سید محمود مرعشی، فرزند آیتالله مرعشی درباره پدر میگوید: آیتالله نجفی تا هنگام وفات موفق به زیارت خانه خدا نشدند، تا واپسین روزهای عمر بارها از ایشان سوال میشد چطور تا حالا مشرف نشدهاید؟ میفرمود: مستطیع نشدم!
یک وقتی شخصی گفت: آقا این همه پول در اختیار شما هست، شما چگونه مستطیع نشدید؟
فرمود: این پولها از آن من نیست، مال وجوهات، سهم امام و سهم سادات، مطالبه عبّاد و زکوات است و من نمیتوانم اینها را برای خود صرف کنم و به مکه مشرف شوم، در حالی که از خودم هیچ چیزی در دنیا ندارم، پس من مستطیع نیستم.
دیگری گفت: یک وقت ممکن است کسی شما را مهمان کند، فرمود: من باید بدانم
آن پولی که میخواهم با آن مرا میهمان کند، از کجا تامین شده است؛ خدای
ناکرده پولهای شبههناک نباشد، دلم میخواهد که پول از آن خودم باشد.
ساده زیستی آیت الله مرعشی
اگر کسی در حرم مطهر به ایشان وجوهاتی میداد، همان شب باید آن را به
مصرف میرساند و نمیگذاشت به صبح برسد، شبی پولی در حرم با نیت وجوهات به
ایشان داده شد، وقتی به منزل آمد، فرمود: به نانوا زنگ بزنید، (نان طلاب را
میداد) و این پول را به ایشان بدهید تا مسئولیت از گردن من برداشته شود،
ممکن است نصف شب خداوند عمر مرا بگیرد و بعد این پول…
دارایی آیت الله مرعشی هنگام رحلت
عصر آخرین روزی که ایشان به حرم مطهر مشرف شد، با غسل و وضو بودند، وقتی
بعد از نماز مغرب و عشاء به خانه مراجعت کرد، دارایی ایشان هشت تا صد
تومانی بود و هیچ پولی در هیچ بانکی و نزد هیچ شخصی نداشت، مگر پولهایی که
نزد بعضی از اشخاص در تهران و قم و بعضی از شهرستانهای ایران داشتند که
به آنها قسم داده بودند حتی فرزندان من هم مطلع نباشند و ما پس از رحلت
ایشان آگاه شدیم، آقا پولهایی به این افراد که عدهای تجار متدین بودند،
حواله میدادند و لیستهایی از فقرا را به آنها میداد تا پولها را در
منزل افراد ببرند و آنها فقط با نشانی منزل حتی اسم صاحب منزل را هم
نمیدانستند و حق پرسیدن هم نداشتند، آنها هم نمیدانستند که این پولها
از طرف چه کسی است.
غذا و لباس
معمولاً در شبانهروز یک وعده غذا میل میکردند و آن هم در تابستان غالباً نان و ماست و دوغ و در زمستان آش استفاده میکرد. درباره لباسش میگفت: از روزی که من خود را شناختم، یک ذره لباس خارجی مصرف نکردم، هر چه لباس میپوشید، ساخت داخل بود، روزی خیاط گفت؛ آقا دکمهای که ما میگذاریم از خارج میآید، فرمود: از همین قیتانهایی که ساخت ایران هست، دکمه درست کنید تا دکمه آن هم خارجی نباشد.
در طول زندگیش غذا و لباسی که مصرف میکرد، از وجوهات شرعیه نبود، بلکه از نذورات افراد علاقهمند به ایشان بود که میگفتند: آقا ما این پول را نذر شما میکنیم، هرگونه که میخواهیم هزینه کنید، لذا ایشان این نذورات را صرف مصارف شخصی خویش میکرد و از وجوهات و بیت المال استفاده نمیکردند. ضمن اینکه خودش نسبت به مصرف وجوهات بسیار حساس بود، به ما هم زیاد نصحیت میکرد و میفرمود: «حکم آتش دارد میسوزاند مراقب باشید، خدای نکرده زندگیتان آلوده به این جهات نشود.»
بارها طلبههایی که میآمدند و وجوه میآوردند و رسید، دریافت
میکردند، گاهی میخواستند وجوهی از ایشان بگیرند یا برگردانند، خیلی نصیحت
میکرد و میفرمود: من مقداری برای معاش شما میدهم، ولی در مصرف آن نهایت
دقت کنید، شما روحانی هستید، باید بیش از هر کس دیگری مواظب بیتالمال
باشید، خدای نکرده اگر روحانی خلاف این کند، ما از مردم دیگر چه توقعی
داریم.
خرید ماشین
یادم هست که مادر ما میفرمود: آقا چرا شما یک ماشین پیکان که هر شخصی دارد، نمیخرید؟ در جواب گفت: از کجا؟ از خود پول ندارم، این پولها هم که وجوهات است، من بیایم از مال وجوهات ماشین شخصی بخرم. حالا من روزی یک بار درس میروم و روزی دو بار هم به نماز جماعت جمعش یک ساعت و نیم نمیشود، من یک اتومبیل از وجوهات بخرم و در بیست و چهار ساعت، یک ساعت و نیم از آن کار بکشم، بقیهاش اینجا بخوابد. فردا جواب، ولی عصر (عج) را چه بدهم؟! آیتالله مرعشی تا آخرین روز زندگیش از ماشین شخصی استفاده نکرد و برای رفتن به درس و نماز مانند دیگران کرایه میداد و سوار تاکسی میشد.
برای مساجد و حسینیهها به مشکل اجازه صرف وجوهات میداد، میفرمود: از هدایا و تبرات استفاده کنید، هزینه کتابخانه نیز در مرحله اول از غیر وجوهات تامین میشود و تنها مواقع ضروری از وجوهات استفاده میشود، ولی برای ساختن مدارس علمیه اجازه میداد و میفرمود: اینجا جایی است برای سربازان امام زمان (عج).
آیتالله العظمی مرعشی تا لحظه وفات در حفظ بیتالمال دقت میکرد، در وصیتنامهاش میخوانیم: من به زودی از این دنیا میروم، در حالی که برای ورثه خود جز نامی نیک باقی نگذاشتم و آنها را به خداوند بزرگ سپردهام.