31 ارديبهشت 1402 2 ذی القعده 1444 - 49 : 23
کد خبر : ۴۲۴۵۷
تاریخ انتشار : ۰۷ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۲
معرفی اثری ارزشمند از حجت الاسلام والمسلمین حسین عبدالمحمدی ؛
شناخت واقعه عظيم عاشورا چراغى است پر فروغ فراروى نسلهاى بشرى، براى تشخيص راه های عزت و سرفرازى در ميان طوفانهاى وحشتناك حوادث و تحولات سياسى، اجتماعى و تاريخى، اين شناخت با توجه به ابعاد گوناگون و دامنه وسيع اين حماسه خونين، نيازمند بررسى عميق، همه جانبه و دقيق است.
عقیق:كشف حقايق مربوط به زمينه‏هاى پيدايش قيام خونين عاشورا و تشريح نقاط تاريك و مبهم آن و حذف پيرايه ‏هاى ناروا و تحريفهايى كه از جانب دشمنان و معاندان آگاه در و پاره‏اى موارد دوستان جاهل و ناآگاه به اين نهضت مقدس و الهى نسبت داده شده، از جمله بديهى‏ ترين و ضرورى‏ترين اقدامهایی است كه ما را به شناخت صحيح علمى و واقع‏بينانه واقعه عاشورا رهنمون مى‏ کند.
زمينه‏هاى قيام امام حسين(ع) در دو جلد منتشر شده که در جلد نخست زمينه‏هاى فرهنگى و اجتماعى و در جلد دوم، زمينه‏ هاى سياسى و شخصيتى قيام به بحث گذاشته شده است.
مؤلف این اثر در آغاز با بیان اینکه: «در اين تحقيق اجمالاًعوامل و زمينه ‏هاى تحقق نهضت عاشورا مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. چه اينكه در اين باره مطالب گوناگونى ابراز شده است، برخى از محققان علت اصلى قيام امام حسين(ع) را دعوت مردم كوفه دانسته‏اند و برخى ديگر، درخواست بيعت يزيد از امام(ع) را مهمترين عامل شمرده ‏اند و برخى، انحرافهای سياسى و فرهنگى را علت تامّه قيام عاشورا مى‏دانند و برخى عوامل قومى و قبيله ‏اى را مطرح كرده‏اند. به هر حال، هر كس از زاويه خاصى به اين نهضت الهى نگريسته، و مطالبى اظهار كرده است و كمتر اثرى ملاحظه شده كه به مجموع عوامل و علل پرداخته باشد»، می‏نویسد: «با استفاده از منابع كهن و تحقيقات جديد، زمين‏ه هاى فرهنگى، اجتماعى، سياسى و شخصيتى قيام امام حسين(ع) مدّ نظر قرار گرفت».
وی در جلد اول این کتاب زمينه‏هاى فرهنگى و اجتماعى نهضت عاشورا و در دو بخش ديگر، زمينه ‏هاى سياسى و شخصيتى را تجزيه و تحليل کرده است.
نویسنده، در فصل اول، به مرورى بر باورها، سنتها و هنجارهاى عصر جاهليت‏ پرداخته و در خصوص جاهليت و ارتباط آن با حادثه عاشورا بر این باور است که: «ارتباطِ باورها و خُلقيات عصر جاهلى با حادثه خونين عاشورا مسأله بسيار مهمّى است».
آن گاه در پی توضیح این محور بر آمده و می‏نویسد: «حوادث اجتماعى هر اندازه بزرگتر و مهمتر باشند، علل و زمينه‏ هاى پيدايش آنها، از نظر زمانى طولانى‏تر است و عوامل زيادترى در پيدايش آنها دخيل هستند. انقلابهاى اجتماعى نيز از آن جهت كه واكنشهايى هستند عليه اوضاع حاكم، وقتى منجر به خشونت و خونريزى مى‏شوند، از اين لحاظ علاوه ‏بر موارد مذكور، ويژگى خاصّى نيز مى‏يابند. بنابراين عوامل پيدايش برخى از رويدادهاى سياسى اجتماعى به روزها، يا حداكثر، چند ماه قبل بر مى‏گردد؛ در حالى كه علل برخى ديگر از آنها را بايد در ده‏ها سال قبل از تاريخ وقوع، جست و جو كرد».
