۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۴ : ۱۷
از این رو بهاذعان برخی از اندیشکدههای آمریکایی ــ غربی رشد و گسترش رویکرد افکار عمومی جهان به دین اسلام پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران انکارناپذیر است بهگونهای که دین اسلام در دهههای آینده دین اول مردم جهان خواهد بود؛ زیرا انقلاب اسلامی احیاگر اندیشههای ناب اسلام بود؛ اندیشههایی که مبتنی بر فطرت انسانی است. آموزههای انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن هرچند توسط برخی شبهروشنفکران لیبرال مورد تحریف قرار گرفت و آن را همچون دین اسلام در نظرها ناخرسند نشان داد، اما با پشتوانه معنوی خود همچنان مسیرش را بهسوی آرمانهای اسلام ادامه داده است که این مسأله را در عمل مشاهده کردهایم.
در دهههای اخیر نهتنها موج انقلاب اسلامی متوقف نشده بلکه شاهد نفوذ اندیشههای دینی در سایر بلاد اسلامی بودیم که از آن با تعبیر «بیداری اسلامی» یاد میشود. همچنین در 5 سال اخیر شاهد سومین موج بیداری ملتها این بار در سطح جهانی بودیم که از آن بهعنوان پدیده "پیادهروی اربعین حسینی(ع)" یاد میشود. حضور گسترده مردم دنیا با هر دین و مذهبی و بدون توجه به اختلافات مذهبی و قومیتی و با یک هدف و مقصد واحد که همان زیارت سید و سالار شهیدان است، طلیعههای یک رویداد بسیار بزرگ در پهنه عالم است که تاکنون نظیر نداشته است. شنیدن و خواندن خاطرات مسلمانان یا تازهمسلمانانی که از کشورهای اروپایی و آمریکایی در این همایش بینالمللی حضور یافتهاند و یا در آرزوی این سفر سپری میکنند، درسآموز و عبرتانگیز و برای ما جالب توجه خواهد بود.
حسن رضا یکی از زائران خارجی اربعینی است که سه سال قبل از کشور نروژ برای اولین بار در راهپیمایی اربعین حسینی حضور یافت. او که اصالتاً پاکستانی است از زندگی خود و نحوه آشناییاش با آموزههای حسینی و داستان حضورش در پیادهروی اربعین میگوید. مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
* خودتان را معرفی میکنید.
حسن رضا هستم و از کشور نروژ به ایران آمدم اما اصالتم پاکستانی است. چهار سال قبل پس از گذراندن دوران پیشدانشگاهی برای آشنایی بیشتر با علوم اسلامی وارد ایران شدم.
مادرمان در خانه صوت مداحی امام حسین(ع) میگذاشت
* آیا خانوادهات در نروژ هستند؟
بله آنجا ساکنند. برخی از آنها در حال تحصیل در دانشگاه و مدرسه هستند. پدر و مادرم هر دو اصالتاً پاکستانی هستند. مادرم بزرگشده انگلستان است اما پدرم در سن 12 سالگی به نروژ رفت و همان جا ساکن شد. پدرم قبلاً سنیمذهب بود. ایشان وقتی دوازده سیزده ساله بودم شیعه شدند. تا قبل از آن، ما زیاد حسینیه و مجالس امام حسین(ع) نمیرفتیم منتها مادرمان فضایی ایجاد کرده بود که هیچ گاه از یاد امام حسین(ع) غافل نمیشدیم. ما در خانه همراه با چهار برادر دیگرمان جمع میشدیم. مادرمان یک کاست مداحی برای ما میگذاشت و گوش میدادیم و عزدارای و سینهزنی میکردیم. از این جهت اگر با امام حسین(ع) آشنا شدم به توفیق خداوند بود که مادری را بالا سرمان قرار داد تا ما را با این امام بزرگوار و مکتب ایشان آشنا کند.
* چطور شد که از خانواده دل بریدی و سختی راه به تن خریدی و وارد ایران شدی؟
خیلیها تصور میکنند ما در ایران تنها هستیم اما به قول رهبر خودمان حقیقتش این است که صاحبخانه هستیم. رهبر انقلاب میفرمایند طلاب خارجی صاحبخانه هستند. ضمن اینکه با وجود حضرت معصومه(س) احساس تنهایی نمیکنیم. همچنین باید افزود ما در یک کشور اسلامی به خصوص بین مردم ایران هستیم که خیلی لطف دارند و ما نیز به آنان ارادت داریم.
مهمترین خصلت ایرانیان عشق به امام حسین(ع) است
* چه خصلتی از ایرانیان برای شما بیشتر جلب توجه کرد و نسبت به مردم نروژ چه تفاوتی دیدید؟
هر قوم و تمدنی خصلتهای خوب و بدی دارند. ایرانیان مهربان و مهمانپذیرند. شاید از تمام خصلتها مهمتر در ایرانیان عشق بیحد به امام حسین(ع) باشد.
پایتخت نروژ موکب زدیم و امام حسین(ع) را به آنها معرفی کردیم
* زمانی که در نروژ بودی چه فعالیتهایی داشتی؟
بنده در نروژ فعالیتهای چندانی نداشتیم اما با این حال فعالیتهای دینی انجام میدادم. در آنجا با برخی از دوستان نروژی که اکنون اینجا حضور دارند، گروهی تشکیل داده بودیم و امام حسین(ع) را برای غیر مسلمانان معرفی میکردیم. ما همانند موکبهایی که شما در ایام پیادهروی اربعین میبینید، موکبی در وسط پایتخت نروژ زدیم و چای و شکلات پخش میکردیم و به این بهانه امام حسین(ع) و ماجرای ایشان را به مردم توضیح میدادیم.
* این رفتارتان چه تأثیری در مردم و اطرافیان شما در نروژ داشت؟
مردم نروژ خیلی استقبال میکردند؛ زیرا تا به حال کسی به آنها درباره امام حسین(ع) و ماجرای ایشان چیزی نگفته بود. کسانی که متوجه میشدند، خیلی تعجب میکردند و میگفتند چگونه ممکن است با یک مردی که از نواده مؤسس دین اسلام است، چنین رفتاری انجام دهند؟ سؤال میکردند امام حسین(ع) چرا این نهضت را شروع کرد؟ بنده هم مشاهده کردم مردم خیلی خیلی شخصیت امام حسین(ع) برایشان جالب است. تعجب میکردند از تأثیری که امام حسین(ع) بر مردم گذاشته است. مردمی که اصلاً در آن زمان حضور ندارند و الان امام حسین(ع) در بین آنان نیست. تعجب میکردند که حدود 20 میلیون نفر از مردم دنیا در ایام پیادهروی اربعین به سوی کربلا میروند. برایشان قابل فهم نبود. متأسفانه اصلاً نمیدانستند چنین نهضتی و چنین همایشی وجود دارد.
یکی از مردم آنجا میگفت برایم خیلی جالب است که در بیابانی سفر میکنید که در عین حال پر از امکانات است و مردم عاشق یکدیگرند. میگفتند یک عنصری در این فرد (امام حسین) هست که شما یافتید اما ما هنوز آن را پیدا نکردیم. میگفت برایم تعریف کن. مگر میشود سی میلیون نفر در یک بیابان جمع شوند و به سوی کربلا بروند؟ وقتی ما به مردم چنین شخصیتی را برای آنان معرفی میکردیم، تعجب میکردند.
ماجرای سفرمان به اربعین برای ما نشانهای الهی بود
* اولین باری که به زیارت اربعین مشرف شدید، چه زمانی بود؟
اولین باری که به زیارت امام حسین(ع) رفتم، چهار سال قبل و در قالب پیادهروی اربعین بود. در آن زمان فارسی و عربی نمیدانستم، اما توانایی صحبت به زبان انگلیسی داشتم. زمانی که وارد ایران شدیم، به ما گفتند برای سفر به عراق ویزا نمیگیرند. از این جهت من و بردارم به فرودگاه رفتیم، گذرنامه خود را نشان دادیم، اما جلویمان را گرفتند و به ما گفتند شما نمیتوانید بدون ویزا بروید. ما در آنجا ابراز ناراحتی کردیم و اصرار بر رفتن کردیم. دیگر وقتی ناامید شدیم، به خداوند گفتیم اگر ما را دعوت کردند پس کسی نمیتواند جلوی ما را بگیرد؛ هرچه قسمت باشد.
بعد از مدتی مردی نزد ما آمد و گفت مشکل شما چیست؟ گفتیم اینها اجازه نمیدهند به عراق و زیارت امام حسین(ع) برویم. آن مرد که میتوانست انگلیسی صحبت کند، به ما گفت من مشکلتان را حل میکنم. او یک انسان متدین و مقیدی بود. نزد یکی از متصدیان کار رفت و یک جملهای به آنها گفت و پس از آن به ما اجازه ورود دادند. وقتی جویا شدیم آن مرد متدین چه کسی است، گفتند او مالک شرکت هواپیمایی است. یک نفر دیگری که در آنجا بود به ما گفت وقتی آنجا رسیدید، باید جریمه پرداخت کنید. اما وقتی عراق رفتیم، هیچ جریمهای نگرفتند. آن قدر صحنه برایمان شگفتانگیر بود که برای ما همانند یک حجت و نشانه الهی بود. این ماجرا همواره در ذهنمان به صورت خاطره باقی ماند.
امام حسین(ع) به انسانها روح حیات میدمد / ملتها در اربعین حیات مجدد را تجربه میکنند
* درباره حسّ حضورتان در پیادهروی اربعین و اولین زیارتی که به کربلا مشرف شدید توضیح بدید.
کلاً محرم، اربعین و مجالس امام حسین(ع) زمان و مکانی است که انسان احساس میکند زنده است. وقتی محرم نزدیک میشود، انسان احساساتی میشود و بیش از گذشته به دینیات توجه دارد. وقتی به پیادهروی اربعین میرود، بیشتر به دینیات توجه دارد. چرا اینطور است؟ برداشت من این است: امام حسین(ع) کسی است که انسان را زنده میکند. خداوند در بخشی از آیه 24 انفال میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَجِیبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا یُحْیِیكُمْ ...؛ ای اهل ایمان، چون خدا و رسول شما را به آنچه مایه حیات شماست، دعوت کنند اجابت کنید»؛ جالب است خطاب خداوند به اهل ایمان است نه اهل شرک و کفر. وقتی کسی وارد مجلس عزای امام حسین(ع) میشود و یا به زیارت اربعین میرود، به آنها حس زندگی و حیات مجدد دست میدهد. این یک آیهای است که ما تجربه کردیم.
همان طور که قبلاً گفتم وقتی در دوران طفولیت بودیم، نوار مداحی امام حسین(ع) را گوش میدادیم و گریه میکردیم. مادرمان از کتب قدیمی برایمان روضه میخواند. قصه عون و محمد (فرزندان زینب(س)) و حضرت عباس(ع) و علی اصغر(ع) را تعریف میکرد. روز بعد ما همان داستان را به همکلاسیهای خودمان که "بودیسم" و یا بیدین بودند تعریف میکردیم، برایشان خیلی جالب بود. جالبتر اینکه روز بعدش خودشان جویا میشدند و میگفتند دیشب چه داستان جدیدی شنیدی، برایمان تعریف کن. ما دوست داریم بشنویم. منظور اینکه ماجرای امام حسین(ع) نه تنها اهل ایمان بلکه افراد دیگر را زنده میکند.
در اربعین تنها شیعیان نمیروند بلکه سنیها و تمام ادیان میروند. زیرا امام حسین(ع) متعلق به تمام پاکطینتان عالم و برای انسانیت است. من با چشم خودم این مسأله را دیدم و تجربه کردم. واقعاً به این باور هم رسیدم.
* چه خاطرهای از اربعین دارید؟
زمانی که به عراق رفتیم، از آنجایی که از اروپا آمده بودیم، به امکانات عادت کرده بودیم. در عین حال پولمان هم کم بود. این موضوع برایمان جلب توجه میکرد که در آنجا میدیدیم انسانها از کشورهای مختلف با یک هدف واحد در کنار یکدیگر جمع شدهاند که همان عشق به امام حسین(ع) است.
"مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلاً" تفسیری از اربعین است
* توصیه شما به کسانی که به زیارت اربعین نرفتند چیست؟ چون برخی از سختی راه و وضعیت بد اقتصادی هراس دارند.
هرچند سفر اربعین یکسری سختیهای ظاهری دارد، اما معنویت آن بیشتر است و بر سختیها غلبه میکند. دیگر اینکه ما باید تصور کنیم حضرت زینب(س) چه سختیهایی را در این سفر متحمل شده بودند. ما میتوانیم با حس حضرت زینب(س) سفر را طی کنیم. به نظرم شیرینی اربعین به سختی مسیر است. هر اندازه سختتر شود، برایمان بهتر است.
وقتی بخواهیم زیارت اربعین را از منظر زینب(س) تفسیر کنیم، باید بگوییم «ما رأیت إلا جمیلاً». این یعنی ایمان. یعنی ما باید ببینیم زیارت اربعین سفری است که میخواهد ما را به سمت خدا بکشاند. یعنی باید بدانیم اگرچه سفر اربعین با سختیهای زیادی همراه است، اما هیچ چیز نیست مگر «جمیلاً». لذا بخشی از زیبایی سفر اربعین وابسته به سختی مسیر آن است. مسیر خدا همین طور است؛ کسی که میخواهد به خدا برسد، باید از آزمونهای سخت عبور کند تا به درجات بالا دست یابد. اربعین سفری است که ما را به خدا متصل میکند، از این جهت سختی آن را باید به تن خرید. هرچند به نظرم آنچنان هم سختی ندارد. زیبایی را باید در این سفر تعریف کنیم.
منبع:تسنیم