۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۱ : ۰۳
قول بعضی این است که شب مقابل روز است، چون ما بین شب و روز حد توسط نیست و متقابلین هستند. قهراً ما بین غروب خورشید از افق در این بقعه تا آن وقتی که خورشید از افق شرقی طلوع کند، شب است. در مقابل این قول، قول دیگر است که صاحب جواهر [جواهرالکلام/7/220] و غیر صاحب جواهر، نسبت به مشهور داده اند، این است که شب از حین غروب خورشید شروع می شود؛ تا طلوع فجر طلوع خورشید غایت شب نیست؛ وقتی که از افق شرقی، فجر صادق طلوع کرد، شب تمام شده است. پس مبدأ شب، غروب و منتهایش طلوع فجر است. آن هایی که غایت شب را طلوع فجر می دانند، دو فرقه هستند: یک فرقه می گویند: از طلوع فجر تا طلوع خورشید جزء روز است، چون روز از طلوع فجر تا غروب خورشید است. و بعضی می گویند: از طلوع فجر تا طلوع خورشید نه شب و نه روز است، بلکه مقابل شب و روز است، آن ساعت نه از شب و نه از روز است، بلکه مابین طلوع فجر تا طلوع خورشید است. [رجوع گردد به موسوعة الامامالخویی/11/191]
* مسئله 8: «وقت نافلة اللیل مابین نصفه والفجرالثانی، والافضل اتیانها فی وقت السحر و هوالثلث الأخیر من اللیل، و أفضله القریب من الفجر». [عروة الوثقی/1/525]
* انتهای وقت نماز شب
معروف و مشهور این است که می گویند: صلاة اللیل تا طلوع فجر صادق، وقت دارد. این که مثلاً می گوییم: صلاة ظهرین تا غروب شمس است، معنایش این نیست که صلاة ظهر را عند غروب شمس می خوانند، بلکه معنایش تقسیط است کما ذکرنا سابقاً که رکعت أخیره عصر باید قبل از غروب شمس تمام بشود. این جا هم همین طور است که آخر وقت صلاة لیل طلوع فجر صادق است، یعنی جزء آخر صلاة لیل که به آن صلاة وتر می گویند، باید قبل از طلوع فجر تمام بشود. لکن سید مرتضی (ره) فرموده است: وقتی که طلوع فجر اول شد که مسمی به فجر کاذب است، وقت صلاة لیل تمام می شود.
از روایات، این معنا استفاده نمی شود که وقتی فجر اول طلوع کرد، وقت صلاة اللیل تمام می شود. البته در صحیحه اسماعیل بن سعدالاشعری [وسایل الشیعه/4/272/ح4] دارد: «و عنه» یعنی محمدالحسن باسناده عن احمدبن محمد «عن اسماعیل بن سعدالاشعری» که از اجلاء و از اصحاب امام رضا علیه السلام است «قال: سألت أبالحسن الرضا علیه السلام عن ساعات الوتر» ساعاتی که صلاة وتر خوانده می شود «قال: أحبّها الیّ الفجرالاوّل» یعنی تا فجر اول صلاة الوتر خوانده شود. صلاة وتر در روایات ما دو اطلاق دارد: یکی: مجموع صلاة الشفع والوتر است، به این سه رکعت صلاة وتر گفتند. و دومی هم: تنها رکعت اخیره است که یک رکعت است. سائل می دانسته که وقت وتر وسیع است، لذا از افضل الساعات می پرسد. امام هم در جوابش همین را می فرماید: «احبّها الیَّ الفجرالاول» احب آن تا فجر اوّل است.
نکته این عبارت را دو گونه می شود خواند؛ اول: احبها إلی الفجرالاول دوم احبها ألیّ، الفجرالاول (الی+یاء متکلم وحده) قرائت حدیث به ما نرسیده است، بلکه یک نسخه است، در صورت اول دلالت می کند که در فجر اول، وقت تمام شود. و در صورت دوم در فجر ثانی وقت تمام می شود که احب اوقات آن، فجر اول است. منتهی کدام یک از این ها معین است؟ این که ایشان فرموده است: «الی الفجرالاول» تمام شود، وجهی ندارد؛ مگر این که در این روایت «الی» باشد، یعنی الی الفجرالاول». اگر این جوری باشد دلالت می کند که وقت صلاة اللیل با آن تمام می شود. ولی این صورت، چند اشکال دارد.
