همراه با کاروان امام حسین(ع) تا کربلا/ ۳
خداوند در ماجرای قیام امام حسین(ع) کسانی را که با نصیحت سعی در انصراف حضرت از قیام داشتند، اذن ورود به حریم امام(ع) را نداد و توفیق همراهی با حضرت را از این افراد سلب کرد.
عقیق: روز دهم ذیالحجه به نقلی مصادف با ورود امام حسین(ع) همراه با
کاروانیان به «وادی عتیق» بود که این منزلگاه سرزمین گود و آبروی میان دو
کوه یا تپه با پهنای زیادبود، در این در این منزلگاه بود که عبدالله بن
جعفر، همسر حضرت زینب(س) نامهای به امام حسین(ع) با چنین مضمونی نوشت: «تو
را به خدا سوگند میدهم که به سوی کربلا و کوفه حرکت نکنی؛ زیرا اگر تو را
بکشند نور خدا را در زمین خاموش کردهاند، مهلت بدهید و من تلاش میکنم تا
از یزید برای شما و خانوادهتان امان بگیرم».
در متن این نامه چند
نکته قابل تأمل و عبرت است: اول اینکه عبدالله بن جعفر سعی در نصیحت
امام(ع) دارد در حالی که در آموزههای دینی ما نصیحت امام معصوم بسیار
مذموم و ناپسند است و به این معناست که امام(ع) صلاح کار خود و امت را
نعوذاًبالله نمیداند. دیگر اینکه اشاره داشت اگر تو را بکشند، نور خدا در
زمین خاموش میشود، بنابراین باید از جناب عبدالله میپرسید اگر قائل به
نور خدایی بودن امام حسین(ع) بودید، چرا با ایشان همراه نشدی و به نصیحت
پرداختی؟ سوم اینکه به امام(ع) میفرماید تلاش میکنم از یزید برای شما و
خانوادهتان امان بگیرم؛ این در حالی بود که امام(ع) از مدینه با کرامت و
اعلام برائت از دستگاه حکومت و یزید خارج شد و ترسی از حکومت وقت آن زمان
نداشتند.
اما امام(ع) در پاسخی که آغشته به لحن ادب و اخلاق بود به او نوشت: «امّا
بَعْدُ! فَاِنَّ کِتابَکَ وَرَدَ عَلِیَّ فَقَرَأْتُهُ وَ فَهِمْتُ ما
ذَکَرْتَ وَ اُعْلِمُکَ اَنّی رَأَیْتُ جَدّی رَسُولَ اللّه(ص) فی مَنامی
فَخَبَّرَنی بِاَمْرٍ وَ اَنَا ماضٍ لَهُ، لی کانَ اَوْ عَلَیَّ، وَ اللّه ِ
یَابْنَ عَمّی لَوْ کُنْتُ فی حُجْرِ هامَّةٍ مِنْ هَوامِّ الْاَرْضِ
لَاِسْتَخْرَجُونی وَ یَقْتُلُونی؛ وَ اللّه ِ یَا ابْنَ عَمّی
لَیَعْتَدَنَّ عَلَیَّ کما اِعْتَدَتِ الیَهُودُ عَلَی السَّبْتِ
وَالسَّلامِ؛ امّا بعد [از ستایش خداوند]نامه تو به من رسید و آن
را خواندم و آنچه را یادآور شده بودی متوجه شدم و به تو اعلام میکنم که من
جدّم رسول خدا(ص) را در خواب دیدهام که به امری مرا خبر داد (یعنی
شهادتم) که به سوی آن رهسپارم، [خواه] به نفع من باشد و یا به ضررم. به خدا
سوگند پسر عمو! اگر من در لانه جنبندهای از جنبندگان زمین آشیانه کنم،
آنها مرا بیرون می آورند و میکشند. ای پسر عمو! به خدا قسم! بر من ظلم و
تعدّی میکنند چنان که یهود تعدّی کردند بر [صید ماهی در روز] شنبه.
والسلام».
در پاسخِ نامه حضرت به عبدالله بن جعفر نکتهای که قابل
توجه است، عدم به رخ کشاندن ضعف نگاه معرفتی عبدالله بود و امام حسین(ع) به
این سخن اکتفا کردند که در خوابشان پیامبر اکرم(ص) را دیدهاند که خبر از
شهادت امام(ع) دادند که این به معنای تأیید قیامشان است. از سوی دیگر حضرت
اشاره داشتند هر کجا که بروم، آنها مرا خواهند کشت که در واقع نشاندهنده
این است که شخص بزرگواری همچون عبدالله بن جعفر از بینش سیاسی کافی
برخوردار نبود تا این بینش او را از فتنهها نجات دهد. بنابراین
میتوان نتیجه گرفت خداوند در ماجرای قیام امام حسین(ع) کسانی را که با
نصیحت سعی در انصراف حضرت از قیام داشتند، اذن ورود به حریم امام(ع) را
نداد و توفیق همراهی با حضرت را از این افراد سلب کرد.
اینگونه
رفتار افرادی مانند عبدالله بن جعفر، عبدالله بن عباس و حنفیه زنگ هشداری
برای سایر شیعیان است تا در راستای معرفتافزایی نسبت به امام حیّ و
زمانشان بیش از این وقت بگذارند و از اکنون تمرین اطاعتپذیری و تبعیت را
در قبال امامشان داشته باشند تا در وقت عمل دچار چالش نشوند.
منبع:تسنیم