22 مهر 1400 8 (ربیع الاول 1443 - 16 : 06
کد خبر : ۱۷۳۳۸
تاریخ انتشار : ۲۱ آذر ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۱
من خودم بچه کاسب هستم. پدرم راضی نبود که من طلبه بشوم و به خاطر اینکه عمامه گذاشته بودم جواب سلامم را هم نمی‌داد. اما بعدها کم کم به من اقتدا کرد و وجوهات هم می‌داد، و اگر می‌گفتند این پدر آقای مجتهدی است افتخار هم می‌کرد.

عقیق:ملا محمدعلی مجتهد، معروف به مرحوم آیت‌الله احمد مجتهدی تهرانی از علمای بنام تهران بود که سال 86 بدرود حیات گفت، اما سخنرانی‌ها و پندهای عرفانی و اخلاقی وی به یادگار مانده است و می‌توانیم هر چند به صورت مجازی هم که شده پای درس این استاد اخلاق تلمذ کنیم.

آیت‌الله مجتهدی رابطه خوبی با طلاب داشت، طوری که فضای گرم و صمیمی بر حوزه علمیه‌شان حاکم بود. این استاد برجسته اخلاقی، مباحث را چنان رسا ارائه می‌‌داد که بر دل می‌‌نشست؛ به طوری که حتی هم ‌اکنون نیز نشستن پای صحبت و کلاس اخلاق ایشان خالی از لطف نیست.

اهمیت رضایت مادر

پیامبر خدا (ص) به عیادت بیماری آمدند که در حال جان دادن بود. حضرت هر چه کرد شهادتین را به او تلقین کند، آن بیمار نمی‌گفت و زبانش بند آمده بود. پیامبر (ص) تعجب کردند. از اطرافیان پرسیدند: «آیا این شخص مادر دارد؟» گفتند: بله. فرمودند: بگویید بیاید. مادر آمد، پیامبر از او پرسیدند: آیا از فرزندت راضی هستی؟ مادر پاسخ داد: نه من از او راضی نیستم. پیامبر خدا (ص) متوجه شدند علت اینکه این شخص قادر به گفتن شهادتین نیست این است که مادرش ناراضی است. به همین خاطر به مادر فرمودند: به خاطر من از گناه فرزندت بگذر! او جوان بوده، از روی نفهمی خطایی کرده است. مادر گفت: ای پیامبر خدا به خاطر شما او را بخشیدم. پیامبر خدا (ص) باز شهادتین را به او تلقین کردند، زبانش باز شد، شهادتین را گفت و از دنیا رفت.

مادر، مادر، مادر باید راضی باشد. از بچگی به ما می‌گفتند: بهشت زیر پای مادران است. یعنی اگر می‌خواهید بهشتی شوید باید مادرتان از شما راضی باشد.

مادر از پدر مهم‌تر است. زیرا در روایت آمده که: شخصی خدمت پیامبر خدا (ص) رسید و عرض کرد: «من ابر؟»؛ به چه کسی نیکی کنم؟ حضرت فرمودند: «امک»؛‌ به مادرت. آن شخص سه مرتبه این سوال را پرسید، و حضرت در هر سه بار همین پاسخ را دادند. بار دیگر که سوال کرد حضرت فرمودند: «اباک»؛ به پدرت. سه مرتبه مادر یک مرتبه پدر چرا؟ چون مادر رقیق القلب است. اگر یک ذره به حرفش گوش نکنید دلش می‌گیرد. اما پدر این طور نیست.

من هر شب یک سوره قرآن برای پدر و مادرم می‌خوانم. شما هم یاد بگیرید. اگر پدر و مادرتان از دنیا رفته‌اند هر شب برایشان قرآن بخوانید. به یادشان باشید. مقید باشید که هنگام سحرها دعایشان کنید. این کارها خیلی موثر است.

تاثیر رضایت پدر و مادر در پیشرفت تحصیلی

اگر شما طلبه‌ها دوست دارید که در تحصیل علم موفق باشید باید اول پدر و مادرتان را راضی نگهدارید. یکی از رمزهای موفقیت من این بود که پدر و مادرم از دست من راضی بودند و حالا هم راضی هستند.

اگر کسی پنج پسر دارد می‌بایست یکی از آنها را بابت خمس بیاورد و به ما بدهد تا مثل خمس که دستگردان می‌کنند، دستگردانشان کنیم. بله ما طلبه‌ها را هم دستگردان می‌کنیم. «حاج آقا خرازی» چهار پسر داشتند یک پسرش را دستگردان کردیم. بعد خدا یک پسر دیگر به او داد، برایش پیغام فرستادم که: «ما یکی را گرفتیم خدا یکی دیگر به تو داد.» الان هم یکی از پسرهایش آقای کمال خرازی وزیر امور خارجه هستند و پسر دیگرشان آیت الله خرازی می‌باشند که نماز جماعت‌شان در قم (مسجد معصومیه) جای سوزن انداختن ندارد. موسسه راه حق زیر نظر ایشان اداره می‌شود و در آنجا با کمک آقای استادی و دکتر مصباح طلبه‌هایی تربیت می‌کنند که این طلبه ها به ممالک اسلامی اعزام می‌شوند.

حال شما ببینید پدر آیت الله خرازی در آن عالم چه کیفی می‌کنند که پسرشان چنین عالمی شده است. خوش به حال کسانی که یک پسرشان طلبه است. آقا سید حسین علم الهدی خودش کت و شلواری بود، اما سه تا پسر عمامه‌ای و سه تا داماد عمامه‌ای دارد. یکی از برادران ایشان که معمم بود می‌گفت: «این برادر ما از همه ما بهتر است.»

چون کسی که کت و شلواری است، اگر پسرش را طلبه کند صد در صد خالص است، اما کسی که خودش آخوند است پسرش را عمامه‌ای می‌کند به این امید که محراب بعد از من از دست نمی‌رود؛ نوعاً بچه علما به زور طلبه می‌شوند، اما بچه کاسب‌ها با اینکه پدرشان راضی نیست، با عشق و علاقه می‌آیند.

من خودم بچه کاسب هستم. پدرم راضی نبود که من طلبه بشوم و به خاطر اینکه عمامه گذاشته بودم جواب سلامم را هم نمی‌داد. اما بعدها کم کم به من اقتدا کرد و وجوهات هم می‌داد، و اگر می‌گفتند این پدر آقای مجتهدی است افتخار هم می‌کرد.

اگر پدر و مادر یا خویشان شما طلبه‌ها هم امروز ناراحتند، روزی می‌شود که به شما افتخار کنند. الان آقای کمال خرازی وزیر امور خارجه به برادرشان افتخار می‌کنند نه برادرشان به ایشان. شما طلبه‌ها هم باید طوری باشید که اگر زمانی برادرتان رئیس جمهور هم شد، او به شما افتخار بکند و دنبال شما بیاید، نه شما به او. چرا؟ چون مقام و جایگاه علم و تقوا بالاتر و مهمتر از ریاست‌های دنیایی است.

این چه فاتحه‌ای بود که برای من خواندی؟!

دقت کنید که پدر و مادرتان را راضی نگهدارید. اگر از دنیا رفته‌اند، سحرها هنگام نماز شب برایشان دعا کنید. اگر وضع مالی‌تان خوب است برایشان گوسفند بکشید و خیرات بدهید. هر چیزی که پدر و مادرتان در زمان حیات دوست داشتند برایشان خیرات بدهید که به آنها می‌رسد.

فاتحه‌ای که شما برای پدر و مادرتان می‌خوانید و حمد و سوره‌ای که برایشان می خوانید به آنها می‌رسد. یکی از خویشان ما می‌گفت: «من سر قبر پدرم در امامزاده عبدالله در حال خواندن فاتحه بودم که یک عده هندی از مقابلم گذشتند. من حواسم پرت شد و مشغول تماشای آنها شدم و حمد و سوره‌ام را بدون حضور قلب خواندم. همان شب پدرم را در خواب دیدم که به من می‌گفت: «این چه حمد و سوره‌ای بود که برای من خواندی؟!»

 

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: