بسماللهالرحمنالرحیم
▪ مسأله 9: «یجوز للمسافر والشاب الذی یصعب علیه نافلةاللیل فی وقتها تقدیمها علیالنصف و کذا کل ذی عذر کالشیخ و خائفالبرد او الاحتلام والمریض و ینبغی لهم نیّةالتعجیل لاالاداء». [عروةالوثقی/1/525]
صاحب عروه میفرماید: وقت صلاة لیل بعداز انتصافاللیل داخل میشود. مقتضای توقیت به انتصافاللیل، این است که این اتیان به صلاة لیل قبلاز انتصافاللیل، صلاة در غیر وقت آن است که محکوم به بطلان است؛ زیرا صلوة قبلاز آن وقت، مشروع نیست. در این حکم، بین نافله و فریضه فرقی نیست.
لکن مع ذلک، صاحب عروه قدسسره و اصحاب ما ملتزم شدهاند، که اتیان صلاةاللیل قبلاز انتصافاللیل در مواردی مشروع است.
1ـ صاحب عروه قدسسره مسافر را یکی از این موارد میشمارد. نافله لیل در سفر ساقط نمیشود. اگر بخواهد، میتواند در اول لیل، نافله را اتیان کند. منتها در عبارات بعضی این است که «اذا جد بالسیر» [التنقیح/الصلاة/1/395] وقتی که سیر (سفر) او را خسته کرد، آن وقت میتواند. یا تند میخواهد برود، در این صورت میتواند. اما صاحب عروه مسافر را مطلق فرموده است.
2ـ «الشاب الذی یصعب علیه نافلةاللیل فی وقتها» شخص جوان، چون خوابش زیاد است و برای او مشکل است که نافله لیل را در وقتش بخواند، میتواند آن را بر نصفاللیل مقدم کند.
3ـ قاعده کلی برای زود خواندن نماز شب: «کلّ ذی عذر»؛ هر کسی که صاحب عذر باشد، مثل پیرمردی که برایش زحمت است که آخر لیل صلاة لیل، را اتیان کند. «و خائفالبرد والاحتلام» یا شخصی که میترسد آخر شب سرما بخورد، یا میترسد جنب بشود و نتواند غسل کند، «والمریض» یکی هم شخص مریض است. در این صورت اینها میتوانند صلاةلیل را مقدماً بخوانند.
▪ خواندن نماز شب، قبلاز وقت از باب تعجیل
بعد میفرماید: خواندن صلاة قبلاز وقت، تعجیل است. عنوان قصدی نیست «و ینبغی له قصدالتعجیل» مستحب است که قصد تعجیل کند، نمیتواند قصد اداء کند. همانطوری که انسان غسل جمعه را پنجشنبه مقدم میکند، غسل یوم جمعه غسل ادائی نیست، یوم جمعه که نشده است، شارع تعجیل را در آن غسل برای کسی که خائف است و نتواند روز جمعه غسل کند، مقدم کرده است. به واسطه مثلاً فقدالماء و امثال ذلک [وسایلالشیعه/3/319/باب9]. این، کلام ایشان است.
باید مشروعیت اینها که ایشان فرموده است، ثابت بشود، چون قاعده اولی این است که صلاة قبلاز وقت مشروع نیست. اگر کسی میگوید: عیب ندارد، میتواند صلاة را مقدم کنند، باید بر مشروعیت دلیل اقامه شود. ایشان مسافر را مطلق فرموده است. بحث ما فعلاً در مسافر است؛ وقتی حکمش معلوم شد، بقیه موارد هم معلوم میشود.