* اشکال وارده بر قول سید مرتضی (ره) به وجود «الی» در روایت
یک اشکال این است که این افضل بودن، نه این که قضاء می شود. لو فرض هم اگر «الی» باشد، اگر این «افضل الاوقات» و «أحب الاوقات» می شود، نه این که بعدش قضاء می شود، به این معنا دلالتی ندارد. و ثانیاً این است که این «الی» نیست، بلکه «الیّ» است، «الفجرالاول» یعنی در خود فجر اول خوانده شود «احبّها الیّ الفجرالاول»؛ یعنی قبل از آن که فجر اول داخل شد، قبل از این که طلوع فجر بشود خوانده شود. قرینه بر این که در مانحن فیه «الی» نیست، صحیحه معاویة بن وهب [وسایل الشیعه/4/271/ح1] روایت اول این باب است: «محمدبن یعقوب عن الحسین بن محمدالاشعری، عن عبدالله بن عامر، عن علی بن مهزیار، عن فضالة بن أیوب، و حمادبن عیسی، عن معاویة بن وهب، قال سألت أباعبدالله علیه السلام عن أفضل ساعات الوتر، فقال: الفجر اول ذلک» فجر اول افضل و أحب اوقات است. در مانحن فیه، روایت با خطاب شرعی که از آن چنین استفاده بشود، نیست. ولکن آن که مشهور گفته اند، و اصحاب قدیماً و حدیثاً ملتزم شده اند که آخر وقت صلاة لیل طلوع فجر صادق است، یعنی وقت صلاة لیل تمام می شود. این مستفاد از روایاتی است که ذکر می کنم:
الف: روایات داله بر انتهای وقت نماز شب تا فجر صادق
یکی صحیحه معاویة بن وهب [وسایل الشیعه/4/255/ح1و2] است که صحیحه با برکتی است: «محمدبن علی بن الحسین باسناده عن معاویة بن وهب» هم صدوق (ره) و هم کلینی (ره) و هم شیخ (ره) نقل کرده اند، اسناد صدوق به معاویة بن وهب معتبر است «عن معاویۀ بن وهب، عن ابی عبدالله علیه السلام أنه قال: قلت له: إنّ رجلاً من موالیک من صلحائهم» مردی از موالی شما که از صلحاء است «شکی الیّ ما یلقی من النوم» به من شکایت کرد، آن چه را که از نوم به او می رسد «و قال: انّی ارید (للصلاة) القیام باللیل فیغلبنی النوم حتی أصبح» تا این که صبح طلوع فجر می شود، نوم بر من غلبه می کند «فربما قضیت صلاتی الشهرالمتتابع والشهرین أصبر علی ثقله» فرض کرده است بعداز این که طلوع فجر شد، دیگر صلاة لیل وقت اداء ندارد. از این که می گوید: «فیغلبنی النوم حتی أصبح» اصبح یعنی طلوع فجر می شود، در این صورت فربما قضیت صلاتی» مفروغٌ عنه است که دیگر وقت صلاة لیل تمام شده است «قضیت صلاتی الشهرالمتتابع والشهرین أصبر علی ثقله، فقال: قرّة عین والله، قرة عین والله، ولم یرخص فی النوافل (الصلاة) أول اللیل و قال: القضاء بالنهار افضل» قضاء کردن بعداز طلوع فجر که نهار است، افضل است. قضاء در روز افضل است. روایات هم خواهد گفت که بعداز طلوع فجر قضاء می شود. بعد از این که انسان نماز صبح را خواند یا قبل از نماز صبح قضاء می شود.
