پای درس اخلاق استاد انصاریان
خدا به ما زور نگفته که از من اطاعت کنید؛ خدا رحیم، کریم، عفو، غفور و ودود است، ما را خلق کرده و مصلحت و سعادت ما را در این میبیند که حرفهایش را گوش بدهیم، این معنی اطاعت است.
عقیق:بعد از پایان یافتن ماه مبارک رمضان و بهرهمندی از سخنان و نصایح بزرگان اخلاق و ائمه اطهار علیهمالسلام در این ماه نورانی، استاد حجتالاسلام حسین انصاریان در شهرهای مختلف کشور به سخنرانی میپردازد.
آنچه در ادامه میآید سخنرانی استاد حسین انصاریان در روز اول در حسینیه همدانی های مشهد مقدس استت که تقدیم علاقهمندان میشود:
شرح حال علامه مجلسی(ره)، این مرد الهی را خیلی وقت پیش، یکی از علمای خراسان در هزار صفحه نوشت و بسیار زحمت کشید که این مرد بزرگ را بشناساند؛ علامه روایتی را از حضرت رضا(ع) نقل کرده که بسیار کوتاه است و اگر این روایت با خودکار یا خودنویس بر روی کاغذ نوشته شود، یک خط نمیشود؛ اما جزء روایاتی است که باید بگوییم، روایت نخبهای است و در بین بسیاری از روایات چشم و چراغ روایات است.
من به توفیق خداوند، بیش از 55 سال است که با روایات و احادیث سروکار دارم؛ روایتی از امام رضا(ع) نقل شده بود، برای من بسیار مهم بود لذا وقتی دیدم، سریع آن را یادداشت کردم. امام رضا(ع) می فرمایند: «جف القلم بحقیقة الکتاب من الله بالسعادة لمن آمن و التقی و بالشقاوة من الله تبارک و تعالی لمن کذب و عصی».
حضرت رضا(ع) مانند پدرانشان تا پیغمبر(ص) و مانند فرزندان دیگرشان از حضرت جواد(ع) تا امام عصر(عج)، چشمه جوشان علم خداوند بودند؛ یعنی پروردگار این چهارده نفر را به دریای دانش خود وصل نموده و روی همین حساب است که اطاعت از این چهارده نفر تا قیامت واجب است؛ چون مافوق خودشان را ندارند و اگر ما در آسیا، آمریکا، آفریقا، اروپا و اقیانوسیه، نسبت به ملک و ملکوت، نسبت به دنیا و آخرت، نسبت به وجود انسان، عالمتر از این چهارده نفر را داشتیم، واجب بود که از آن عالمترها اطاعت کنیم.
اطاعت از خداوند اجباری نیست؛ قاعدهای در علم اصول است که اساتیدمان در زمان طلبگی به ما یاد دادند و این قاعده عقلی است نه شرعی. این قاعده عقلی میگوید: «ترجیح بلا مُرَجِّح؛ بر حکیم قبیح است» خدا حکیم است، کلمه حکیم در قرآن بسیار آمده و این حکیم بر ما واجب کرده که طبق آیه ولایت اطاعت از سه نفری که در آن مطرح هستند، واجب است «انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا الذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون» آن سه نفر، پروردگار، پیغمبر و «الذین یقیمون الصلاة» است که سنّی و شیعه نوشتهاند آیه درباره اهلبیت پیغمبر است؛ البته بعضی از سنّیها نوشتهاند که بخش سوم آیه در ارتباط با امیرالمؤمنین(ع) است.