▪ روایات دال بر جواز تقدیم نماز شب برای مسافر
روایات دو طایفه هستند: یک طایفه از روایات که در حق مسافر وارد شده، مطلق است. مطلق مسافر میتواند صلاة لیل را مقدم بر نصفاللیل کند. طایفه ثانیه تقیید کردهاند. مسافر وقتی میتواند صلاة را مقدم کند که از تأخیر معذور باشد، بترسد که اگر مقدم نکند نماز شب از او فوت شود. از روایاتی که دلالت میکند مطلقاً جایز است، یکی موثقه سماعةبن مهران است. [وسایلالشیعه/4/251/ح5] صدوق قدسسره این روایت را سندش از سماعهبن مهران است، نقل کرده و سندش هم معتبر است.
شیخ هم همینطور نقل کرده است «رواهالشیخ باسناده عنالحسینبن سعید، عنالنضر»بن سوید، «عن زرعة عن سماعة»؛ زرعه و سماعه واقفی هستند لذا سند موثقه میشود. در اینجا سماعةبن مهران میگوید: «أنه سأل أبالحسنالأوّل» از امام موسیبن جعفر علیهالسلام سؤال کرد: «عن وقت صلاةاللیل فیالسفر» وقت صلاة لیل در سفر چه موقع است؟ «قال: من حین تصلیالعتمة» از وقتی که صلاة عشاء را خواندی «الی أن ینفجرالصبح» تا زمانی که طلوع فجر کند، وقتش از حینی که عشاء را تام کردی تا طلوع فجر است.
▪ روایات مقیده در مورد نماز شب مسافر
ولکن در مقابل اینها، طایفه ثانیه است که تقیید میکنند که در صورت خاص در اول لیل میتوانی بخوانی. یکی از این طایفه، صحیحه حلبی است [وسایلالشیعه/4/250/ح2] محمدبن علیبن الحسین «باسناده عنالحلبی» سند صدوق قدسسره به حلبی، عبیداللهبن علی بنالحلبی صحیح است. در ذیل آن دارد که شیخ هم نقل کرده است: و رواهالشیخ باسناده عن احمدبن محمد عن ابیعمیر، عن حمادبن عثمان عنالحلبی، عن أبیعبدالله علیهالسلام قال: ان خشیت أن لاتقوم فی آخراللیل»؛ اگر ترسیدی که خواب بمانی و آخر لیل بیدار نشوی «او کانت، بک علة» یا مریض باشد، «أو أصابک بردٌ یا سر ما به تو اصابت کند «فصل و أوتر فی أولاللیل فیالسفر»، صلاة لیل در سفر را اول لیل بخواند. وقتی که انسان صلاة لیل را مقدم میکند، آیا میتواند دو رکعت نافله فجر را بخواند؟ گفتیم: عیب ندارد بخواند. بعضی مثل مرحوم بروجردی قدسسره هم در جواز تقدیم فرموده است: «فیه تأمل». [العروةالوثقی (المحشی)؟2/265/مسئله6] خواندن آنرا اشکال کردهاند، ما به مطلقات تمسک کردیم. اشکال آنها این است که در مثل صحیحه حلبی فرمود: «فصل و أوتر فی أولاللیل» رکعتین فجر را نگفته است. روی این اساس شبهه کردهاند؛ ما گفتیم: شبهه ندارد. در بعض روایات هم تصریح شده است وقتی که نماز شب را مسافر تقدیم میکند، دو رکعت فجر را هم اول لیل بخواند. [وسایلالشیعه/4/251/ح6]
▪ رفع ید از اطلاق روایات جواز تقدیم صلاة لیل مسافر به روایات مقید
گفته شده از اطلاق طایفه اولی به طایفه ثانیه رفع ید میشود، و اینجا هم محل تقیید است. برای اینکه ادله توقیت دلالت کرد بر عدم مشروعیت، این روایت هم مشروعیتش را به عسر و خوف فوت مترتب کرده است، بدانجهت از آن مطلق رفع ید میشود. قرینهاش را اینجا ذکر کرده است، که مشروعیت در این موارد است، اینجا ولو حمل کردن و تقیید کردن مستحب است، چون ادله اول گفته است که «لا مشروعیة لصلاةاللیل قبل انتصافاللیل» لذا در مانحن فیه مقداری که بر خلاف قاعده است، ثابت میشود و رفع ید میکنیم از همان ادله توقیت به اینکه قبلاز انتصافاللیل شخص مسافر باشد، چنین عذری داشته باشد، میتواند مقدم کند. اشکال این تقیید است: در موثقه سماعهبن مهران میگوید: «انه سأله أباالحسن علیهالسلام عن وقت صلاةاللیل فیالسفر؟ فقال: من حین تصلیالعتمة الی أن ینفجرالصبح» ظاهر این موثقه و نظیر این موثقه این است که سفر، یک خصوصیتی دارد که شارع در سفر، امر صلاة لیل را تسهیل کرده است، اشکال این است که اگر این سفر را بهصورت عذر، مقید کنیم که در اول لیل با عذر میتوانی بخوانی، باید عنوان سفر را الغاء کنی. برای اینکه در غیر سفر هم اگر این عذر موجود باشد، انسان از سرما و جنابت بترسد، خوف داشته باشد که بیدار نشود، میتواند صلاةاللیل را در اول لیل بخواند. با اینکه موثقه سماعة و آن روایاتی که میخوانیم ظاهرشان این است که خود سفر خصوصیتی دارد «فیالسفر». اما برخی روایات میگوید: سفر خصوصیت ندارد، در حضر هم میشود صلاة لیل را در صورت عذر مقدم کرد، صحیحه ابیبصیر [وسایلالشیعه/4/252/ح12] «و باسناده [الشیخ] عن علیبن مهزیار» که سند آن به علیبن مهزیار قدسسره صحیح است؛ «عنالحسن» حسنبن محبوب است که علیبن مهزیار از او نقل میکند، برای اینکه آنان که در طبقات رجال کار کنند میدانند که، حسنبن محبوب است «عن حمادبن عیسی، عن شعیب» شعیب عقرقوفی است «عن أبیبصیر، عن أبیعبدالله علیهالسلام قال: اذا خشیت أن لاتقوم آخراللیل» ترسیدی در آخر لیل بیدار نشوی « أو کانت بک علة» یا مرضی داشته باشی «أو أصابک بردٌ فصل صلاتک، و أوتر من أولاللیل» نمازت را بخوان و در اول لیل صلاة وتر خودت را بخوان! این قید سفر ندارد. «اذا خشیت» هر وقت که ترسیدی حتی در حضر، و اگر جواز تقدیم معلق به خشیت از خوف و عذر باشد، خصوصیت سفر ملغی میشود. با وجود اینکه ظاهر موثقه و غیرموثقه این است که سفر خصوصیت دارد. از این شبهه که شبهه قویهای است، جواب دادهاند.
▪ جواب از اشکال وارده بر تقیید تقدیم صلاة لیل در سفر
صحیحه ابیبصیر، بعینها صحیحه حلبی بود «ان خشیت أن لاتقوم فی آخراللیل، او کانت بک علة أو أصابک بردٌ و أوتر فی اولاللیل فیالسفر» اینها فرقشان در کلمه شرط است، که در صحیحه أبیبصیر «اذا» است، در صحیحه حلبی «ان» است. هر دو هم از امام صادق علیهالسلام نقل میکنند. گفته شده است: بعید است امام صادق علیهالسلام دو نحو و دو حکم بیان فرمایند، فقط در حرف شرط، فرق دارد. در صحیحه ابیبصیر «اذا» است لکن در صحیحه حلبی این است: «ان خشیت أن لاتقوم فی آخراللیل» ان، ذکر شده است؛ جملاتشان یکی است. منتها صحیحه حلبی قید به «فیالسفر» دارد ولکن صحیحه ابیبصیر مطلق است، قید سفر ندارد و بعید است آنجایی که حدیثین تمام جملاتش در تعداد و در کیفیت یکی است دو روایت باشد. هر دو هم از امام صادق علیهالسلام نقل میکنند، امام یکی را فرموده است؛ اشتباه از راویها است، یا تقیید اشتباه است و یا اطلاق؛ وقتی که اینجور شد، روایت از حیث اطلاق و تقیید مجمل میشود. چون نمیدانیم اطلاق از امام علیهالسلام صادر شده یا مقید بوده، لذا به قدر متیقن که تقیید است اکتفاء میشود. اصل جواز تقدیم در غیر سفر به این نحوی که گفته شده ثابت نشده است. لذا این روایت همان روایت سفر میشود.