این دلالت می کند که هم نزد او و هم پیش آن شخص که مسأله را از امام می پرسد، مسلم بود به هنگام طلوع فجر، وقت تمام شده است. امام هم تقریر فرمودند: قضاء کند، اول لیل نخواند، ولو غرضش این بود که ترخیص به اول لیل بگیرد، امام ترخیص ندادند و فرمودند: قضایش بهتر است. بدان جهت این دلالت می کند. دلالة معتبره کالصریحة که صلاة لیل بعد از طلوع فجر، وقت اداء ندارد. همچنین صحیحه جمیل [وسایل الشیعه/4/273/ح1] «محمدبن الحسن باسناده عن محمدبن احمدبن یحیی، عن ابراهیم» ابراهیم بن هاشم است که از محمدبن عَمْروٍالزّیّات زیات نقل می کند، آن ابراهیم بن هاشم پدر علی بن ابراهیم است. در این نسخه «عن محمدبن عُمَرَالزَّیّات» نوشته است این درست نیست. محمدبن عَمرٍوالزّیّات شخص ثقه ای است، ولی راوی بودن محمدبن عُمَر معلوم نیست. در بعضی از نسخ «عَمرو زیات» را عُمَر زیات نوشته اند، این هم یکی از آن موارد است. به قرینه این که، آنکه از ابراهیم بن هاشم روایت نقل می کند، محمدبن عمرو زیات است که همان «محمدبن عمروبن سعیدالزیات» است. جدش سعید زیات است، که شخص ثقه جلیلی است «عن جمیل بن دراج قال: سألت أبالحسن الاول علیه السلام عن قضاء صلاة اللیل بعدالفجر الی طلوع الشمس» انسان صلاتش را قضاء کند، قضاء در مقابل اداء است، آیا بعداز طلوع فجر قضاء می شود؟ «فقال: نعم» عیب ندارد. در ذهن نیاید که قضاء به دو معنا اطلاق می شود: یکی «قضی العمل یعنی أتی بالعمل» و یکی هم قضاء در مقابل اداء اطلاق می شود؛ این قضاء در مقابل اداء است، نه قضاء به معنای اتیان «عن قضاء صلاة الیل بعدالفجر الی طلوع الشمس؛ فقال: نعم و بعدالعصر الی اللیل» امام تفضلاً اضافه فرمودند: بعداز عصر تا شب قضاء کند «فهو من سرّ آل محمد المخزون» چون عامه ملتزم هستند که بعداز صلاة فجر تا طلوع شمس نافله خوانده نمی شود، و هکذا بعداز صلاه عصر تا غروب نافله خوانده نمی شود. [ر.ک: الخلاف/1/520/مسئله263] امام می فرمایند: این پیش ما مخزون است که قضای آن را بخواند.
اگر آن روایت را به این صحیحه منضم کنید، این ها دلالت واضحه دارند، علاوه بر سایر روایاتی که در آن ها صلاة لیل اطلاق شده است که صلاة لیل اگر گفتیم: لیل آخرش طلوع فجر است. و اما اگر گفتیم: لیل تا طلوع شمس است، این دو تا صحیحه با روایات دیگر که مدلول آن این جور است، دلیل قطعی و دلالت صریحه دارند بر این که طلوع فجر که شد، وقت ادایی صلاة لیل تمام می شود. بنابراین معلوم شد در روایاتی که وارد شده، امر شده است به اتیان صلاة لیل بعداز طلوع فجر، آن ها حمل بر قضاء می شوند؛ بعداز این که دلالت پیدا کرد این دو صحیحه خصوصاً آن صحیحه معاویة بن وهب که صریح در قضاء، در مقابل اداء است، که از امام علیه السلام آن شخص پرسید صبح کرده، طلوع فجر شده است، می تواند قضاء کند؛ این هم ثقیل است چه کار کند؟ امام فرمودند: «قرّة عین والله» قضاء کند، این کارش بهتر است؛ در ذیلش هم فرمودند قضاء کردن افضل است. اگر بعد طلوع فجر صلاة لیل اداء بود، قضا که افضل نمی شد، اینکه امام می فرمایند: قضایش بهتر است معنایش این است که وقت اداء صلاة لیل تمام شده است. آن روایاتی را که برخی را می خوانیم در آن ها امر شده است به اتیان صلاة لیل، یا به اتیان صلاة وتر بعداز طلوع فجر صادق که وتر را اتیان کند، نماز از آن ها قضاء می شود. نگویید امام نفرمود قصد قضاء کند.
نکته: قصد اداء، قصد قضاء، در آن جایی که تکلیف یکی است، لازم نیست. آن جایی که انسان هم مکلف به اداء و هم مکلف به قضاء است، هم صلاة ظهر دیروز را نخوانده است، امروز که صلاة ظهر وقت ظهر است، بعداز ظهر صلاة ظهر دارد. اگر او بخواهد صلاة قضاء ظهر بخواند باید قصد قضا کند، چون واجب دوتا است. لذا تعیین نمی شود الا بالنیّه، دلیل بر این که در این موارد صلاة قضاء عنوان قصدی است، روایات عدول به قضاء است. [وسایل الشیعه/4/290/ باب63] اگر به ظهر شروع کرد، متذکر شده که ظهر قضایی دارد «یعدل الیها» ـ عدول مستحب است، واجب نیست. چون وقت قضاء موسع است، به قرینه توسعه وقت، عدول در این روایات حمل بر استحباب می شود. ـ معلوم می شود «یعدل» یعنی باید چه کار کند.