ولی پیغمبر(ص) اسلام طبق روایات خودتان، یک امام که برای بعد خودش معرفی نکرد؛ اگر یک امام معرفی کرده، مدرکش را بیاورید! نه در مدارک ما هست و نه در مدارک شما. خود شما این روایت بسیار پرقیمت را نقل کردید که وقتی آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» نازل شد، جابر بن عبدالله انصاری که خودش، پدرش، پدربزرگش، پدرِ پدربزرگش و مادرانش عرب اصیل بودند، پیش پیغمبر آمد و گفت: «یا رسول الله، من قرآن میخوانم و به این آیه رسیدهام: اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم، من دو بخش این آیه را خوب میفهمم، اطیعوا الله امر است و امر بر وجوب دلالت دارد و اطاعت از خدا واجب است، اما یا رسول الله من معنی اولی الامر را نمیفهمم» این روایت را ما شیعهها نداریم و من این مطلب را از جلد اول ینابیع الموده چهار جلدی که نویسندهاش یک عالم حنفی مذهب سنی است نقل میکنم.
این عالم سنی با سند نقل میکند و میگوید: «پیغمبر دستش را روی شانه امیرالمؤمنین(ع) گذاشت و گفت: جابر، منظور خدا از این «اولی الامر» که خودش، قرآن و همه واقعیاتش را در سینه من ریخته، این علی بن ابیطالب است، بعدش فرزندش امام حسن، بعد امام حسین، بعد علی بن حسین و بعد پیغمبر(ص)، امام باقر تا امام زمان(عج) را شمرد».
اطاعت از خداوند واجب است، اما واجب به معنی زور نیست
اگرچه «اطیعوا الله» امر است و امر بر وجوب دلالت دارد و اطاعت از خدا واجب است، اما واجب به معنی زور نیست؛ بلکه واجب به این معناست که شما بدون اطاعت از خدا، نه در دنیا و نه در آخرت خوشبخت نمی شوید؛ البته میتوانید هم اطاعت نکنید! مگر تمام مردم دنیا اکنون مطیع خدا هستند و مگر خدا به آنها زور گفته است؟ پروردگار عالم راه را نشان میدهد، اگر میخواهید در دنیا امنیت داشته باشید، لقمه حلال داشته باشید، خودتان خوب باشید، زن و بچهتان خوب باشند، خورشید اطاعت از خدا باید در زندگی شما طلوع داشته باشد؛ اگر هم نمیخواهید، کاری به کارتان ندارم و فقط نان و آبتان را میدهم. اما بدانیم خوشبختی همه جانبه ما در گرو اطاعت از پروردگار مهربان عالم است.
دَرِ علم، اخلاق و ایمان امامان و پیغمبران همواره به روی مردم باز است
خدا هر امام و پیغمبری که برای مردم آورد، دَرِ علمش، اخلاقش و ایمانش به روی مردم را باز نمود تا وقتی از دنیا رفت و یا شهید شد. ما در این 124 هزار پیغمبر و چهارده معصوم اصلاً دَرِ بسته نمیبینیم؛ این بزرگواران همواره پاسخگوی مردم بودند. نقل است امیرالمؤمنین(ع) گرم جنگ و در حمله به دشمن بود که یک نفر آمد و یک مسئله راجع به پروردگار پرسید، یکی از این جنگجویان گفت: بنده خدا اکنون چه وقت مسئله است؟ امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: اصلاً ما داریم جنگ میکنیم که مسئله خدا برای مردم حل شود، برای چه به او ایراد میگیری؟ حضرت شمشیرش را در غلاف کرد و بر روی اسب گفت: خیلی راحت مسئلهات را بگو و نگران نباش! مسئلهاش را گفت و امیرالمؤمنین جواب داد و سپس جنگ را ادامه داد.