روایت صحیحه معاویةبن وهب [وسایلالشیعه/4/255/ح1] که قبلاً خواندم دلیل بر توقیت به انتصافاللیل بود. در آنجا دارد «محمدبن علیبن الحسین باسناده عن معاویةبن وهب، عن ابیعبدالله علیهالسلام أنه قال: قلت له: أنّ رجلاً من موالیک من صلحائهم» از صلحای موالی شما است «شکی الیّ ما یلقی منالنوم» خشیت ان لاتقوم للنوم است «و قال: انی اریدالقیام باللیل (للصلاة) فیغلبنیالنوم حتی أصبح» تا اینکه طلوع فجر میشود «فربّما قضیت صلاتیالشهرالمتتابع والشهرین أصبر علی ثقله فقال: قرة عینٍ والله، قرة عین والله، ولم یرخص فیالنوافل أولاللیل وقال:القضاء بالنهار أفضل» افعل تفضیل است. معنایش این است که اول لیل هم بخواند عیبی ندارد. این اول لیل هم حضر است، دیگر سفر فرض نشده است. یا مطلق است یا یقیناً حضر را میگیرد.
لذا ملتزم شدن بر اینکه مثلاً «ان خشیت» در حضر نیست در سفر است، فرض نمیکند. باز آن اشکال بر میگردد که اگر بنا باشد در حضر با این قیود، مقدم کردن صلاة لیل جایز بشود، قید سفر در موثقه سماعة که سفر را مطلق فرموده است، لغو میشود.
خصوصیت سفر در تقدیم نماز شب و روایات دال بر آن
میگوییم لغو نمیشود؛ زیرا این معنا را قبول داریم که اطلاق موثقه مقید میشود، ولکن سفر خصوصیتی دارد. در سفر اگر امر دایر بشود صلاة را در اول لیل بخواند یا قضاء کند، صلاة در اول لیل افضل است. چرا؟ چون در سفر کسی که معذور است، مثل نافله مغرب و عشاء برای شخص مضطر و معذور تا طلوع فجر است، در سفر هم برای معذور وقت صلاة لیل از لیل است، نه بعداز انتصافاللیل. خود موثقه سماعه «سألته عن وقت صلاةاللیل فیالسفر» سؤال از وقتش میکند «قال: من حین تصلیالعتمة الی أن ینفجرالصبح» تا آن وقت، وقتش است. هر وقت در سفر خوانده بشود، در وقت خوانده میشود، کسی که معذور است اول لیل بخواند، در وقتش خوانده است. کسی که غیرمعذور است در آخر لیل بخواند در وقتش خوانده است. این مختص سفر است. لذا سفر مثل سایر اعذار نیست. در سفر صلاة لیل در اول لیل اداء است. به قصد تعجیل اتیان نمیشود، صلاة در وقتش است. چون این خصوصیت در سفر است.
امام علیهالسلام این خصوصیت را در موثقه فرمود: سفر اینطور است. بعد در سفر که این خصوصیت را دارد مطلق نیست. در صورتی که مصلی عذر داشته باشد. اگر مصلی عذر داشته باشد، این عیب ندارد، صلاة در وقتش است. در روایت حلبی [وسایلالشیعه/4/251/ح8] دارد «عن محمدبن سنان، عن ابنمسکان عنالحلبی قال: سألت أبا عبدالله علیهالسلام عن صلاةاللیل والوتر فی أولاللیل فیالسفر» قال «اذا تخوّفتالبرد، و کانت علة فقال: لابأس، أنا أفعل اذا تخوفت» من این کار را میکنم وقتی خوف داشته باشم.
در روایت دیگری صحیحه أبانبن تغلب [وسایلالشیعه/4/254/ح18] است «محمدبن یعقوب، عن محمدبن اسماعیل، عنالفضلبن شاذان عن صفوانبن یحیی،عن منصوربن حازم، عن أبانبن تغلب، قال: خرجت مع ابیعبدالله علیهالسلام فیما بین مکة والمدینة فکان یقول: أمّا أنتم فشباب تؤخرون» شما شباب هستید باید در اول وقتش بخوانید «أما أنا فشیخ أعجل» من هم که شیخ هستم، زودتر میخوانم «فکان یصلی صلاةاللیل اولاللیل» امام علیهالسلام صلاةاللیل را در اول لیل میخواند. این در سفر بود، اگر شخص در سفر معذور باشد، اداء است و محتمل نیست که امام قضاء را افضل از این است، نمیخواند. این را اختیار میکند «فکان» عادتش این بود.
پساز خواندن نماز شب در اول شب در سفر به نیت اداء در صورت عذر، معلوم میشود این صلاة در وقتش است. میگوییم اینکه گفته شده است: سفر خصوصیتی دارد، خصوصیت آن این است که صلاة لیل در سفر در اولاللیل اداء است، منتها لامطلقاً. چون ادله توقیت دلالت کرده است بر اینکه صلاة لیل قبلاز لیل مشروع نیست، به قانون اطلاق و تقیید در روایاتی که تعجیل را در خصوص سفر معلق کرده است که به «خشیةالفوت والعذر» این روایت مثل موثقه سماعه را تقیید میکند. اصلاً در خود موثقه سماعه میشود اشکال کرد که میگوید: «سألت أباالحسن علیهالسلام عن وقت صلاةاللیل فیالسفر» صلاة لیل در سفر وقتش چه موقع است؟ «فقال: من حین تصلیالعتمة الی أن ینفجرالصبح» تا وقتی منفجر بشود. این سؤال از وقتش کرده است. اما چه کسی میتواند در این وقت اتیان کند در مقام بیان این نیست. در سفر وقتش موسع است، امّا در حق چه کسی موسع است؟ اگر اطلاق داشته باشد به روایت دیگری تقیید میشود، و اگر اطلاق هم نداشته باشد از اول در مقام بیان این جهت نیست.
فرق است مابین سفر و غیرسفر، در غیرسفر ما ملتزم به وقت نیستیم، که اگر در غیرسفر اول وقت اتیان کرد، وقت آن باشد. چرا؟ چون خود صحیحه معاویهبن وهب دلالت کرد بر اینکه «القضاء افضل» در حضر بود، کسی که در نوم بود، صلاة لیل بهواسطه نوم فوت میشود، امام علیهالسلام فرمود: قضاء افضل است. چون نمیشود قضاء از صلاة ادائی افضل باشد. پس معلوم میشود در حضر اداء نیست، فقط تعجیل است.
لذا اینکه صاحب عروه قدسسره تمام این اقسام را به یک نحو شمرده است، و فرموده است که همهاش به قصد تعجیل است و قصد اداء نمیشود، نه، اینجور نیست. صلاة مسافر، هم قید دارد با این قید که گفتیم و هم اداء است. به خلاف موارد دیگری که در آن موارد مثل خوفالفوت که «ان خشیت ان لاتقوم» و امثال آن قهراً اداء نیست، و آنجا قضاء افضل است. آن که صاحب عروه در مسأله دیگر میگوید: قضاء از جواز تقدیم افضل است، این در صورتی که تقدیم جایز باشد قضاء از مسافر افضل نیست و تقدیم در مسافر افضل است. همه اینها نسبت به مسافر بود.
والحمدلله ربالعالمین
تحقیق و تنظیم: حجةالاسلام داود دهقانی
منبع:حوزه