یافته است. در پایان برای هر ویژگی، نمونههایی از خاطرات دوستان و اطرافیانش ذکر کرده است. نکته قابل توجه، این است که صدرزاده با همین مؤلفهها توانسته است در حد وسع خویش اثر بگذارد. نیرو و مربی فعال و با انگیزه، تربیت کند. سیر تطور و صیرورت ایرانی معاصر به سمت انسان انقلابی و انسان شهید در پارادایم انقلاب اسلامی بیتالغزل زندگی مصطفی صدرزاده است. هدایت نیروهای جوان و خلاق در عین مستعد و محروم به سمت اثرگذاریهای عمیق و گسترده در مناطق محروم کاری بود که شهید صدرزاده، بیهیاهو، آرام و تدریجی انجام داد. او برای حرکت در این مسیر طرح، انگیزه و پشتکار را همزمان داشت و به عنوان نمونه، برای همین هم از حوزه به دانشگاه میرود. نویسنده هم متکی بر همین امر در تنظیم و بازنمایی زندگی مصطفی صدرزاده منضبط پیش میرود.
روش و پیشینه تحقیق در این کتاب دو کارکرد بسیار مهم دارد؛ 1. تأکید بر روشمند بودن جمعآوری دادهها از سوی نویسنده 2. قرار گرفتن این اثر در رده کتابهای مستند و قابل ارجاع به لحاظ پژوهشی.
اما در این میان، نکتهای میتواند کموبیش، موجب عدم مؤانست خواننده با کتاب شود. اینکه در کل کتاب، نویسنده برای اشاره به شخصیت اصلی کتاب از نام خانوادگی «صدرزاده» بهره برده است. این موضوع، میتواند ناشی از غلبه وجه پژوهشی کار باشد؛ اما در عین حال، همین موضوع میتواند برای مخاطب جوان موجب عدم انس با متن شود و به نوعی پاشنه آشیل کار باشد.
شناسایی جمعیت هدف یا آنچه کیستی مخاطب خوانده میشود برای هر اثری حائز اهمیت است. با اینکه این کتاب یک اثر پژوهشی تلقی میشود؛ لکن به واسطه نثر کتاب و خاطرات مرتبط با هر بحث و مؤلفه، این کتاب برای مخاطب عام و جوان خاصه مربیان پرورشی بسیار مفید و حتی مهم است.
علاقهمندان برای تهیه این کتاب علاوه بر کتابفروشیها، میتوانند از طریق مراجعه به صفحات مجازی انتشارات «راه یار» به نشانی @raheyarpub یا سایت Ammaryar.ir با تخفیف ویژه این ناشر به مناسبت هفته دفاع مقدس، نسبت به سفارش کتاب اقدام کنند. نسخه الکترونیکی کتاب نیز از طریق سایت و برنامه کتابخوان «طاقچه» در دسترس است.
منبع:تسنیم