راستگو و امین باشید و از پیغمبر اطاعت کنید
روزی شخصی بعد از اعمال حج برای زیارت پیغمبر به مدینه آمد و گفت بروم امام خود را ببینم، به در خانه امام صادق(ع) آمد، دید اتاق شلوغ است، یک گوشه نشست. خلوت که شد، امام صدایش کرد و فرمود: جوان جلو بیا! آمد و روبروی حضرت زانو زد، امام فرمودند: خدا پدرت را رحمت کند، شیعه واقعی ما بود. پدرش کوفی بود. یک صحبتهای دیگری هم حضرت صادق با این جوان داشتند که آنها شاهد کلامم نیست. شاهد کلامم این است که آن جوان به امام صادق(ع) گفت: یابن رسول الله! ما که هر سال نمیتوانیم به مدینه بیاییم، شاید من اکنون که از شما خداحافظی کردم و رفتم، دیگر تا آخر عمرم نتوانم به مدینه بیایم یا تا آخر عمرم شما را دیگر زیارت نکنم و عمر شما یا عمر من کفاف ندهد، یک نصیحت به من داشته باشید که تا آخر عمرم برای من بس باشد و نیاز به نصیحت دیگران نداشته باشم.
حضرت فرمودند: «علیک بصدق الحدیث و اداء الامانه؛ آدم راستگو و امینی باش و از کذب و خیانت پرهیز کن؛ وقتی به کوفه برگرشتی، زبانت زبان صدق باشد؛ زبان ریا، نفاق، دوروئی، دوزوکلک و کلاهگذاری سر مردم نباشد» مردم فکر میکنند لسان صدق یعنی مثلاً به همسرت دروغ نگو؛ اگر میگویی کفش میخرم، همان روز بخر و ببر. این صدق است، اما این جزئی از صدق است؛ زبان صدق یعنی زبانی که در حرف آن روغنِ سیاهِ بدبویِ کثیف ریا نیست. زبان صدق یعنی زبانی که دوزوکلک ندارد؛ زبانی که سر مردم کلاه نمیگذارد؛ زبانی که مردم را گمراه نمیکند، زبانی که مردم را فریب نمیدهد؛ «علیک بصدق الحدیث»، در اینجا حدیث یعنی گفتار، راست بگو!
امام صادق(ع) فرمودند: اگر اهل زبانِ صدق و امین باشی، «تشارک فی اموال ناس»، همه عشق میورزند که با مالشان به تو یاری بدهند؛ یعنی اینقدر دوستت دارند که نمیگذارند تا شب مشکلت بماند، نمیگذارند دستت خالی شود، چرا؟ چون اهل صدق و امین را همه دوست دارند.
دوم «و اطیعوا الرسول»، از پیغمبر من هم اطاعت کنید. پیغمبر(ص) هم کارش خانبازی و شاهنشاهی نیست. پیغمبر اکرم را خودِ خدا معرفی کرده است: «ما ارسلناک الا رحمة للعالمین»، یعنی لب دریای رحمت که به تمام جهانیان فراگیر است. بیایید و تشنگی دنیا و آخرتتان را اینجا سیراب کنید. کجا میروید؟ شما غیر از دَرِ خانه پیغمبر من به دَرِ خانه چه کسی میخواهید بروید؟ دَرِ خانه لنین یا استالین یا نیچه یا مارکس یا هزار مکتبی که آخر آنها به «ایسم» ختم میشود؟ آنجا که آب نیست؛ آنجا کویر و سراب است و هیچچیزی ندارد.
خدا به ما زور نگفته که از من اطاعت کنید؛ خدا رحیم، کریم، عفو، غفور و ودود است، ما را خلق کرده و مصلحت و سعادت ما را در این میبیند که حرفهایش را گوش بدهیم، این معنی اطاعت است. اطاعت از خداوند، پیغمبر و چهارده معصوم واجب است، آنها میدانند که ما با چه نوع زندگی اهل خوشبختی دنیا و آخرت میشویم. پروفسور فلان و فلان روانکاو و فلان روانشناس و فلان استاد دانشگاه اروپا و آمریکا، عقلشان و علمشان قد نمیدهد که به ما راهنمایی کنند لذا از این سه (خدا، پیغمبر و چهارده معصوم) دست برندارید، جدا زندگی نکنید و توسلتان را قیچی نکنید که پشت سرش بدبختی دنیا و آخرت قطعی است.
منبع:فارس