صفحه نخست

گزارش تصویری

گفت‌و‌گو

سرویس صوت

شعر آیینی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

فارس

قزوین

قم

کرمان

کرمانشاه

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

واعظین

شب های دلتنگی

حرف دل

زیر نور ماه

برنامه تلویزیونی عقیق

برنامه موکب

نغمه ساز

صفحات داخلی

۰۸:۵۴

۱۳۹۲/۰۹/۲۸
کلام روز؛

حکایتی شنیدنی از لقمان حکیم

برخی از ما با وجود این‌که در زندگی کارهای نادرستی انجام داده‌ایم ولی توقع خوبی‌دیدن و موفقیت داریم غافل از اینکه از جمله چیزهایی که باعث موفقیت انسان در عرصه‌های گوناگون می‌شود این است که بداند در چه جایگاهی و با چه سابقه و توانایی قرار دارد و اگر ذخیره مادی و معنوی مناسبی ندارد حداقل نسبت به کمبودهایش واقف و معترف باشد.
کد خبر : ۱۷۸۰۲

عقیق: حکایتی از لقمان حکیم در اشاره به این موضوع به شرح زیر است:

ارباب لقمان به او دستور داد که در زمینش، برای او کنجد بکارد؛ ولی او جو کاشت. وقتی که زمان درو فرا رسید، ارباب گفت:

"چرا جو کاشتی، در حالی که من به تو دستور دادم که کنجد بکاری؟"

لقمان گفت:

"از خدا امید داشتم که برای تو، کنجد برویاند"

اربابش گفت:

"مگر این ممکن است؟"

لقمان گفت:

"تو را می‏‌بینم که خدای متعال را نافرمانی می‏‌کنی، در حالی که از او امید بهشت داری؛ بنابراین گفتم شاید آن هم بشود"

آن گاه، مولایش گریست و به دست او توبه کرد و لقمان را آزاد ساخت.


پی نوشت:

www.hadithcity.com

منبع:ایسنا

ارسال نظر