سپس ادامه می‏دهد: «قيام سالار شهيدان حضرت اباعبدا... الحسين(ع) به ‏عنوان بزرگترين واقعه تاريخ اسلام، بعد از رحلت پيامبر صلى ا... عليه و آله؛ و به ‏عنوان يك انقلاب بزرگ اجتماعى، از حوادث نوع دوّم به ‏شمار مى ‏رود».
به گفته وی، «ما معتقديم آنچه بعد از رحلت پيامبر(ص) رخ داد، ريشه در حوادث عصر رسالت داشت و آنها نيز به نوبه خود در حوادث قبل از اسلام ريشه مى ‏گرفت».
نویسنده در ادامه و در فصول مختلف به اسلام و تحول همه‏جانبه در زندگى فردى و اجتماعى‏، جريانهاى مخرّب و خزنده در درون صحابه عوامل زمينه‏ ساز بازگشت فرهنگ جاهلى‏، عصر معاويه؛ سراشيبى سقوط ارزشهاى اسلامى‏، عصر يزيد؛ نفى همه انديشه‏ها و ارزشهاى اسلامى‏ پرداخته و در ذیل فصل نهم که آخرین فصل جلد اول این اثر به شمار می ‏رود، به تلاش مؤمنان راستين جهت حفظ و احياى اسلام ناب محمدى (ص) پرداخته است.
نویسنده کتاب، ضمن اشاره به اصول مشترك در سيره ائمه(ع)، این گونه تحلیل می‏کند که: «پيامبر خاتم(ص) با عنايات الهيّه و فداكارىِ بى ‏نظيرِ خود و ياران مخلص و ايثارگرش، در مدت كوتاهى جامعه منحط بدوى حجاز را در ابعاد مختلف متحوّل ساخت. اما هنوز زمينه بازگشت جامعه از عقايد دينى و ارزشهاى اسلامى به سنتهاى گذشته وجود داشت. با رحلت پيغمبر و با خروج خلافت از محور اصلى خود، زمينه رجعت فرهنگى و اجتماعى پديد آمد. جامعه اسلامى هر چه از عصر پيامبر دور شد، ارزشهاى اسلامى بيشتر رنگ باخت و انحرافات زيادتر گرديد. تا در اواخر حكومت معاويه به اوج خود رسيد. با سلطنت يزيد بن معاويه، رجعت همه ‏جانبه ارزشهاى جاهلى خودنمايى؛ و قرآن و سنّت در معرض فراموشى كامل قرار گرفت. در اين دوران حسّاس، «بعد از رحلت پيامبر(ص)»،  اهل بيت(ع) با تمام وجود براى حفظ و حراست اسلام از تحريف و تأويل و تبيين و اجراى احكام الهى كوشش كردند».
به باور وی، «آنان در هر مقطع، بنا به شرايط و مقتضيات آن عصر، بهترين سياست و موضع را اتخاذ نموده، در اين راه از ايثار و بذل جان و مال دريغ نورزيدند».
نویسنده، در پایان این فصل به اصول مشترك در سيره ائمه(ع)‏ اشاره کرده و می‏نویسد:« اصولى كه در سيره همه رهبران نور (ائمه(ع)) ملاحظه مى‏شود عبارتند از:
الف- كرامت در استخدام وسيله‏؛
ب- عدم سازشكارى با دشمنان اسلام‏؛
ج- مبارزه با فساد و تباهى‏؛
د- از خودگذشتگى در راه نشر احكام اسلام‏.
حجت الاسلام عبدالمحمدی در جلد دوم این اثر در دو بخش مجزا به زمینه‏های سیاسی و شخصیتی قیام امام حسین(ع) در فصول متعدد پرداخته و مهمترين هدف اين تحقیق را نشان‏دادن انحراف خلافت اسلامى، پس‏از رحلت پيامبر (ص) از ارزشهاى نظام سياسى اسلام و بازگشت تدريجى هنجارهاى جاهلى می‏داند كه موجب شد حسين بن على (ع) براى اصلاح آن در سال 61 هجرى با همه هستى به صحنه بيايد و توجّه مسلمانان را به ارزشهاى دينى در ابعاد مختلفش جلب كند و حكومت فاسد اموى را زير سؤال ببرد.
نویسنده در این بخش و در فصول مختلفی به ساختار سياسى حجاز قبل از اسلام‏، بعثت پيامبر(ص) و تحول نظام سياسى اسلام، سير انحراف و انحطاط در نظام سياسى اسلام، پيامدهاى انحراف در نظام سياسى اسلام، تلاشهاى جبهه حق جهت حاكميت نظام سياسى اسلام‏ پرداخته و در بخش دوم، به زمينه ‏هاى شخصيّتى قيام امام حسين (ع) پرداخته و می‏نویسد:«براى شناخت نهضت خونين عاشورا، تجزيه و تحليل دو عنصر سازنده قيام ضرورى است. الف: حوادث و تحوّلات فرهنگى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى كه در جامعه اسلامى تا سال 61 هجرى رخ داده ‏بود كه زمينه‏ساز عكس‏العمل امام حسين (ع) به شمار مى‏رفت. ب: عكس ‏العملى كه قهرمان نهضت، حسين بن على(ع)، در واقعه عاشورا در برابر انحرافات فرهنگى، سياسى و اجتماعى از خود بروز داد كه اين جهت، بستگى زيادى به شخصيت امام دارد».
به باور نویسنده کتاب، «اجمالًا اينكه جامعه اسلامى بتدريج تا سال 61 هجرى از جهات گوناگون، با ارزشهاى دينى فاصله زيادى پيدا كرده بود. از نظر سياسى تا آنجا سقوط كرده بود كه جوان شراب‏خوار و فاسدى چون يزيد بن معاويه، به‏عنوان خليفه و حاكم مسلمانان معرّفى گرديد. و از نظر فرهنگى و دينى جامعه‏اسلامى بدان جا سقوط كرده بود كه سبط پيامبر(ص) درباره آن فرمود: انَّ السُّنَه قَدْ اميِتَتْ وَ انَّ الْبِدْعَه قَدْ احْيِيَتْ؛ همانا سنّت (پيامبر (ص)) از بين رفته، و بدعت (در جامعه اسلامى) زنده شده است. بسيارى از مسلمانان اين انحرافات عميق را در جامعه اسلامى مى‏ديدند، ولى عكس‏العمل مناسب از خود نشان نمى‏دادند. امّا آيا امام حسين(ع) با آن بصيرت، تقوا، شجاعت، مقام والاى امامت و شخصيّت اجتماعى و خانوادگى كه داشت مى‏توانست همانند ديگران سكوت كند و فرياد نزند؟! به يقين امام حسين(ع) با آن جايگاه بلند معنوى و اجتماعى، نمى‏توانست در مقابل جنايات بنى اميّه در حقّ اسلام و مسلمين ساكت بنشيند و از آنها دفاع نكند». اينجاست كه به باور نویسنده کتاب، عنصر شخصيّت امام(ع) بايد مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد تا نقش اين عنصر در به وجود آوردن قيام خونين عاشورا شناخته شود. اگر اجمالًا خصوصيات فردى و منزلت اجتماعى و معنوى امام حسين(ع) را بشناسيم و شرايط حاكم بر جهان اسلام را بررسى كنيم، قيام عاشورا را امرى اجتناب‏ناپذير خواهيم يافت.
امام حسين(ع) تنها شخصيت لايق و منصوص و وارث خلافت و داراى مقام معنوى امامت در جامعه بود و با بصيرت فوق‏العاده‏اى كه داشت عمق فجايع را مشاهده مى‏كرد و در مقابل اسلام و مسلمانان، خود را مسؤول مى‏دانست. گرچه معضلات يكباره در سال 61 هجرى ظهور نكرد، و امام(ع) نيز براى اوّلين بار نبود كه اعلام موضع مى‏كرد، اما با مرگ معاويه زمينه واكنش شديد پديد آمد؛ علاوه بر اينكه عامل جديدى نيز اضافه شد و آن بيعت خواستن براى شخص فاسدى چون يزيد بن معاويه بود، و اين بيعت به‏ نحوى تصويب ولايت عهدى به حساب مى‏آمد كه در جهان اسلام تازگى داشت.
نویسنده برای پردازش این بحث در طی فصول مختلف به مباحثی چون شخصيت خانوادگى، شخصيت دينى و مذهبى، شخصيّت فردى، اخلاق اجتماعى امام حسين(ع)، شخصيّت اصحاب و انصار سيّدالشهدا(ع) و نقش شخصيّت منفى بنى اميه در نهضت عاشورا می‏پردازد.
گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: