معرفی اثری ارزشمند از حجت الاسلام والمسلمین حسین عبدالمحمدی ؛
زمينه هاى قيام امام حسين(ع)
شناخت واقعه عظيم عاشورا چراغى است پر فروغ فراروى نسلهاى بشرى، براى تشخيص راه های عزت و سرفرازى در ميان طوفانهاى وحشتناك حوادث و تحولات سياسى، اجتماعى و تاريخى، اين شناخت با توجه به ابعاد گوناگون و دامنه وسيع اين حماسه خونين، نيازمند بررسى عميق، همه جانبه و دقيق است.
عقیق:كشف حقايق مربوط به زمينههاى پيدايش قيام خونين عاشورا و تشريح نقاط تاريك و مبهم آن و حذف پيرايه هاى ناروا و تحريفهايى كه از جانب دشمنان و معاندان آگاه در و پارهاى موارد دوستان جاهل و ناآگاه به اين نهضت مقدس و الهى نسبت داده شده، از جمله بديهى ترين و ضرورىترين اقدامهایی است كه ما را به شناخت صحيح علمى و واقعبينانه واقعه عاشورا رهنمون مى کند.زمينههاى قيام امام حسين(ع) در دو جلد منتشر شده که در جلد نخست زمينههاى فرهنگى و اجتماعى و در جلد دوم، زمينه هاى سياسى و شخصيتى قيام به بحث گذاشته شده است.مؤلف این اثر در آغاز با بیان اینکه: «در اين تحقيق اجمالاًعوامل و زمينه هاى تحقق نهضت عاشورا مورد بحث و بررسى قرار گرفته است. چه اينكه در اين باره مطالب گوناگونى ابراز شده است، برخى از محققان علت اصلى قيام امام حسين(ع) را دعوت مردم كوفه دانستهاند و برخى ديگر، درخواست بيعت يزيد از امام(ع) را مهمترين عامل شمرده اند و برخى، انحرافهای سياسى و فرهنگى را علت تامّه قيام عاشورا مىدانند و برخى عوامل قومى و قبيله اى را مطرح كردهاند. به هر حال، هر كس از زاويه خاصى به اين نهضت الهى نگريسته، و مطالبى اظهار كرده است و كمتر اثرى ملاحظه شده كه به مجموع عوامل و علل پرداخته باشد»، مینویسد: «با استفاده از منابع كهن و تحقيقات جديد، زمينه هاى فرهنگى، اجتماعى، سياسى و شخصيتى قيام امام حسين(ع) مدّ نظر قرار گرفت».وی در جلد اول این کتاب زمينههاى فرهنگى و اجتماعى نهضت عاشورا و در دو بخش ديگر، زمينه هاى سياسى و شخصيتى را تجزيه و تحليل کرده است.نویسنده، در فصل اول، به مرورى بر باورها، سنتها و هنجارهاى عصر جاهليت پرداخته و در خصوص جاهليت و ارتباط آن با حادثه عاشورا بر این باور است که: «ارتباطِ باورها و خُلقيات عصر جاهلى با حادثه خونين عاشورا مسأله بسيار مهمّى است».آن گاه در پی توضیح این محور بر آمده و مینویسد: «حوادث اجتماعى هر اندازه بزرگتر و مهمتر باشند، علل و زمينه هاى پيدايش آنها، از نظر زمانى طولانىتر است و عوامل زيادترى در پيدايش آنها دخيل هستند. انقلابهاى اجتماعى نيز از آن جهت كه واكنشهايى هستند عليه اوضاع حاكم، وقتى منجر به خشونت و خونريزى مىشوند، از اين لحاظ علاوه بر موارد مذكور، ويژگى خاصّى نيز مىيابند. بنابراين عوامل پيدايش برخى از رويدادهاى سياسى اجتماعى به روزها، يا حداكثر، چند ماه قبل بر مىگردد؛ در حالى كه علل برخى ديگر از آنها را بايد در دهها سال قبل از تاريخ وقوع، جست و جو كرد».سپس ادامه میدهد: «قيام سالار شهيدان حضرت اباعبدا... الحسين(ع) به عنوان بزرگترين واقعه تاريخ اسلام، بعد از رحلت پيامبر صلى ا... عليه و آله؛ و به عنوان يك انقلاب بزرگ اجتماعى، از حوادث نوع دوّم به شمار مى رود».به گفته وی، «ما معتقديم آنچه بعد از رحلت پيامبر(ص) رخ داد، ريشه در حوادث عصر رسالت داشت و آنها نيز به نوبه خود در حوادث قبل از اسلام ريشه مى گرفت».نویسنده در ادامه و در فصول مختلف به اسلام و تحول همهجانبه در زندگى فردى و اجتماعى، جريانهاى مخرّب و خزنده در درون صحابه عوامل زمينه ساز بازگشت فرهنگ جاهلى، عصر معاويه؛ سراشيبى سقوط ارزشهاى اسلامى، عصر يزيد؛ نفى همه انديشهها و ارزشهاى اسلامى پرداخته و در ذیل فصل نهم که آخرین فصل جلد اول این اثر به شمار می رود، به تلاش مؤمنان راستين جهت حفظ و احياى اسلام ناب محمدى (ص) پرداخته است.نویسنده کتاب، ضمن اشاره به اصول مشترك در سيره ائمه(ع)، این گونه تحلیل میکند که: «پيامبر خاتم(ص) با عنايات الهيّه و فداكارىِ بى نظيرِ خود و ياران مخلص و ايثارگرش، در مدت كوتاهى جامعه منحط بدوى حجاز را در ابعاد مختلف متحوّل ساخت. اما هنوز زمينه بازگشت جامعه از عقايد دينى و ارزشهاى اسلامى به سنتهاى گذشته وجود داشت. با رحلت پيغمبر و با خروج خلافت از محور اصلى خود، زمينه رجعت فرهنگى و اجتماعى پديد آمد. جامعه اسلامى هر چه از عصر پيامبر دور شد، ارزشهاى اسلامى بيشتر رنگ باخت و انحرافات زيادتر گرديد. تا در اواخر حكومت معاويه به اوج خود رسيد. با سلطنت يزيد بن معاويه، رجعت همه جانبه ارزشهاى جاهلى خودنمايى؛ و قرآن و سنّت در معرض فراموشى كامل قرار گرفت. در اين دوران حسّاس، «بعد از رحلت پيامبر(ص)»، اهل بيت(ع) با تمام وجود براى حفظ و حراست اسلام از تحريف و تأويل و تبيين و اجراى احكام الهى كوشش كردند».به باور وی، «آنان در هر مقطع، بنا به شرايط و مقتضيات آن عصر، بهترين سياست و موضع را اتخاذ نموده، در اين راه از ايثار و بذل جان و مال دريغ نورزيدند».نویسنده، در پایان این فصل به اصول مشترك در سيره ائمه(ع) اشاره کرده و مینویسد:« اصولى كه در سيره همه رهبران نور (ائمه(ع)) ملاحظه مىشود عبارتند از:الف- كرامت در استخدام وسيله؛ب- عدم سازشكارى با دشمنان اسلام؛ج- مبارزه با فساد و تباهى؛د- از خودگذشتگى در راه نشر احكام اسلام.حجت الاسلام عبدالمحمدی در جلد دوم این اثر در دو بخش مجزا به زمینههای سیاسی و شخصیتی قیام امام حسین(ع) در فصول متعدد پرداخته و مهمترين هدف اين تحقیق را نشاندادن انحراف خلافت اسلامى، پساز رحلت پيامبر (ص) از ارزشهاى نظام سياسى اسلام و بازگشت تدريجى هنجارهاى جاهلى میداند كه موجب شد حسين بن على (ع) براى اصلاح آن در سال 61 هجرى با همه هستى به صحنه بيايد و توجّه مسلمانان را به ارزشهاى دينى در ابعاد مختلفش جلب كند و حكومت فاسد اموى را زير سؤال ببرد.