اگر عنوان قصدی نباشد عدول ندارد، این همان قضاء حساب می شود. از این روایات استفاده می شود در جایی که تکلیف متعدد است به یک فعلی، آن جا باید قصد کند، اگر دو تا قضاء دارد، به قصد قضاء اتیان می کند. اما تکلیف قضاء با تکلیف به اداء، دوتا جمع شده است باید قصد کند. از این روایات عدول استفاده می شود که «یعدل الیها» معلوم می شود آن صلاتی که قصد کردی که با عدول، (قصد کردن قضاء) صحیح شد، از اول باید آنجایی که از او متذکر است و می دانید که قضاء دارد، بخواهد قضاء را اتیان کند باید قصد کند، و اما در موردی که یک تکلیف بیشتر نیست، مثل این که انسان از خواب بلند شده است، نمی داند شمس طلوع کرده و صلاة صبح قضاء شده است یا نه؟ می گوید: صلاة صبح را که تکلیف امروزی من است، اتیان می کنم؛ اگر قضاء است، قضاء می شود. اداء باشد، اداء می شود. آن روایاتی که امام علیه السلام در آن ها فرمودند: صلاة لیل را بعداز فجر بخوان، چون قصد قضاء لزومی ندارد. برای این که بعداز فجر است، صلاة بعداز فجر را اگر اتیان کرد، مشروع است و یک تکلیف بیشتر نیست، و آن هم میشود قضاء؛ بدان جهت اگر کسی ادعا کند این روایات متعدده را نمی شود حمل بر قضاء کرد، حمل کردن آن قضاها علی القاعده است. چون یک تکلیف بیشتر نیست، عنوان قصدی نیست، اتیان آن تکلیف فعلی را قصد می کند.
* روایات دال بر استحباب نماز شب بعداز فجر و قبل از نماز صبح
روایاتی که دلالت می کند بر این معنا، عبارتند از: در وسایل «باب استحباب صلاة اللیل والوتر مخففة قبل صلاة الصبح لمن انتبه بعدالفجر» [وسایل الشیعه/4/261/باب48]
صحیحه سلیمان بن خالد [وسایل الشیعه/4/262/ح3] می گوید: «و عنه» یعنی و باسناد الشیخ عن احمدبن محمد، «عن البرقی عن صفوان» از صفوان بن یحیی نقل می کند «عن أبی أیوب» الخزاز «عن سلیمان بن خالد، قال: قال لی أبوعبدالله علیه السلام : ربما قمت و قد طلع الفجر» بعضی از اوقات بلند می شوم در حالی که طلوع فجر شده است، یعنی صلاة الیل تمام شده است «فأصلی صلاة اللیل والوتر والرکعتین قبل الفجر» این ها را قبل از فجر می خوانم «ثم أصلی الفجر» بعد صلاة لیل را می خوانم. این هم دلیل قطعی است که قضاء کردن صلواة ما لم یتضیق وقت الحاضره اشکالی ندارد. «قال: قلت» سلیمان بن خالد می گوید که عرض کردم «أفعل انا ذا؟» این که شما می فرمایید، من هم انجام بدهم؟ امام علیه السلام به جهت این که حکم را اصلاً قبول کنند، مردم به خودشان نسبت میدهند، و نسبت آن هم صحیحه است و ممکن است که امام علیه السلام در یک شبی بعداز طلوع الفجر بلند شود، و صلاة لیل را این جوری بخواند، این بُعدی ندارد، صلاة اللیل که به امام واجب نیست، مستحب است. امام می فرمایند: «ربما قمت و قد طلع الفجر فاصلی صلاة اللیل والوتر والرکعتین قبل الفجر» این ها را بعداز فجر می خوانم، «رکعتین قبل الفجر» که صلاة صبح است بعداز فجر می خوانم. «قال: قلت: أفعل أنا ذا؟» من این کار را بکنم؟ «قال: نعم و لا یکون منک عادة» این اشاره به قضاء است، این را عادت قرار نده. اگر اتفاقی شد عیبی ندارد، نه این که وقت صلاة لیل اوسع است، بدان جهت این «لایکون» قرینه است که این وقت نیست، ولکن جایز است، چون قضاء حساب می شود.
