به این مناسبت قطعهای از بیانات آیتالله جوادی آملی در پاسخ به این شبهه را در ادامه میآوریم.
«باید دانست که مرز ممتاز تشیع و تسنّن این است که امامت در فرهنگ امامیه، جزو اصول است و در مکتب اهل سنّت، از فروع. ما در علم کلام از امامت بحث می کنیم و آنها در علم فقه؛ زیرا شیعه معتقد است که امامت جانشین «نبوّت» است و نبوّت، کار خلق نیست، بلکه کار خداست؛ از این رو بحث درباره آن، بحثی اعتقادی و کلامی است؛ یعنی «یجب عن الله» که نبی بفرستد و «یجب عن الله» که برای نبی، جانشین معصوم تعیین کند.
نصب امامت از جانب خداست
به اعتقاد امامیه، چون خدا خالق و پرورشدهنده بشر است، فقط او میتواند
قانونگذار را تعیین کند؛ بنابراین در امامت، سخن از کار خداست، نه کار خلق،
و علمی که از کار خدا بحث می کند، «کلام» است، نه فقه؛ اما آنان که با رأی
مردم، «امام» میپرورانند و با سقیفه، «ولیّ» میتراشند، امامت را انتخابی
میپندارند نه انتصابی. آنان مسأله امامت را از فعل خدا به کار خلق فرو
میکشانند و لاجرم، علمی که در این باره بحث میکند، علم «فقه» خواهد
بود[شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص24.]
گفتنی است که دشمن پیش از آنکه فقیه را از صحنه سیاست بیرون کند، «فقه» را خارج میکند و پیش از آنکه «ولی» را از صحنه سیاست بیرون براند و ائمّه را منزوی کند، «ولایت و امامت» را منزوی میکند. بیگانگانِ زیرک گفتند و آشنایان خام، پذیرفتند که امامت، کاری مردمی است و تعیین آن از مردم نیز بر میآید.
وقتی امامت مردمی شد، نصب آن از سقیفه بر میآید
غرض آنکه هیچ گاه امام را قبل از امامت خانهنشین نکردند، بلکه ابتدا
امامت و پس از آن امام را منزوی کردند. کسی که میگوید: «منّا أمیرٌ و منکم
أمیرٌ؛ امیری از ماست و امیری از شما» [بنیان مرصوص امام خمینی(ره)،
ص247-248.]، امامت را امری مردمی میداند نه الهی! و وقتی امامت، مردمی شد،
نصب یا انتخاب آن از سقیفه نیز بر میآید. نخست امامت را از عرش به فرش و
از انتصاب به انتخاب آوردند، سپس از نصّ به سقیفه کشاندند و امامت را در
سقف سقیفه اسیر کردند و پس از آن، حضرت علی(ع) را خانهنشین کردند.
اینکه در جوامع روایی ما ملاحظه میشود که بخشی از امامت در مسائل اعتقادی شکوفاست و قسمتی دیگر در فقه؛ چنان که امامت، هم در کنار نماز، روزه، زکات، حج و جهاد است و هم همراه نبوّت، برای آن است که یک ضلع آن، کار حتمی خداست ( تعیین امام) و ضلع دیگرش کار خلق است ( پذیرش ولایت امام). براین اساس، پذیرش ولایت امام همانند اقامه نماز و گزاردن حج و... بر مردم واجب است. آنجا که ولایت در کنار نماز آمده است، درباره کار خلق است و وقتی امامت در کنار نبوّت آمده است، درباره کار خداست.
شیعه امامت را، هم در اصول اعتقادی در کنار نبوّت مینگرد و هم در مسائل فروع، همراه نماز و روزه؛ و اگر گفته میشود که چیزی همتای امامت نیست، برای آن است که امامت شرقاً محدود به اصل و غرباً محدود به فرع است، اما نماز و روزه، شمال و جنوب و شرق و غربش محدود به فقه و فرع است و این امتیاز برجسته تشیع از برادران اهل سنّت است.[بحارالانوار، ج8، ص197، ح186]» /انتها
*پایگاه اطلاعرسانی حوزه http://plink.ir/M9b6t