گلشنی در کنار خدمات فرهنگی به دانشکده افسری ملحق شد، اما به جرم سردون شعری در انتقاد از نظام ستمشاهی به کرمان تبعید شد و در آن شهر با استاد باستانی پاریزی آشنا شد و از محضرش بهره برد. کردستانی در دهم دیماه 1371 دار فانی را وداع گفت. از او دیوانی به یادگار مانده است.
به اشک سرخ پور مرتضی بین
به جسم خستهی خون خدا بین
به جانها زخم بیمرهم نشسته
غریبان را به درد بیدوا بین
ز خود بیگانه شو در قُلزم درد
به موج خون، جمال آشنا بین
به بام آسمان بر حال فرزند
پریشان، مصطفی و مرتضی بین
سر زینب به دامان پیمبر
به تیغ کافران از تن جدا بین
اگر هنگامه محشر ندیدی
همان هنگامه را در کربلا بین
در این پرده به ساز دردمندان
در این افغان بسا شور و نوا بین
نگر افسردهجان، به ساز دردمندان
پریشان خاطر نور الهدی بین
منبع:تسنیم