ببینید، همانطور که حاج منصور ارضی یک
قشر خاصی را در صنف لباس فروشها جمع کرده است. یا طیف حاج آقای خلج را هیچ
وقت در جلسه من نمیبینید. طیفی که در جلسه من میآیند شاید به جلسه آقای
خلج نروند. همینطور دیگران. طیفی را که در جلسه آقای نریمان پناهی هستند
هیچ وقت در جلسه آقای محمود کریمی نمیبینید. طیفی که دور آقای سعید
حدادیان هستند، در هیأت سید علی مؤمنی نمیبینید. افراد جلسه آقای سید علی
مؤمنی را هیچ وقت در جلسه آقای میثم مطیعی نمیبینید. میخواهم بگویم
افراد مختلف کارشان را میکنند و قشرهای مختلف را جذب کرده اند. و هیچ کدام
برتری خاصی ندارند. اصل موضوع امام حسین(ع) است.هرکس یک راهی را انتخاب
میکند. ما حق نداریم دیگری را انکار کنیم. هرکدام به اصل موضوع نزدیکتر
باشند موفقترندو خوشا به سعادتشان.
هیأتالرضا و دیگر هیأتها چه شد که شلوغ تر شدند؟
چون جوان پسندتر شد. سبک شور هم خیلی
تأثیرگذار بود. در ابتدا خیلیها کوبیدند. ولی فکر میکنم تأثیر خوبی
داشته است. برخلاف خیلیها که این سبک را شاید نپسندند، ولی توانسته
خیلیها را به در خانه امام حسین(ع) جذب کند. حالا این را که میگوییم،
بعضیهامیگویند به چه قیمتی؟ که من اینها را قبول ندارم. بعضیها بودند
حتی با خالکوبی به جبههها رفتند. پس آنها در آنجا چه میکردند؟ بالاخره
همین بچههای کوچه و بازار بودند. من میگویم تأثیری که باید انجام میشد،
انجام شد.
من آدم میشناسم که در فضای مذهبی نبود و
کل بدنش خالکوبی بود. اما حالش دگرگون شد. در کدام هیأت؟ در هیأتی که اگر
کلاهمان هم آنجا بیفتد، سمتش نمیرویم. ولی در همان هیأت عوض شد.
اما برخی مداحیها که به سبک ترانههای غربی بود.
من اصل این موضوع را نمیپسندم. این کار
الان اصلاً درست نیست. اما همان ترانهخوانی و سبکهایی که اشتباهاً
خوانده شد باعث شد که شاعران ما این خلأ را حس کنند. این اشتباهات باعث شد
ما به یک جایی برسیم که امروز سبکهایی در شور درست میشود که بد نیست.
سابقاًً به شاعر میگفتیم برای شور شعر بگو، میگفت اصلاً شأنیت من این
نیست، من فقط مثنوی و غزل و مرثیه میگویم. بسیاری از آقایان این مسأله را
تصدیق میکنند. خیلی از شاعران شأن خودشان را سرودن شعر برای شور
نمیدانستند و هنوز هم نمیدانند. ولی این باعث شد که آن خلأ حس شود و صرفا
خودشان را نبینند. اگر این دستگاه و پتانسیل را ببینیم، خودمان را برایش
خرج میکنیم. طرف میگفت من میخواهم کتاب چاپ کنم، غزل خیلی خوب است که
هرکس بخواند بگوید عجب شعرهایی دارد. نفس است. هرکس یک جور گیر است. این هم
یک جور نفس است که من حس کنم که خودم باید جایگاهم را در دستگاه امام
حسین(ع) تعیین کنم. از آن طرف شعرایی داریم که همه جوره خودشان را وقف این
راه کرده اند. میبینند چه خلأهایی هست که آنجا را پر کنند. مثل آقای علی
اکبر لطیفیان و بسیار افراد دیگری که اسمشان در خاطرم نیست.
میخواهم بگویم یک سری اشتباهاتی هم اگر
در ابتدای راه بود، آن اشتباه به مرور زمان تصحیح شده است و به حداقلی
رسیده است. سبک ترانه خوانی واقعاً به حداقل رسیده است. ولی قبلاً بایی هم
نداشتند، چون ملودی نبود. چیزی نبود. مثلاً فلان ملودی را در یک جایی
میشنید و به گوشش میخورد، ملودی اش را یاد میگرفت، به شاعر میگفت روی
این سبک شعر بگو. شعر میگفت و مداح هم میخواند و بعد متوجه میشدند آهنگ
ترانه فلان کس است. ولی الان دیگر اینطور نیست. برنامهریزی میکنند. شاعر
ملودی درست میکند. صحبتهای حضرت آقا هم بسیار کمک کرد. به جایی رسیده که
الان همه چیز سرجای خودش است. بالاخره زمانبر بود. همه چیز زمان میبرد.
ولی به قول عربها <إشویه إشویه> یعنی یواش یواش. ما که نمیتوانیم
همه هیأتها را یک شبه درست کنیم. ما مکلفیم به وظایف خودمان عمل کنیم.
وظیفه بنده رضا هلالی خواندن است. باید سعی کنم خودم را به معارف دینی و
علما نزدیک کنم. عالم یک وظایفی دارد. سازمان تبلیغات اسلامی هم وظایفی
دارد. وظیفه اش پشتیبانی و تدارکات این جلسات است. درست است باید مردمی
باشد و مردم باید کمک کنند و با هزینه مردم برپا شود. اما شوخی نیست. ما
الان در جنگ هستیم. متأسفانه برخی حکم «بنیصدر فرهنگی» را دارند. جلسات
پشتیبانی و تدارکات میخواهد. مگر کم است جمعیت ۱۰ هزار نفری؟ فقط جلسات ما
اینگونه است. اگر حساب کنید، مثل ما خیلی هستند. چرا اینها یاری
نمیشوند؟ مگر رهبری این همه راجع به جوانان صحبت نکردند؟ مگر رهبری راجع
به تقویت جبهه فرهنگی تأکید نکردند؟ آیا این کارها تقویت است؟ محرم که
میشود، به اسم آسیب شناسی از روی همه این بچهها رد میشوند و آنها را له
میکنند. سال به سال هیچکدامشان به جلسات نمیروند و سراغی از این جلسات
نمیگیرند. بعضی اصلاً شأنیت خود را نمیدانند که به این جوانان سر بزنند.
از بابت پشتیبانی و تدارکات، کسانی که متولی هستند، نمیرسند. همه بسترها
آماده است که جوان بپرد و برود. از آن طرف طیفی منسوب به آقای شیرازی و
اینها، میآیند مداح مان را با پول میخرند و برای فکر خودشان میبرند. از
این خلأ استفاده میکنند.
جوان عاشق این است که خود را برای امام
حسین(ع) بکشد. دقیقاً روی چیزهایی که جوان علاقه منداست ، راه میروند و
توجه نمیکنند. هیچ کمکی هم نمیکنند. هیچ نصیحتی هم نمیکنند. هیچ
پشتیبانی هم نمیکنند، هزار انتظار هم دارند. پیدا کردن بسیاری از این
روحانیون، از جلسات اداری سخت است. دعوت کردنشان خیلی سخت است. من همینجا
از خیلی از روحانیون میخواهم که به جلسات رسیدگی بکنند. هفتههایی که
بیکارند به جلسات سر بزنند و ببینند جوان چه میگوید. مگر چیزی از آنها کم
میشود؟ چه زمانی میخواهیم خود را وقف جوانان بکنیم؟ شأنیت مان اجازه
نمیدهد!
آن جوان هم هیچ وقت سمت این روحانی
نمیرود. اینها دو طرفه است. خلاصه هیچکس به وظیفه خود عمل نمیکند، همه
هم از جوان انتظار دارند.
شیعههای انگلیسی به نحو احسن در حوزه
خودشان کار میکنند. اما جریان حزب اللهی و انقلابی چه کار کرده است؟ آنها
چند شبکه دارند و ما چند شبکه داریم؟ ما در صدا و سیما هم شبکه قرآن داریم
که به نظرم اشتباه است. ما قرآن تنها نمیخواهیم، عترت تنها را هم
نمیخواهیم. قرآن و عترت با هم است. کسی هم پیگیر نیست و اصلاً متوجه
نیستیم.
جوانان امام حسین(ع) را دوست دارند.
مردم امام حسین(ع) را دوست دارند. این یک فرصت و پتانسیل است. از این فرصت
استفاده نکنیم، قطعه قطعه جدا میکنند و میبرند. یک طیف شیعههای انگلیسی،
یک طیف ضد انقلاب و...، ما هم هنوز در فکر منجمد خودمان هستیم. و به نظرم
هیچکسی مثل خود حضرت آقا درکی از این موضوع ندارد. حضرت آقا نامهای نوشتند
به جوانان اروپایی، این نشان از درک عمیق ایشان دارد. این نشان از نقش
جوان دارد. حضرت آقا صحبتهای زیادی میکنندکه متأسفانه به نصیحتهای ایشان
آنطور که لازم است توجه نمیشود. چرا حضرت آقا باید به جوانان نامه بزند؟
و این بسیار مهم است که درک کامل و عمیق حضرت آقا را نشان میدهد، ولی در
بسیاری از مسئولین بی توجهی وجود دارد و ما گله داریم.