روایت دومی [وسایل الشیعه/4/261/ح2]: «و باسناده عن أحمدبن محمد، عن اسماعیل بن سعدالاشعری فی حدیث قال: سألت أبالحسن الرضا علیه السلام عنالوتر بعدالصبح» صلاة وتر یا یک رکعت و یا سه رکعت است، بعداز فجر بخوانیم؟ «قال: نعم قد کان أبی ربما أوتر بعد ما انفجرالصبح» بسا اوقات این را انجام می داد. فعل این ها هم به جهت این است که حجت بر مردم بشوند. بدانند که این فعل، جایز و مشروع است، در مقابل عامه که می گویند: وقت صلاة صبح، صلاة صبح با نافله اش اول خوانده می شود و بعد چیزی دیگری خوانده نمی شود. نه، من این کار را می کنم. ائمه علیهم السلام به فعل و قول خودشان این احکام را به ما ابلاغ کرده اند. چون مفروض این است که امام فرمودند: «القضاء بالنهار افضل» و الا اگر وقت بود، به معاویة بن وهب می گفت: ای معاویه، زود برو پیش آن مرد بگو: وقتی که صبح بلند شدی آن وقت بخوان، اداء است قضاء نمی شود. این که امام این را نفرمودند، فرمودند: قضاء احب است، این معنایش دلیل بر این است که جمعش همین است. جمعی که به ملاک فقاهت لاغبار علیه بعداز این که به دلالت صریح آن ها توقیت تمام شد، و صلاة قابل اداء نیست، قضاء شده است، این امر در روایات حمل می شود بر این که عیب ندارد اتیان کنید؛ چون قضاء آن مشروع است، و لازم نیست که در قضاء هم نیت بکند. سرّش این است که عنوان قصدی نیست. در جایی که قضاء متعدد بشود، فعل واحد دو تکلیف قضایی داشته باشد، با فعل ادایی جمع بشود، حتی قضاء هم یکی باشد، با فعل ادائی جمع بشود، قضاء عنوان قصدی است و باید قصد کند، یا به قصد «ما فی الذمه» بیاورد؛ آن چه که در لوح محفوظ تکلیف من است، اگر اداء است، اداء را می آورم؛ قضاء است، قضاء را می آورم. اگر بخواهد نیت تفصیلی کند، آن جا باید نیت قضاء و یا اداء کند، یکی را باید تعیین کند، لذا در مانحن فیه هیچ اشکالی ندارد.
افضلیت وقت نماز شب
کلام در وقت فضیلت صلاة اللیل واقع می شود، صاحب عروه (ره) می فرماید: افضل اوقات آن، سحر است؛ و سحر را تفسیر می کند به «ثلث الاخیر من اللیل». چون آخر لیل، تا طلوع فجر و یا طلوع شمس که طلوع شمس که ظاهر آن همان طلوع فجر است، وقت سحر است «وهو ثلثالاخیر» ولکن بعد اشکال کرد، گفت: ممکن است تا طلوع فجر بشود ثلث الاخیر من اللیل». چون آخر لیل، تا طلوع فجر و یا طلوع شمس که ظاهر آن همان طلوع فجر است، وقت سحر است «و هو ثلث الاخیر» ولکن بعد اشکال کرد، گفت: ممکن است تا طلوع فجر بشود ثلث الاخیر، یعنی لیل را بعداز غروب شمس تقسیم به سه قسم کنیم: ثلث اول، ثلث ثانی و ثلث اخیر که با طلوع فجر تمام می شود. بعد می فرماید: این ثلث اخیر هم، فرد افضل دارد «و افضله» یعنی افضل این ثلث اخیر «ما قرب من طلوع الفجر» هر قدر به طلوع فجر صادق نزدیک تر بشود، افضل تر می شود. اما وقت افضل صلاة لیل ثلث اخیر است؛ در صحیحه اسماعیل بن سعد [وسایل الشیعه/4/272/ح2] می فرماید: «عنه» یعنی عن محمدبن الحسن باسناده عن أحمدبن محمد «عن اسماعیل بن سعدالاشعری، قال: سئلت أبالحسن الرضا علیه السلام عن ساعات الوتر، قال: أحبها الی الفجرالاول، و سألته عن أفضل ساعات اللیل» ساعات لیل کدامیک افضل است؟ ایشان فرمود: «قال الثلث الباقی» ثلث باقی لیل افضل است. این که خداوند متعال در قرآن مجید فرموده: «و بالاسحار هم یستغفرون» (ذاریات/18) ایشان با ضم این روایت و آن آیه شریفه که اسحار را فرموده است، می فرماید: سحر همان ثلث اخیر است. عنوان سحر در صحیحه ابی بصیر وارد شده است.
در صحیحه أبی بصیر [وسایل الشیعه/4/59/ح2] می فرماید: «عن حمادبن عیسی، عن شعیب عن أبی بصیر» شعیب عقرقوفی است، که قوم و خویش ابی بصیر است و از أبی بصیر نقل می کند ثقه و جلیل القدر است؛ ابی بصیر، یحیی بن قاسم است «قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ التَّطَوُّعِ بِاللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَقَالَ الَّذِي يُسْتَحَبُّ أَنْ لَا يُقْصَرَ عَنْهُ ثَمَانُ رَكَعَاتٍ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ» کمتر از هشت رکعت نافله، نافله ظهر کم نشود «وَ بَعْدَ الظُّهْرِ رَكْعَتَانِ وَ قَبْلَ الْعَصْرِ رَكْعَتَانِ» که چهار رکعت هم نافله عصر می شود، بعداز ظهر و قبل از عصر «وَ بَعْدَ الْمَغْرِبِ رَكْعَتَان»؛ گفتیم: نافله صلاة مغرب را می شود تخفیف داد و دو رکعت خواند «وَ قَبْلَ الْعَتَمَةِ رَكْعَتَانِ» قبل از این که عشاء را بخواند، دو رکعت بخواند که مجموع آن چهار رکعت می شود. یکی هم «و من (فی) السحر ثمان رکعات» در سحر هشت رکعت بخواند «ثم یوتر» بعداز آن که هشت رکعت را خواند، چون صلاة اللیل 13رکعت است، وتر را می خواند «والوتر ثلاث رکعات مفصولة» این سه رکعت را نمی شود متصل خواند، باید دو رکعت را جدا و یک رکعت را جدا خواند «ثمّ رکعتان قبل صلاة الفجر». ما روایاتی خواندیم که صلاة لیل بعد از انتصاف اللیل داخل می شود. این روایات که می گوید: «و من السحر ثمان رکعات» این حمل به افضل می شود، که افضل وقت صلاة اللیل، سحر است. بعد امام علیه السلام می فرمایند: «و أحب صلاة اللیل الیهم آخراللیل» احب صلاة لیل، حتی از این سحری که گفتیم، همان آخر لیل است که مؤمنین آخر لیل بخوانند.
نتیجه این می شود که وقت صلاة لیل بعداز انتصافِ لیل است، افضل آن سحر و ثلث اخیر، چون ثلث اخیر را تعیین کرد، افضل از این ثلث اخیر هم آخر لیل است. ظاهر این است که سحر اخص از ثلث الاخیر است. اگر مراد از ثلث اخیر هم آخر لیل است. منتهی ظاهر این است که سحر اخص از ثلث الاخیر است. اگر مراد از ثلث الاخیر طلوع فجر شد، سحر اخص است، اضیق از ثلث اخیر است.
بدان جهت سحر به آخر شب می گویند، که آن آخر شب ثلث نمی شود، کمتر از ثلث می شود. سحر اضیق از ثلث اخیر لیل است، سحر افضل الوقت است و افضل از سحر، آخراللیل است که قریب طلوع فجر می باشد. آن چه در عروه ذکر کرده است فقط یک کلمه اش مناقشه دارد، که سحر «و هو ثلث الاخیر» اگر مراد ثلث اخیری تا طلوع شمس بشود، عیب ندارد. سحر سدس اللیل می شود، آن عیب ندارد اگر مرادش تا طلوع فجر باشد که ثلث آن ثلثی بشود که در طلوع الفجر تمام بشود، نه، سحر أخص از آن است. بدان جهت در مانحن فیه مسئله اشکالی ندارد.
تحقیق و تنظیم: حجت الاسلام داود دهقانی
منبع: هفته نامه «افق حوزه»