۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۳ : ۰۵
عقیق:عبدالله بن یعفور می گوید: شنیدم حضرت صادق(ع) در حالی که دست به سوی عالم بالا برداشته بود می گفت:
«پروردگارا! مرا یک لحظه نه کمتر از آن و
نه بیشتر به خود وا مگذار.»
پس به سرعت اشک از اطراف محاسنش جاری شد،
سپس رو به من کرده، فرمود: ای پسر یعفور! خدا یونس بن متی را کمتر از یک لحظه به
خود واگذاشت، پس آن پیامد سخت را به وجود آورد.
عرض کردم: کارش به ناسپاسی نسبت به خدا
هم رسید؟
فرمود: نه، ولی مردن در چنین حالتی هلاکت
است.(1)
مالک بن انس می گوید: یک سال همراه آن
حضرت به سفر حج رفتم، وقتی که شتر حضرت، هنگام احرام ایستاد، آنچنان امام حالت
معنوی پیدا کرد که وقتی خواست لبیک بگوید با صدای بریده می گفت و آنچنان حالش
منقلب شد که نزدیک بود از پشت مرکب به زمین بیفتد. عرض کردم: ای پسر رسول خدا! بگو
که لبیک لازم است بگویی . در پاسخ فرمود: ای پسر عامر! از آن ترس دارم که خدای
متعال در پاسخ من بگوید،« لا لبیک و لا سعیدک » تو را نمی پذیرم و تو در درگاه ما
راه نداری.(2)
پی نوشت ها:
1_(نگاهی بر زندگی امام صادق(ع)، ص 131،
به نقل از اصول کافی، ج2، ص 581)
2_(همان، ص 132، به نقل از انوار البهیه،
ص243)
211008