به
عنوان بچههای هیأتیو حزب اللهی و مداحان و...، چطور باید با این شیعه
انگلیسی مقابله کنیم. و آیا سابقه داشته که سراغ شما هم بیایند و بخواهند
شما را جذب کنند؟
بله. خیلی به من نامه دادند. دقیقاً در
برهههایی که برایم مشکل درست میشد، آدمهای عجیب و غریب به من احترام
ویژه میگذاشتند. در برهههایی که از هزار سو به من حمله میشد، بهترین
کلماتی که یک روحانی میتواند استفاده کند، به من میگفت. من نامههایشان
را دارم. دقیقاً در برههای که صداوسیما، جلسات ما را سانسور میکند،
آنها میگفتند اگر عنوان محفل بسیجیان را بردارید، ما برنامه شما را در
شبکههایمان پخش میکنیم. ببینید چقدر زیرک هستند. و این در هیأتها بسیار
است. هیأتها مشکل پول دارند، مشکل برگزاری جلسات دارند. برنامهای مثل
مدافعان حرم کم نیست. روز شهادت حضرت امیرالمؤمنین(ع) فکر نمیکنم جلسهای
برگزار شود یا دسته عزاداری راه بیندازند.چون شب قبلش شب احیا است، روزه،
گشنه، تشنه، شب قبلش هم عزاداری کردهاند و سینه زدهاند، چرا باید بیایند و
دور هم جمع بشوند؟ برنامه مدافعان حرم که برگزار شد، فکر نمیکنم یک
همچنین جمعیتی در روز عاشورا هم جمع بشوند. این نشان میدهد که مردم این
دستگاه را دوست دارند. در همان موقع من برای پخش تیزر تبلیغات مراسم به صدا
و سیما مراجعه کردم. حتی گفتیم اسم کسی را هم نزنید و صرفا مراسم را تبلیغ
کنید. میخواستیم اصل کار دیده شود. همان را هم ممانعت کردند. این بچه
بازیها چیست؟ گفتند چون اسم هیأتتان هیأتالرضاست و فلانی در آنجا
میخواند، پخش نمیکنیم. ببینید در کجا گرفتاریم؟ نه اینکه این مشکل، مشکل
من باشد، اکثر هیأتها این مشکل را دارند. باید یک جلسه بگذارند،
پیشکسوتها بشینند و دو دقیقه هم به حرف جوانان گوش کنند. همان پیشکسوت
توقع دارد جوان بیاید پای منبرش فقط گوش کند. خب شما که خودتان دلسوز
دستگاهید، اینها جوانند و خام، شما که پیشکسوت هستید، یکبار جوانان را جمع
کنید و بگویید شما صحبت کنید و من گوش کنم. آیا این کار شده است؟
در سخت ترین شرایط جوانها تلاش کردند.
خیلی از کارها عالی بوده است. برخی از کارها هم اشتباه بوده است. مثلاً خود
من کارهای اشتباه داشته ام. اما آن اشتباهات را بزرگ کردیم. جامعه آن را
بزرگ نکرد. قشر مذهبی اشتباهات را بزرگ کرد و گفت وامصیبتا، و از کنار
زیباییها با بیخیالی گذشتیم. هیچ تشویقی هم صورت نگرفت.
بچه هیأتیها چطور با جریان شیعه انگلیسی و شیرازیها مقابله کنند؟
تقویت نیروهای انقلابی و حزب اللهی.
تبیین بفرمایید.
ببینید، ۱۰ بار اگر شیعه انگلیسی بیاید
که این جوانان دست از نظامشان بر نمیدارند. اصلاً ما را به این اسم
میشناسند. از روز اول من همین ریش را داشتم تا روزی هم که بمیرم همین ریش
را دارم. منظورم این است که ما را به عنوان یک بچه حزب اللهی میشناسند و
این جریان هیچ وقت دست از آقایمان بر نمیداریم. این اعتقاد ماست.
انقلابمان را دوست داریم.
رهبرمان را دوست داریم. شهیدانمان را
دوست داریم. من ۱۰ سال شب جمعهها میرفتم بهشت زهرا(س) و با گلاب قبر شهید
گمنام میشستم. مگر کسی به من جایزه میداد؟ مگر کسی از من عکس میگرفت؟
شبهای زیادی به مزار شهدای شهرک محلاتی میروم. زمان تشییع شان هم، خودم
آنجا مداحی کردم. شبهای زیادی با موتور سر خاک شهدا میرفتیم. ما که از این
دستگاه جدا نمیشویم. چقدر به ما بیمحبتی کردند. چقدر تیکه انداختند،
چقدر کتکم زدند. چقدر پیشنهادهای خوبی داشتیم برای عوض کردن راهمان. اما
عقایدمان را دوست داشتیم و به پای آن ایستاده ایم. من دوکوهه را با هیچ چیز
عوض نمیکنم. چه روزهایی بود که هیچکس در دوکوهه نبود، با دوستانم به آنجا
میرفتم. آنجا را دوست دارم. این محیطها بهترین خاطراتم را برایم زنده
میکند.
ولی یک سری افرادی که وارد این دستگاه
شدهاند و میتوانیم جذبشان کنیم، وقتی به آنها رسیدگی نمیشود و اهمیتی
به آنها داده نمیشود، مطمئن باشید شیعه انگلیسی به سراغش میآید و از وسط
راه او را میبرند و در تهران نیروسازی میکنند. هنگامی که رفت و به نیروی
او تبدیل شد، ما تازه یادمان میافتد برویم او را بکوبیم. ضررش هم به
دستگاه امام حسین(ع) وارد میشود. من میگویم همان اولی که میخواهند
بیایند این جوان را ببرند، باید به او توجه کرد. با این جوان بشینیم. با او
حرف بزنیم. این جوان به اسم امام حسین(ع) آمده و عاشق اربابش است. وگرنه
کسب و کار زیاد است. الان که همه چیز فراهم است. میتوانست در پارتیهای
شبانه برود. اما از سر علاقه و عشق به هیأت آمده است. این هم از برکت امام
حسین(ع) است. ما فکر نکنیم کار خاصی کرده ایم و تأثیر آنچنانی داریم.
اینها همه از برکت علما و بزرگان دین ماست. ولی فکر نکنیم کار شاقی
میکنیم. از قضا وظیفه مان را در حوزه فرهنگی به درستی انجام ندادیم. از ته
آن هم شیعه انگلیسی که هیچی، بدتر از آن هم باید در بیاید. چون مواظب
کارهایمان نیستیم. ما هوای جوان هایمان را نداریم.
