مهمترین رخداد امروز تقویم شیعه وفات حضرت ابوطالب سلام الله علیه است.
سيد بطحاء حضرت ابوطالب عليه السلام سه سال قبل از هجرت و در سال 10 بعثت از دنيا رفت.[1] بنابر نقلى سن آن حضرت به هنگام رحلت بالغ بر 80 سال بوده است.[2] اقوال ديگر در رحلت حضرت ابوطالب عليه السلام عبارت است از: 27 جمادى الاولى، 29 رجب، 7 و 18 ماه رمضان، 15 و 17 شوال، اول و دهم ذى القعده، اول ذى الحجه.[3]
نسب حضرت ابوطالب عليه السلام
نام مبارك آن حضرت عمران است، و پدرشان جناب عبدالمطلب، و مادرشان فاطمه بنت عمرو بن عائذ است. ابوطالب عليه السلام با عبداللّه پدر پيامبر صلى الله عليه وآله و زبير بن عبدالمطلب برادر ابوينى بودند،يعنى از طرف پدر و مادر يكى بودند و ساير اولاد جناب عبدالمطلب با اين سه بزرگوار فقط از پدر يكى بودند.[4]
ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام
مجلسى رحمه الله مى فرمايد: اماميه اتفاق دارند بر اسلام و ايمان جناب ابوطالب عليه السلام به پيامبر صلى الله عليه وآله و اينكه هيچ گاه عبادت بتى نكرده است. بلكه ابوطالب عليه السلام يكى از اوصياء حضرت ابراهيم عليه السلام است و امر اسلام و ايمان او در شيعه مشهور است و علماى شيعه كتابها در ايمان آن بزرگوار تأليف كردهاند.
صدوق رحمه الله مى فرمايد: در حديث آمده كه جناب عبدالمطلب عليه السلام حجت الهى و جناب ابوطالب عليه السلام وصى ايشان بوده است. طبق روايت ودايع انبياء، عصاى حضرت موسى عليه السلام و انگشتر حضرت سليمان عليه السلام و ... توسط عبدالمطلب عليه السلام به ابوطالب عليه السلام سپرده شد كه ايشان آنها را به خاتم الانبياء صلى الله عليه وآله سپردند.[5]
ابن اثير جزرى شافعى در جامع الاصول مى گويد: از عموهاى پيامبر صلى الله عليه وآله جز حمزه و عباس و ابوطالب كس ديگرى نزد اهل بيت عليهم السلام ايمان نياورده اند.
علامه طبرسى مى گويد: اهل بيت عليهم السلام اجماع دارند بر ايمان ابوطالب عليه السلام و اجماع اهل بيت عليهم السلام حجت است؛ چون آن بزرگواران يكى از ثقلين هستند كه پيامبر صلى الله عليه وآله امر به تمسك به آن دو نموده اند.[6]
كتب زيادى در ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام تأليف شده كه اولين آنها در سال 630 ه نوشته شده است. از آن زمان تاكنون كُتُبى به زبانهاى مختلف در ايمان، عظمت و بزرگى آن بزرگوار تأليف و چاپ شده است كه بر اهل تحقيق پوشيده نيست.[7] حضرت رضا عليه السلام در جواب حضرت عبد العظيم حسنى رحمه الله مى فرمايند: «اگر تو در ايمان ابوطالب عليه السلام شك كنى جايگاهت به سوى آتش جهنم است».[8]
اشعار حضرت ابوطالب عليهالسلام در حمايت از پيامبر صلىاللهعليهوآله، اشعار منسوب به اميرالمؤمنين عليه السلام هنگام رحلت ابوطالب عليه السلام و كلمات آن بزرگوار به قريش در مسجدالحرام هنگام قصد سوء قريش نسبت به پيامبر صلى الله عليه وآله، و كلمات آن حضرت هنگام رحلت، كلمات آن حضرت در طلب باران همه دلالت دارد بر اينكه داراى ايمانى منحصر بفرد بوده است كه در روايات تشبيه به ايمان اصحاب كهف شده است. بعضى از ابيات اميرالمؤمنين عليه السلام در مرثيه آن بزرگوار نيز دلالت بر افضليت آن بزرگوار بر حمزه عليه السلام دارد.
اصبغ بن نباته مىگويد: اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: «بخدا قسم هرگز پدرم و جدم عبدالمطلب و هاشم و عبد مناف عبادت بت نكرده اند». گفتند: پس چه را عبادت مى كردند؟ فرمودند: «به سوى كعبه نماز مى خواندند و بر دين ابراهيم و به آن متمسك بودند».[9]
ابن ابى الحديد در ضمن اشعارى مى گويد: اگر ابوطالب و پسرش نبودند، از دين اثرى نبود كه اينچنين استوار شود. ابوطالب عليه السلام در مكه از پيامبر صلى الله عليه وآله حمايت كرد و پسرش در مدينه بى دريغ از پيامبر صلى الله عليه وآله حمايت و دفاع مى نمود.[10]
پيامبر صلى الله عليه وآله در وفات ابوطالب(ع)
هنگامى كه حضرت اميرالمؤمنين(ع) خبر وفات ابوطالب عليه السلام را به پيامبر صلى الله عليه وآله داد، آن حضرت به شدت ملول و محزون شدند و فرمودند: «يا على برو و او را غسل و حنوط و كفن كن و چون بر روى سرير نهادى به من خبر بده». هنگامى كه آن حضرت دستورات پيامبر صلى الله عليه وآله را انجام داد و پدر بزرگوار را بر روى سرير گذاشت، پيامبر صلى الله عليه وآله خودشان تشريف آوردند و چون نظر مباركشان بر پیکر عموى بزرگوارشان افتاد، رقت و حزن به آن حضرت دست داد و فرمودند: «اى عمو، صله رحم و مهربانى كردى و جزاى خير ديدى. اى عمو، در كوچكى مرا كفالت كردى و در بزرگى مرا نصرت و حمايت نمودى».[11]
با رحلت ابوطالب(ع) جبرئيل نازل شده به پيامبر صلى الله عليه وآله عرض كرد: «ياور تو از دنيا رفت، هجرت كن».[12]
امام باقر (ع) مى فرمايند: «اگر ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام در يك كفه ترازو قرار گيرد و ايمان اين خَلق در كفه ديگر قرار گيرد حتما ايمان او بالاتر است». سپس فرمودند: «آيا نمى دانيد كه اميرالمؤمنين عليه السلام در زمان حيات خود نائب مى گرفت كه براى عبداللّه و آمنه و ابوطالب عليهم السلام حج انجام دهند، و هنگام شهادت به اولاد خود وصيت فرمودند كه نايب براى حج از طرف آن بزرگواران بگيرند».[13]
امام صادق از پدرش از امام سجاد از پدرش عليهم السلام نقل مى كند كه اميرالمؤمنين على عليه السلام در صحن مسجد نشسته و مردم اطرافش جمع بودند؛ كه مردى بلند شد و پرسيد: اى اميرالمؤمنين عليه السلام! تو در مقام و مرتبه اى هستى كه خداوند تو را در آن جايگاه قرار داده، اما پدرت در آتش دوزخ شكنجه مى شود!
اميرالمؤمنين(ع) فرمود: «آرام باش! خداى دهانت بشكند! سوگند به آن كسى كه محمد صلى الله عليه وآله را به حق مبعوث كرد! اگر پدرم براى تمام گناهكاران روى زمين شفاعت كند خداوند شفاعت او را مى پذيرد. آيا پدرم در آتش معذب باشد و من كه پسرش هستم تقسيم كننده بهشت و دوزخ باشم؟!
سوگند به آن كس كه محمد صلى الله عليه وآله را به حق مبعوث كرد! روز قيامت نور ابوطالب عليه السلام نور تمام آفريدگان را تحت الشعاع قرار مى دهد مگر پنج نور: نور محمد صلى الله عليه وآله، نور من، نور فاطمه عليه االسلام، نور حسن عليه السلام، نور حسين عليه السلام و نور امامان از فرزندان حسين عليهم السلام. آگاه باش! نور ابوطالب عليه السلام از نور ماست ، كه خداوند آن را دو هزار سال پيش از آفرينش حضرت آدم عليه السلام آفريده است».[14]
پی نوشت ها:
[1] . مصباح المتهجد: ص 749. منتخب التواريخ: ص 43 . بحار الانوار: ج 19 ص 25 ـ 24. فيض العلام: ص 326. قلائد النحور: ج رجب، ص 284. جنات الخلود: ص 16. وقائع الايام: ج 1 ص 303.
[2] . منتخب التواريخ: ص 43، 114 . سر السلسلة العلوية: ص 3.
[3] . نفائح العلام: ص 158. قلائد النحور: ج رجب، ص 284. منتخب التواريخ: ص 43 . شرح احقاق الحق: ج 29 ص 614 . وقائع الشهور: ص 101، 131، 211. اسد الغابة: ج 1 ص 19.
[4] . بحار الانوار: ج 35 ص 138، 182. عمدة الطالب: ص 21، 23.
[5] . كافى: ج 1 ص 445. كمال الدين: ص 665 . بحار الانوار: ج 17 ص 139، ج 35 ص 73. الغدير: ج 7 ص 394.
[6] . بحار الانوار: ج 35 ص 139 ـ 138. تفسير مجمع البيان: ج 4 ص 31. الغدير: ج 7 ص 385.
[7] . رك: الغدير: ج 7 ص 409 ـ 330. بحار الانوار: ج 35 ص 179 ـ 68. قلائد النحور: ج رجب ص 284، 289، 314، 317، 318، 322. منتخب التواريخ: ص 114 ـ 113. وقايع الايام: ج 1 ص 306 ـ 287. ابوطالب عليهالسلامحامى الرسول صلىاللهعليهوآله. شرح نهج البلاغة: ج 14 ص 85 ـ 66.
[8] . بحار الانوار: ج 35 ص 111. الغدير: ج 7 ص 395. ايمان ابىطالب عليهالسلام علامه امينى: ص 90.
[9] . كمال الدين: ص 175. بحار الانوار: ج 15 ص 144، ج 35 ص 81 . الغدير: ج 7 ص 387. وقائع الايام: ج 1 ص 306 ـ 290.
[10] . شرح نهج البلاغة ابن ابىالحديد: ج 14 ص 84 ـ 70. الغدير: ج 7 ص 387. در وقايع الايام: ج 1 ص 289 مىگويد: به گفته سيوطى احاديثى كه جسارت به آن بزرگوار كردهاند، از موضوعات زمان معاويه و غير آن است، براى شادى شجره ملعونه بنى اميه، و منجمله از راويان آن مغيرة بن شعبة است كه در عداوت و دشمنى با بنى هاشم شهره آفاق است.
[11] . بحار الانوار: ج 22 ص 261، ج 35 ص 125. ابوطالب عليهالسلام حامى الرسول صلىاللهعليهوآله: ص 129. الغدير: ج 7 ص 373، 386. امالى صدوق: ص 489. شرح نهج البلاغة: ج 14 ص 76. تاريخ يعقوبى: ج 2 ص 35.
[12] . كافى: ج 1 ص 440، 449. بحار الانوار: ج 19 ص 14، 69 ، ج 22 ص 260، ج 35 ص 137، 158. شرح نهج البلاغة: ج 4 ص 70، ج 14 ص 128.
[13] . بحار الانوار: ج 35 ص 156. الغدير: ج 7 ص 380. الصحيح من السيرة: ج 3 ص 242. مستدرك الوسائل: ج 8 ص 70. شرح نهج البلاغة: ج 14 ص 68 . شبيه اين روايت را امام هادى عليهالسلام هم فرمودهاند: مستدرك الوسائل: ج 8 ص 70، از الهداية الكبرى. مدينة المعاجز: ج 7 ص 535 . وقايع الايام: ج 1 ص 303 .
[14] . مائة منقبة: ص 174. كنز الفوائد: ص 80 . احتجاج: ج 1 ص 341. الغدير: ج 7 ص 387. بحار الانوار: ج 35 ص 69 ، 110. ابوطالب عليهالسلام حامى الرسول صلىاللهعليهوآله: ص 207. الفضائل شاذان بن جبرئيل قمى: ص 72.
منبع:جام
211008