نویسنده در این بخش و در فصول مختلفی به ساختار سياسى حجاز قبل از اسلام، بعثت پيامبر(ص) و تحول نظام سياسى اسلام، سير انحراف و انحطاط در نظام سياسى اسلام، پيامدهاى انحراف در نظام سياسى اسلام، تلاشهاى جبهه حق جهت حاكميت نظام سياسى اسلام پرداخته و در بخش دوم، به زمينه هاى شخصيّتى قيام امام حسين (ع) پرداخته و مینویسد:«براى شناخت نهضت خونين عاشورا، تجزيه و تحليل دو عنصر سازنده قيام ضرورى است. الف: حوادث و تحوّلات فرهنگى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى كه در جامعه اسلامى تا سال 61 هجرى رخ داده بود كه زمينهساز عكسالعمل امام حسين (ع) به شمار مىرفت. ب: عكس العملى كه قهرمان نهضت، حسين بن على(ع)، در واقعه عاشورا در برابر انحرافات فرهنگى، سياسى و اجتماعى از خود بروز داد كه اين جهت، بستگى زيادى به شخصيت امام دارد».به باور نویسنده کتاب، «اجمالًا اينكه جامعه اسلامى بتدريج تا سال 61 هجرى از جهات گوناگون، با ارزشهاى دينى فاصله زيادى پيدا كرده بود. از نظر سياسى تا آنجا سقوط كرده بود كه جوان شرابخوار و فاسدى چون يزيد بن معاويه، بهعنوان خليفه و حاكم مسلمانان معرّفى گرديد. و از نظر فرهنگى و دينى جامعهاسلامى بدان جا سقوط كرده بود كه سبط پيامبر(ص) درباره آن فرمود: انَّ السُّنَه قَدْ اميِتَتْ وَ انَّ الْبِدْعَه قَدْ احْيِيَتْ؛ همانا سنّت (پيامبر (ص)) از بين رفته، و بدعت (در جامعه اسلامى) زنده شده است. بسيارى از مسلمانان اين انحرافات عميق را در جامعه اسلامى مىديدند، ولى عكسالعمل مناسب از خود نشان نمىدادند. امّا آيا امام حسين(ع) با آن بصيرت، تقوا، شجاعت، مقام والاى امامت و شخصيّت اجتماعى و خانوادگى كه داشت مىتوانست همانند ديگران سكوت كند و فرياد نزند؟! به يقين امام حسين(ع) با آن جايگاه بلند معنوى و اجتماعى، نمىتوانست در مقابل جنايات بنى اميّه در حقّ اسلام و مسلمين ساكت بنشيند و از آنها دفاع نكند». اينجاست كه به باور نویسنده کتاب، عنصر شخصيّت امام(ع) بايد مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد تا نقش اين عنصر در به وجود آوردن قيام خونين عاشورا شناخته شود. اگر اجمالًا خصوصيات فردى و منزلت اجتماعى و معنوى امام حسين(ع) را بشناسيم و شرايط حاكم بر جهان اسلام را بررسى كنيم، قيام عاشورا را امرى اجتنابناپذير خواهيم يافت.امام حسين(ع) تنها شخصيت لايق و منصوص و وارث خلافت و داراى مقام معنوى امامت در جامعه بود و با بصيرت فوقالعادهاى كه داشت عمق فجايع را مشاهده مىكرد و در مقابل اسلام و مسلمانان، خود را مسؤول مىدانست. گرچه معضلات يكباره در سال 61 هجرى ظهور نكرد، و امام(ع) نيز براى اوّلين بار نبود كه اعلام موضع مىكرد، اما با مرگ معاويه زمينه واكنش شديد پديد آمد؛ علاوه بر اينكه عامل جديدى نيز اضافه شد و آن بيعت خواستن براى شخص فاسدى چون يزيد بن معاويه بود، و اين بيعت به نحوى تصويب ولايت عهدى به حساب مىآمد كه در جهان اسلام تازگى داشت.نویسنده برای پردازش این بحث در طی فصول مختلف به مباحثی چون شخصيت خانوادگى، شخصيت دينى و مذهبى، شخصيّت فردى، اخلاق اجتماعى امام حسين(ع)، شخصيّت اصحاب و انصار سيّدالشهدا(ع) و نقش شخصيّت منفى بنى اميه در نهضت عاشورا میپردازد.