- ماجرای چالش حسینیه چه بود؟
من اصلاً اینستاگرام ندارم و در این فضاها نیستم. حوصلهاش را هم ندارم. اما این آخرین اقدام ما بود.
چه شد که هیأتالرضا(ع) این همه حسینیه
عوض کرد. از مجیدیه و بعد مسجد ابوذر و حسینیه قهرودیها و حسینیه چمنی و
اخیراً هم حسینیه موسی بن جعفر(ع) در میدان خراسان.
شاید باورتان نشود. حسینیهها را اجاره
میدهند. آیا میشود مسجدی را برای نماز اجاره بدهند؟ آیا خندهدارنیست؟
الان در مملکت شیعه ما، آیا این اتفاق، اتفاق بدی نیست؟ آسیب نیست؟ آسیب
فقط آن کسی است که در صورت خود میزند؟ چرا کسی نمیآید این مسأله را
پیگیری کند؟ چرا فقط در دهه محرم دنبال آسیبشناسی هستند؟ الان بیایند آسیب
شناسی کنند. یکی از آن همین است. آیا این آسیب نیست که بچههای هیأتی ما
برای برگزاری مجلس باید به افراد مختلف با طرز تفکرهای مختلف که شاید یکی
از آن همین شیعه انگلیسی باشد، رو بزنند؟ آنها هم میگویند اولین کاری که
باید بکنید، این است که عکس آقای فلانی را بالا نصب کنید. اولین کاری که
باید بکنید این است که عکس حضرت آقا را پایین بیاورید.
حسینیه را درست کردهاند، طبقه پائینش
را کردهاند آشپزخانه، بالایش را باشگاه ورزشی، طبقه آخر را هم میخواهند
تالار پذیرایی بکنند. اصلاً مگر میشود در اینجا کار فرهنگی کرد؟ اینها با
هم همخوانی دارد؟ بخش دیگری از حسینیهها هم هستند که برخی بزرگان و
پیشکسوتها آنجا را ساختهاند و خودشان جلسهای برگزار میکنند و هیچ وقت
به کسی نمیدهند. عدهای دیگر هستند، جلسههایی دارند، که متعلق به
اقوامشان بوده، و الان هم به نام صنف فلان شهریهاست. آنها هم حسینیه
نمیدهند، و آنرا برای مجالس ختمشان گذاشتهاند که اگر کسی بمیرد،
جلسهشان را در آنجا برگزار کنند. خب بچههای جوان کجا بروند؟متأسفانه بعضا
مجبور میشوند به خاطر جلسه روضه برگزار کردن، به حسینیهای بروند که
صاحبانش اصلاً در خط انقلاب نیستند. این درد ماست. بعد هم مجبور میشود
تفکرات آن فرد را پیاده کند.
ثانیاً آن کسانی که باید از کارهای
فرهنگی پشتیبانی کنند و حمایت مالی کنند، به وظایفشان عمل نمیکنند. آنوقت
پول جلسات را شیعه انگلیسی میدهد، که وضع مالیشان هم خوب است. مکان
برگزاری جلسات از آنهاست، پول هم از آنهاست، چطور توقع داریم حرف از انقلاب
و شهدا بزند؟چه زمانی دودش به چشم ما میرود؟ ۲۰-۱۰ سال دیگر! امروز این
مصاحبه در یادتان بماند تا آن موقع، که باید دنبال مداحها بدویم. خدا حاج
منصور ارضی را حفظ کند، ولی اگر آن زمان ایشان نباشد، نقطه ثقلی وجود ندارد
که مداحها حرفش را گوش بدهند. بالاخره حاج منصور مو سفید کرده و زحمت
کشیده است. ۱۰ سال دیگر با این وضعیتی که پیش میرویم، باید بگویم واویلا.
یعنی به معنای واقعی کلمه واویلا. نمیدانم چرا این مسأله را درک نمیکنند.
من فریاد و صدایم به جایی نمیرسد. اینکه میگویم حسینیه نداریم و اسم چند
نفر را آوردم، منظورم آن چهار نفر نبود، چرا که سه نفرشان حسینیه دارند.
من شاخصها را گفتم. وضعیت ما این است. وای به حال بقیه. آن وقت خطر شیعه
انگلیسی جدی خواهد بود و ده سال دیگر نمایان میشود. دو شاخه شدن در این
دستگاه خیلی بد است. ما چیزی را که داریم باید حفظ کنیم. اجازه ورود تفکری
غیر از تفکر انقلابی را نباید بدهیم. جوانان این مملکت خون دادند. این همه
زجر و آوارگی و خستگی و زحمت کشیدند، باید اینها را حفظ کرد.
داستان چالش هم در این راستا بود. همه
حرف من این نبود که بگویم ما مالکیت حسینیه میخواهیم. یک نهادی بیاید یک
فضایی را درست کنند که بچههای هیأتی مجبور نباشند آویزان هرکسی با تفکرات
بد و زشت و انگلیسی بشوند که جمع کردنش در سالهای آینده کار سادهای نیست.
چه شد که هیأت الرضا(ع) چند بار محل برگزاری جلساتش را تغییر میداد؟
شاید ۱۰ باری عوض کردیم. یا اتفاقاتی رخ
میدهد که با ما جور در نمیآید، یا متأسفانه زیرآب میزنند. یک
دروغهایی پشت سرمان میگویند و آنها هم باور میکنند. مثلاً در یک
امامزاده که بودیم، به مسئول آن وقت امامزاده گفته بودند، اینها موقع
سینه زنی پردهها را کنار میزنند، زنها میایستند و سینه زدن آقایان را
تماشا میکنند. آن شخص متولی بدون تحقیق، گفته بود همه را بیرون بریزید. چه
کسی این دروغ را گفته بود؟ خادمی که آنجا مجبور بود تا ساعات آخر شب بماند
و در را باز نگه دارد. آیا اینها درد نیست؟ این مسأله حسینیه واقعاً جدی
است. این اخطاری به مسئولین است که باید حواسشان را جمع کنند و مواظب
هیأتها و جوانان باشند.
با عرض معذرت، از طرف یکی دو نفر
ناشناس، واکنشی به حرکت چالش حسینیه در اینستاگرام انجام شد، که با همان
حرکات میگفتند شما بیایید بخوانید ولی پول نگیرید. حسینیه میدهیم، پول
نگیرید.
آن افراد را میشناسم. دقیقاً افرادی
هستند که چشم دیدن ما را ندارند. الان در مردم باب کردهاند که اینها پولکی
هستند. ولی حقیقت این نیست. خیلی از آقایانی که ناراحتند خود من را با
پولهای هنگفت دعوت کردند، به امام حسین(ع) قسم من نرفتم و اینها عقده
گرفتند. این را در جامعه برای ضعیف کردن مداحان باب کردند. درمورد این
چالشی که من مطرح کردم اگر این حرکت یک حرکت غلط باشد مطمئناً یک مقصری
دارد و این اتفاق یک دلایل بزرگتری هم دارد باید این مقصر شناسایی بشود.
نظرتان راجع به پول گرفتن مداحان چیست؟ خیلی ازمداحان شماره حساب میدهند و دراین مورد حرفهای زیادی وجود دارد.
ببینید من نمی توانم راجع به دیگران حرف
بزنم و نمیگویم هم که این داستانها وجود ندارد. ببینید یک مداح اگر
بخواهد از این راه پول در بیاورد چرا در دهههای محرم و فاطمیه که میتواند
پول خوبی در بیاورد، در هیات خودش روضه میخواند ؟ این که میگویند
مداحها پولکی هستند، آیا اینجا این مداح نمیتواند جاهای دیگری برود، ولی
با این حال در هیات خودش میخواند. چرا در دهه فاطمیه در هیات خودش
میماند و نمیگوید آقا من کاسبم و میروم فلان شهرستان که پول خوبی هم
میدهند. خود من را بارها برای روضههای خارج از ایران دعوت کرده اند.
تا حالا برای مداحی به خارج از کشور رفته اید؟
والله نرفتهام. البته من از هواپیما هم
میترسم. شاید یک دلیلش هواپیما باشد. ولی بیشتر مناسبتها را در تهران
میمانم. میماند یکسری برنامههای سنواتی که مثلاً یکی اش اینست که من ۱۲
سال است به مهدیه تهران برای روضه میروم که میتوانید سؤال کنید من تا به
حال یک ریالی پول نخواستهام. سال ۸۰ برای دهه اول محرم میرفتم قم، که به
علت شلوغی من را با موتور میبردند سر جاده و از انجا با پراید میرفتیم
قم. ساعت ۱۲ شب. بعدش میرفتم زیر سرم. روزی هم که تمام شد فقط یک عروسک
دادند برای دخترم. ولی بعد به قدری برای من شایعه درست کردند که این آنقدر
پول گرفته تا بیاید اینجا، که این بی انصافی است. حالا چه کسانی این شایعه
را درست کردند؟ هیاتهای دیگری که یا دعوت کردهاند نرفتهام هیاتشان یا
گفتم من اصلاً اینها را قبول ندارم. اینکه مثلاً شما را به یک هیاتی در
استانی دعوت میکنند که آن استان یا شهرستان خودش مداح دارد، اینها شما را
دعوت میکنند تا روی مداح شهر خودشان را کم کنند. این را وقتی من خیلی کوچک
بودم حاج منصور یادم داد، گفت : ببین بابا جان حواست باشد، یک وقت میشود
که تو را برای شهری دعوت میکنند تا روی مداح شهر خودشان را کم کنند، مثل
چند سال پیش که من را برای یک هیاتی در قم دعوت کردند، آنها یک مداحی
داشتند که الان اسمش را در ذهنم نیست ولی مهم اینجاست که وقتی من شروع کردم
به خواندن یکی از اینها به ان یکی گفت: حال کردی؟ ببین حالا چه پوزی از
این مداح ،مداح خودشان، بزنیم. ببینید با آدم چه قمار بازی هایی میکنند!
طرف میرود جلسه میگیرد، اگر بنا به جلسه امام حسین(ع) باشد که همه این
بچهها در هیاتهای خودشان دارند خدمت میکنند، بدون پول، بدون هیچ منتی،
تازه پول هم میگذارند. ولی وقتی طرف میخواهد ایشان را ببرد فلان شهرستان،
اگر میخواهد برای امام حسین(ع) بخواند هرچه به او بدهی کم است. در زمان
امام رضا(ع)، ایشان به شاعری که در مدح ایشان شعر سروده بود، به پول ما
نزدیک به دویست میلیون تومان طلا دادند که اگر ما بودیم میگفتیم ببین چطور
با پول بیت المال ولخرجی میکند و از پول بیت المال میبخشد. ا
گر ما بودیم به امام رضا(ع) هم گیر
میدادیم که ببین پول مفت را میدهد تا برای فک و فامیلهایش شعر بگویند.
اگر این طرز تفکر ما باشد که اینها را هم میگفتیم وگرنه اگر او برای امام
حسین(ع) خدمت میکند که هرچه پول به او بدهی کم است. طرف میرود بهترین
بنر را میزند، بهترین اکو را سفارش میدهد، کلی خرج شام و وغیره میکند
بعد به پول دادن به مداح که میرسد هزار ان قلت میآورند. این سله دادن
مرسوم است و کسی که نمیگیرد اشتباه میکند. من در مورد تعیین کردن پول و
قیمت و حدود شرعی اینها چیزی نمیدانم و نمیگویم، ولی این یک مدی شده که
وقتی میخواهند مداحان جوان را بکوبند، میگویند یاد اکبر ناظمها بخیر،
یاد علامهها بخیر که سله نمی گرفتند. اینها که الان مردهاند و از کجا
میدانید که سله نمیگرفته اند. این چه طرز تفکری است که ما نسلی را بر سر
مداحان امروزی میزنیم و نخبه میکنیم که در زمان خودشان هم میکوباندنشان
مثل مرحوم ناظم.
الان
شبههای که هست این است که خیلیها میگویند خیلی خب ایرادی ندارد به مداح
پول بدهیم ولی مثلاً این که وقتی میخواهیم از فلان مداح دعوت کنیم باید
زنگ بزنیم مسوول برنامه هایش، شماره حساب میدهند، میگویند فلان مبلغ پیش
پرداخت کنید و بقیه مبلغ را بعد از روضه پرداخت کنید. نظرتان راجع به این
مسأله چیست؟
من پیشنهاد میکنم اینها را دعوت نکنید.
اصلاً آدمهای معروف را دعوت نکنید. ببینید من در مورد دنیوی اش میگویم و
الا اگر اخروی اش را در نظر بگیرید که شما به مداح امام حسین(ع) مثل امام
رضا(ع) باید اجرت بدهی. ولی اگر دینوی اش را حساب کنید، در نظر بگیرید شما
میخواهید لباس بخرید، یک موقع است میروید یک لباس مارک میخرید، یک موقع
هم هست که یک لباس معمولی میخرید، هر دوی اینها شما را میپوشاند اما وقتی
شما لباس مارک میخرید باید پول مارکش را بدهید. ولی اگر بنای شما به مجلس
گرفتن است من همین الان صد نفرآدم خوش صدا برای شما میآورم. که وقتی
میخواند قلب من به درد میآید. اما اسم ندارد. اما یک وقت هست که شما
دنبال اسم هستید، من میگویم این کار را نکنید، اینها را دعوت نکنید. اگر
اینکار را بکنید به دستگاه امام حسین(ع) خیانت میکنید. میآیید فلان مداح
را دعوت میکنید با او قمار میکنید، چهار بار سرکارش میگذارید، دفعه بعد
او هم میگوید من برای این که برای تو بیایم فلان مبلغ را میگیرم بعد
میآیم. میدانید علتش چیست؟ علتش اینست که فلان مداح را به فلان شهرستان
دعوت کردهاند، بعد یک دفعه وسط راه رهایش کردهاند.
برای خودتان پیش آمده ؟
برای من تا دلت بخواهد این اتفاقها
افتاده. مثلاً من را به اسم اینکه فلان مادر شهید خواب دیده من برای شهیدش
میخوانم سوار ماشین کردند بردند یکی از شهرهایی که ۹۰۰ کیلومتر با تهران
فاصله دارد، وقتی رسیدیم مادر شهیدی در کار نبود و اصلاً اوضاع آنجور که
میگفتند نبود، یک جمعیت زیادی جمع شده بودند که برای آنها خواندیم و آخر
شب من را رها کردند و من خودم با اتوبوس برگشتم! خوب این کارها را کردهاند
که مداح میگوید با این شرایط نمیروم.
من مثلاً برای خانه آقای توکل نزدیک ۸-۷
سال است که میروم و میخوانم، پول آنچنانی هم نمیدهند.چون میبینم
آنجاصداقت هست؛ میگویم من باید اولین نفری باشم که در دستگاه امام حسین(ع)
خدمت کنم.نه من که خیلی از مداحان دیگر هم آنجا میآیند.در این قضیه پول
معنایی ندارد. البته آقایانی هم که سله نمیگیرند در حق بقیه ظلم میکنند.
چرا؟
چون باعث میشود بقیه ضایع بشوند. تو
اگر میخواهی در دستگاه امام حسین(ع) کار کنی سله ات را بگیر، بده به یک
مستحق. این معامله دو سر برد است، اما چون تو میخواهی به مردم بگویی که من
سله نمیگیرم برای همین آدم خوبی هستم، سله نمیگیری و میگویی آنها که
سله میگیرند آدمهای بدی هستند.این یعنی من یک آدم خیلی متقی هستم. از
آنطرف هم خیلی از مداحها را میشناسم که سله میگیرند ولی خودش جهیزیه
تقبل میکنند و از این کارها میکنند. حالا باب شده چون میخواهند هیأتها
ومداحها را ضایع کنند بحث پول را به میان میکشند و متأسفانه بچه
مذهبیهای ما هم به کار اینها دامن میزنند.
بحث دیگری که هست، عدم انسجام هیأتها
است و اینکه خود بچههای هیأتها هم نمیتوانند با هم منسجم بشوند. مثال
عینیاش هم همین بود که بچههای هیأتهای مختلف نتوانستند
بر
سر مسأله زیرپوش در سینهزنی با هم به توافق برسند و منسجم شوند. اینکه
هیأتها نمیتوانند بر سرمسائل سادهای مثل این با هم توافق و وحدت داشته
باشند در مسائل کلانتر چطور میخواهند عمل کنند؟
ما آرزوی این را داریم که یک روزی در
مجلسی باشیم که همه بنشینیم و کسی نخواند و همه خرج این دستگاه کنیم و هر
کس خواست بخواند. آرزوی من این است که یک روز مداحان بزرگ و مداحان کوچک
همهشان را یکجا دور هم ببینم، چیزی که هیچ وقت شکل نمیگیرد. الان هرکس
اسب خودش را هی میکند. ولی اگر مشترکاً موضوع فقط امام حسین(ع) باشد خیلی
از مشکلات حل میشود و دیگر لازم نیست همه حرف بزنیم، مینشینیم و گوش
میدهیم. گفتم اگر یک روزی شد که پیشکسوتهای ما بنشینند و جوانها صحبت
کنند آنروز روز ظهور امام زمان(عج) است. شده تا حالا ؟ شما سراغ دارید ؟ یک
مشت همایشهای بیخودی که چیزی را جلو نمیبرد، کنارهم مینشینیم ولی حرف
همدیگر را نمیشنویم. تا حرف هم را نشنویم کاری پیش نمیرود. ما
حرفهایمان را یا پشت میکروفون زده ایم یا جایی نبوده که با شجاعت
حرفهایمان را به هم بزنیم و هیچ وقت این شجاعت نبوده که مثلاً به همدیگر
زنگ بزنیم که آقا مثلاً من این اشکال را دارم یا این اتفاق افتاده. ما
اسلامی عمل نمیکنیم. یاد گرفتهایم مدام پیغام و پسغام برای همدیگر
میفرستیم.
متاسفانه الان یک خطی در بچههای هیأتی راه افتاده که بزرگترها را تکفیر میکنند.
اینها واقعاً خط قرمز کار است. بزرگان
دین ما، مراجع ما، علمای دین ما خط قرمز کار است. اگر روزی باب بشود که
خودیها بخواهند مراجع و بزرگان را بکوبند دیگر در این فضا جایی برای
غریبهها باقی نمیماند. و افضل همه کارها احترام به علما و بزرگان است.
اختلاف سلیقهها دلیلی بر بی احترامی نیست. اگر هم اختلاف سلیقهای بین
علما و بزرگان است، به خودشان مربوط است.
گفتید
آسیبشناسی نکنیم ولی یک گلهای که در این زمینه وجود دارد این است که در
دهه گذشته در هیأتها یاد و نام شهدا بود و رضا هلالی کلاهی شبیه به کلاه
شهدا بر سر میگذاشت و این کلاه بین بچههای هیأتی مد میشد. ولی الان خیلی
از هیأتها دچار مارک بازی شده اندیا یک مسألهای که مد شده این است که از
بازیگران و کسانی که با هیأت سنخیت ندارند،دعوت میکنند.
ببینید این بازیگرانی که مثلاً در جلسات
ما میآمدند خدا شاهد است اینطور نبوده که من زنگ بزنم بگویم امشب به
هیأت ما بیا میخواهیم عکس بگیریم. ولی در دین ما آمده که آدم بزرگ را
اکرام کنید. وقتی یک شخصی مثل آقای محمدرضا گلزار آمده در جلسهمان، ما
باید این را به فال نیک بگیریم و از این فرصت استفاده کنیم تا خیلیها به
هیأت بیایند. مثلاً در مورد حضور من در مراسم ختم مرحوم پاشایی خیلی
حرفها زدند و در تلویزیون هم گفتند فلانی به مراسم پاشایی رفته، ولی هیچ
کس نمیداند چرا من به آن مراسم رفتم. من قبل از این اصلاً ایشان را
نمیشناختم و بحث جوگیری هم نبود که به این منظور برای مراسم او شرکت کنم.
روزی یکی از دوستانم زنگ زد و گفت که در بیمارستان به عیادت یک خواننده
آمده است که اصلاً حالش خوب نیست و از من خواست که چون او خیلی دلش
میخواسته برای مراسم عاشورا به هیأت بیاید و به علت بیماری نتوانسته، به
عیادتش بروم. گفت او در حال مبارزه با سرطان است و اگر تو را ببیند باعث
قوت قلبش میشود. این شد که من به عیادت پاشایی رفتم و من آنجا خیلیها مثل
آقای سید مهدی رحمتی و احسان علیخانی و دیگر آدمهای بسیار محترمی را
دیدم. ولی شما ببینید دید را! به هیچ کس اجازه ملاقات نمیدادند، اما
خانواده اش گفتند چون هلالی مداح امام حسین(ع) است بگذارید برود ملاقات،
البته آنها به روضه خوانی امام حسین(ع) احترام گذاشتند نه من. ببینید این
چه دیدی به جمع میدهد که یک مداح برود به دیدار یک مریض، این در دین ماست.
بالای سر او رفتم، با او صحبت کردم، خوشحال شد و خواست صحبت کند، که گفتم
مرتضی صحبت نکن، انشاءالله هرچه زودتر خوب میشوی و با این سرطان مبارزه
میکنی. بعد از دیدارش خانواده اش به من گفتند مرتضی رفتنی است، شما
میتوانی برای مراسم ختمش بیایی؟ گفتم: ان شاءالله پسرتان زنده میماند. من
هم ختم خوان نیستم ولی هر کاری از دستم بر بیاید برایش میکنم. بعد از فوت
ایشان آقای سید جواد هاشمی از من دعوت کردند که من در مسجد برای ختمش
بخوانم. ایراد این کار چیست؟ چرا چون من مداحم بگویم در شأنم نیست که در
مراسم ختم یک خواننده بروم؟ یا مثلاً در مجموعه سرچشمه برای ملاقات آقای
زائری برای کارهای هیأت رفته بودیم که آنجا آقای رضوی تهیهکننده سریال
پرده نشینها را دیدیم و در مورد موضوع داستان گفتند. من این فیلم را ندیدم
ولی وقتی موضوع را شنیدم گفتم موضوع خوبی است. و دعوتشان را پذیرفتیم و در
مراسم شرکت کردیم. یا مثلاً درهمایشی شرکت کردیم که مخصوص گرامیداشت و
تشکر از قهرمانان صنعت بود، من نه صنعتگرم و نه در این حوزه به صورت ویژه
شرکت میکنم، ماآنجا با یک نفر کار داشتیم و برای کارهای هیأت رفته بودیم.
منتها با لطف دوستان تا وارد شدیم چشم باز کردیم دیدیم روی سن هستیم. من
هم بچه تعارفی هستم و چیزی نگفتم. اتفاقاً سال قبلش هم همانجا رفته بودیم و
قرار بود یک چیزی برای هیأت ما بدهند که آن آقایی که قرار بود بدهد آنجا
بود.
بعد
هم رفتیم ختم مادر آقای احمدینژاد که وظیفه بود و هیچ ربطی هم به سلایق
سیاسی ندارد، شاید من هم خیلی انتقادات به ایشان داشته باشم ولی اینها را
نباید با اینکه یک نفر مصیبت دیده قاطی کرد.در مصیبت آدم باید برود و تسلیت
بگوید.من در زمان ریاست ایشان در شهرداری خیلی باایشان صمیمی بودم، اما در
طول مدت ریاستجمهوری ایشان درست ۸ سال بود که ایشان را ندیده بودم.در
دوره اول انتخابات هم در همه مراسمهای برای ایشان خواندم و موقعی هم که
رئیسجمهور شد زنگ زد و از من تشکر کرد. یادم میآید در زمانی که پدر آقای
احمدینژاد فوت کرده بود عدهای چنان دور میت ایشان میچرخیدند که انگار
ملکه است، اما نه به آن چرخیدنهاو نه به این فحشها که امروز پشت سر ایشان
میدهید.در دوره دولت ایشان پست گرفتند و فامیل بازی کردند و بعد هم یک
دفعه احمدینژاد شد اخ....نه آن روز و نه به این روز که به خودت ارزش
نمیگذاری برای ختم مادر احمدینژاد به او یک تسلیت ساده بگویی.این وسط
البته خیلیها رفتند و کار آقای حسین شریعتمداری مدیر مسئول روزنامه کیهان
از همه قشنگتر بود، ایشان به شدت در کیهان از احمدینژاد انتقاد میکرد،
اما به مجلس ختم آمد. عرصه مصیبت عرصه انتقامگیری سیاسی نیست. این یک سنت
اسلامی است که باید حضور پیدا کنی، اما چون من در این چند مجلس شرکت کردم
اسمم را گذاشته بودند فریدون هفته.
فریدون هفته ؟ چرا؟
حسین فریدون برادر دکتر روحانی. گفتند فریدون هفته چون همه جا هست.
در مورد دولت جدید، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه کاری برای شما کرده است ؟
کدام دولت کاری برای ما کرده که این دولت بکند؟ما از سازمان تبلیغات توقع داریم که هیچی!
رضا هلالی دشمن زیاد دارد و هرچه بگوید عدهای هستند که از او ایراد بگیرند.
من اگر در سوریه شهید هم بشوم میگویند
چه کسی به تو گفت بروی سوریه. یادم میآید چند سال پیش روز عاشورا کنار
خیابان روزنامه پهن کردیم و نماز خواندیم، چون چیزی نمانده بود نمازم قضا
شود. بعد عکس نماز ما را منتشر کردند و گفتند ریاکار. میخواهم بگویم ما هر
کاری که بکنیم حرفی در میآید، برنامه مدافعان حرم میگذاریم میگویند
میخواهد خودش را مطرح کند.
لطفا درباره چند تا از مداحان قدیمی یک کلمه بگوییدغ
حاج ماشاءالله عابدی
آدم متقی، با قلبی بزرگ
حاج علی انسانی:
شاعر و مداح خوش زبان
حاج غلام رضا سازگار:
دعبل
حاج منصور ارضی:
عشق من
حاج علی قربانی
باسواد، گوشه نشین
یاعلی!
یاعلی!