04 آذر 1400 20 ربیع الثانی 1443 - 17 : 18
کد خبر : ۱۷۷۶۰
تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۳۹۲ - ۱۲:۱۴
ای حسین، ای رهبر هدایت یافته پیش آی، امروز جدّت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و پدرت علی (ع)، امام حسن (ع)، جعفر طیار و حمزه سیدالشهداء را ملاقات خواهی کرد.
عقیق:حجاج پسر مسروق جعفی از قبیله مذحج از شیعیان مشهور امیرمومنان(ع) است که در کوفه زندگی می‎کرد. چون از حرکت امام حسین(ع) به سوی کربلا باخبر شد، خود به استقبال امام (ع) از کوفه خارج شد و رو به جانب مکه، حرکت کرد و در بین راه به امام(ع) ملحق شد. وقتی امام حسین(ع) با لشکر حُر برخورد کردند و وقت نماز ظهر شد، امام(ع) به وی امر کردند تا اذان بگوید و تا کربلا لحظه‎ای از امام حسین(ع) جدا نشد.
در روز عاشورا، آن گاه که آتش جنگ شعله ور شد، حجاج نزد امام(ع) آمد، اجازه مبارزه گرفت و به میدان رفت. پس از مدتی مبارزه با صورت و بدنی خون آلود به نزد امام(ع) باز گشت و خطاب به او این شعر را خواند:

أَقْدِمْ حُسَیْناً هادِیاً مَهْدِیّا • الْیَوْمَ تَلْقی جَدَّکَ النَبِیّا
ثُمَّ أَباکَ ذَا الْعَلا عَلِیّا • وَالْحَسَنَ الْخَیْرَ الرِّضَی الّوَلِیّا
وَذَا الْجَناحَیْنِ الْفَتَی الکَمِیّا • وَاسَدَ اللَّه الشَّهیدَ الْحَیّا

ای حسین، ای رهبر هدایت یافته پیش آی، امروز جدّت پیغمبر(ص) و پدرت علی(ع)، امام حسن(ع)، جعفر طیار و حمزه سیدالشهداء را ملاقات خواهی نمود.
امام(ع) نیز به او فرمود: "آری! من هم پس از شما آنان را ملاقات خواهم کرد."
حجاج به میدان مبارزه بازگشت و آن قدر جنگید تا شهید شد. او 25 تن از دشمن را به خاک هلاکت افکند.
در زیارت ناحیه مقدسه چنین آمده: السلام علی الحجاج بن مسروق الجعفی.
آمده است، در قصر بنی مقاتل که بیستمین منزل در راه کربلاست، امام(ع)، خیمه‎ای برافراشته دید. فرمودند: این از آن کیست؟ پاسخ داده شد که آن برای عبیدالله بن حر جعفر است. امام(ع) به حجاج بن مسروق امر فرمود که عبیدالله بن حر جعفی را دعوت کند تا با او و یارانش همراه شود. حجاج وارد خیمه ابن حر شد، پس از تعارفات معمولی، ابن حر پرسید: چه خبر؟ حجاج پاسخ گفت: برای تو یک هدیه و گرامیداشتی دارم، اگر پذیرای آن باشی! این حسین(ع) است که تو را برای یاری فراخوانده، اگر (دشمنانش) را بکشی، اجر و پاداش نصیب تو می‎شود و اگر خود کشته شوی به مقام شهادت نائل آمده‎ای. ابن حر گفت: به خدا قسم از کوفه خارج نشده‎ام مگر بدین سبب که فراوان دیدم افرادی را که برای جنگ با او خارج شده‎اند و شیعیان او به ذلت کشیده شده‎اند، پس از آن دانستم که او کشته خواهد شد و من قادر به یاری او نخواهم بود و البته مایل نیستم که او مرا ببیند و من او را ببینم.


پی نوشت ها:
1-ابصار العین، ص 89 و 91؛
2- مقتل الحسین علیه السلام خوارزمى ج2، ص23؛
3- حسین (ع) خون خدا، ص 125.
منبع:قدس
211008

 

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: