عقیق: حدیث معروف حضرت پیامبر اکرم(ص) که فرمود: «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی»، گویی از عمق محبت و احترام پیامبر به حضرت فاطمه زهرا(ع) سخن میگوید؛ او که نهتنها دختر پیامبر، بلکه روح و پارهای از وجود او بود. این جمله نهفقط بر جایگاه معنوی حضرت فاطمه(ع) تأکید دارد، بلکه در دل خود پیامی عمیق از پیوند ناگسستنی میان پیامبر(ص) و حضرت فاطمه(ع) نهفته است، وقتی پیامبر میفرماید: «هر کس او را بیازارد، مرا آزرده است»، در حقیقت نشان میدهد که آنچه بر قلب حضرت زهرا(ع) میگذرد، همانطور که بر دل پیامبر(ص) تأثیر میگذارد، بر دل خداوند نیز تأثیرگذار است.
اما در کمال تأسف، با وجود این تأکیدات بیپایان بر عظمت و جایگاه آن بانوی بزرگوار، تاریخ شاهد وقایعی است که دل آن حضرت را بهشدت آزرد، بعد از رحلت پیامبر(ص) افرادی بودند که نهتنها به حقوق دختر رسول خدا اعتنا نکردند، بلکه او را بهشدت رنجاندند. این وقایع قلبهای عاشقان اهلبیت(ع) را جریحهدار کرد و تصویر تلخی از دوری از خط راستین پیامبر(ص) را در تاریخ بهجای گذاشت. در حالی که پیامبر(ص) از فاطمه(ع) بهعنوان پاره تن خود یاد میکرد، تاریخ تلخ پس از آن، شاهد آن بود که همان پاره تن، مظلومانه آزار دید.
در گفتوگو با حجتالاسلام مسعود داوودی، کارشناس مسائل دینی، به بررسی حدیث شریف نبی مکرّم اسلام(ص) درباره منزلت و شأن حضرت زهرا(ع) و بیاعتنایی برخی افراد به این دستور مؤکد نبوی پرداختیم.
جایگاه بیبدیل حضرت زهرا(ع) در کلام پیامبر(ص)
حدیث مشهوری از پیامبر(ص) نقل شده است که «فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّی فَمَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی» به این معنا که «فاطمه پاره تن من است و هر کس او را بیازارد، گویی مرا آزرده است.» این روایت در منابع برادران اهلسنت و در منابع شیعه با چه عبارتهایی آمده است و چرا اینقدر پیامبر بر این حدیث نورانی تأکید داشتند؟
این متن به شرح روایت مشهور «فاطمة منّی» از منابع شیعه و سنی پرداخته است. در ابتدا باید اشاره کرد که این روایت با عبارات مختلف در منابع دو مذهب آمده است، ولی قسمت ابتدایی آن که «فاطمة منّی» است، در هر دو مذهب به همین صورت نقل شده است. ادامه این روایت، در منابع مختلف، بهشکلهای گوناگون بیان شده است.
اگر بخواهیم به منابع این روایت اشاره کنیم، در کتابهای اهلسنت، از جمله صحیح بخاری، که از معتبرترین کتابها نزد اهلسنت است، نقل شده است که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «فاطمة منّی فمن أغضبها أغضبنی»؛ یعنی «فاطمه پاره تن من است و هر کس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.»، این عبارت همچنین در صحیح مسلم نیز آمده است، علاوه بر این، در کتابهای دیگری چون سنن ترمذی و سنن بیهقی نیز روایت مشابهی وجود دارد، که در آن پیامبر(ص) میفرماید: «فاطمة منّی» یعنی «فاطمه پاره تن من است و هر چیزی که او را اذیت کند، مرا هم اذیت میکند.»، در این روایتها تأکید بر این است که هر گونه آزار و اذیتی به فاطمه، در حقیقت آزار به پیامبر است.
در منابع شیعه نیز این روایت بهطور فراوان نقل شده است، برای مثال، مرحوم شیخ صدوق در کتابهای خود مانند «امالی» و «اعتقادات» همین تعبیر را میآورد و تکمیل میکند که پیامبر فرمود: «هر کس او را خوشحال کند، مرا خوشحال کرده است.»، این نکته نشان میدهد که ما باید بدانیم چهچیزهایی حضرت فاطمه(ع) را خوشحال میکند، چرا که انجام این کارها برای ما مفید است.
مرحوم شیخ مفید نیز در کتاب «امالی» همین روایت را نقل میکند و بیان میکند که پیامبر فرمود: «فاطمه عزیزترین انسانها نزد من است». در کتاب «ارشاد القلوب» نوشته دیلمی، این روایت با جزئیات بیشتری میآید و تأکید میشود که هر کس فاطمه(ع) را اذیت کند، در حقیقت پیامبر(ص) را اذیت کرده است، همچنین در این منابع آمده است که خداوند بهخاطر رضایت فاطمه راضی میشود و بهخاطر خشم او خشمگین میشود.
در مجموع، روایت «فاطمة منّی» در منابع شیعه و سنی بهاشکال مختلف آمده است و هر کدام از این تعبیرات حاوی پیامهای عمیقی هستند که میتوانند ما را به فهم دقیقتری از جایگاه حضرت فاطمه(ع) نزد پیامبر اکرم(ص) و خداوند رهنمون سازند. این روایتها نهتنها اهمیت فاطمه(ع) را نشان میدهند، بلکه ارتباط معنوی میان آن حضرت و پیامبر(ص) را نیز بیان میکنند.
اشاره کردید که هر رفتاری یا هرکسی که موجب آزار حضرت فاطمه(ع) شود، بهفرموده پیامبر(ص) موجب آزار رسول خدا شده است، فلسفه و حکمت این حدیث شریف چیست؟ و چرا رسول خدا بر عبارت «فاطمة بضعة منّی» تأکید کردهاند؟
اینهمه تأکیدات در منابع شیعه و سنی که میگویند «فاطمة منّی»، «هر کس او را به خشم بیاورد، مرا به خشم آورده است.»، «هرچیزی که سبب خشم او بشود، سبب خشم من میشود.»، یا «آنچه او را خوشحال کند، مرا خوشحال کرده است.»، همگی پیامی عمیق و مهم دارند، این تأکیدات که تنها به حضرت فاطمه(ع) اختصاص یافتهاند، بهویژه به دو نکته و پیام مهم اشاره دارند؛ نشاندادن جایگاه معنوی حضرت فاطمه(ع) و معیار هدایت و تشخیص حق و باطل.
جایگاه معنوی و معیار هدایت و تشخیص حق و باطل
چگونه جایگاه معنوی حضرت فاطمه(ع) با این حدیث شریف نشان داده میشود؟
این تعبیرات نشاندهنده جایگاه بسیار والای حضرت فاطمه در دنیای معنویت و نزد پیامبر اکرم(ص) است، وقتی میگوییم که «خشم او خشم پیامبر است.» یا «رضایت او رضایت خداست.»، در واقع میخواهیم بگوییم که حضرت فاطمه(ع) بهقدری در مسیر قرب الیالله پیش رفته است که خشم و رضایت او بهطور مستقیم با خشم و رضایت خداوند و پیامبر(ص) مرتبط است، این جایگاه معنوی بینظیر او را نشان میدهد.
حضرت فاطمه نهتنها بهعنوان یک فرد، بلکه بهعنوان معصومهای با ویژگیهایی خاص، در این سطح از قرب الهی قرار دارد که هرآنچه او را اذیت کند، اذیت پیامبر و حتی خداوند است، این بیانگر مقام بلند معنوی حضرت است و به ما یادآوری میکند که زنان نیز میتوانند به اوج کمالات انسانی برسند و در مسیر الهی به چنین مرتبهای دست یابند.
اشاره کردید که این حدیث معیار هدایت و تشخیص حق و باطل است؛ چگونه؟
پیام دوم این تأکیدات، نشاندادن راه درست برای تشخیص حق از باطل و هدایت بشریت است. همانطور که اشاره کردید، انسانها ممکن است در برخی مواقع بهدلیل نداشتن دانش کافی یا نداشتن دسترسی به همه ابعاد یک موضوع نتوانند بهدرستی تصمیم بگیرند و راه درست را پیدا کنند، در چنین شرایطی، خداوند انسانهای معصومی مانند حضرت فاطمه(ع) را بهعنوان معیار و راهنما قرار داده است. او نهتنها در زندگیاش دچار لغزش و اشتباه نمیشود، بلکه سیره و رفتار او خود بهطور طبیعی معیار درستی برای تشخیص حق از باطل است.
پیامبر اکرم(ص) با فرمودن این عبارات که «فاطمه پاره تن من است.» و «هرکس او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است.»، به ما میگوید که در شرایط دشوار و پیچیدهای که قادر به تشخیص درست نباشیم، باید به سیره و رفتار حضرت فاطمه(ع) مراجعه کنیم، چون حضرت فاطمه معصوم است و از خطا و اشتباه دور است، سیره و رفتار او نشاندهنده بهترین مسیر است، در حقیقت، او میشود «محور حق»؛ یعنی کسی که با پیروی از او و نگاه به اعمالش میتوانیم به راه صحیح دست پیدا کنیم و از لغزشها در امان بمانیم.
بنابراین این تأکیدها نهتنها جایگاه معنوی و بیبدیل حضرت فاطمه(ع) را روشن میکند، بلکه به ما نشان میدهد که او در مسیر هدایت بشریت قرار دارد و برای تشخیص حق از باطل، نگاه به سیره و عملکرد او ضروری است. وقتی در زندگیمان با دشواریهای تشخیص مسیر درست روبهرو میشویم، باید به رفتار و سخنان حضرت فاطمه(ع) توجه کنیم تا از راه درست منحرف نشویم.
آزارهایی که تاریخ فراموش نکرد
با اینهمه تأکید نبی مکرم اسلام، در تاریخ ثبت شده است که بعد از رحلت ایشان، برخی افراد زمینه ناراحتی و آزار حضرت زهرا(ع) را فراهم کردند، چهرفتارهایی بعد از رحلت پیامبر(ص) باعث ناراحتی و اذیت ایشان شده بود؟
همانطور که در سؤال اشاره کردید، رفتارهایی که موجب اذیت و آزار حضرت فاطمه زهرا(ع) شد، بهویژه پس از وفات پیامبر اکرم(ص)، نهتنها نشاندهنده ظلمی بود که به خود آن بانوی بزرگوار وارد شد، بلکه در حقیقت این سخن پیامبر(ص) یک پیشبینی برای آینده بود، پیامبر(ص) میدانست که پس از وفاتش مشکلات و سختیهایی برای اهلبیت(ع) بهویژه حضرت فاطمه(ع) پیش خواهد آمد و ازاینرو در قالب این حدیث، به جامعه اسلامی هشدار داد که «هرکس فاطمه(ع) را اذیت کند، در حقیقت پیامبر(ص) را اذیت کرده است».
این هشدار پیامبر بهگونهای بود که بهوضوح برای آینده پیشبینی میکرد که چگونه برخی از افراد در جامعه اسلامی ممکن است به حضرت فاطمه(ع) ظلم کنند و او را در مسیر جهاد برای احقاق حقوقش آزار دهند، لذا، سخن پیامبر در این زمینه، یک نوع هشدار برای ماست تا در شناخت مسیر درست و نادرست، توجه ویژهای به این موضوع داشته باشیم.
صدای سکوت یک مظلومیت
با این توضیحات، اینکه حضرت فاطمه(ع) مورد اذیت و آزار قرار گرفت، ریشه در حوادث بعد از رحلت پیامبر(ص) دارد، بهطور مشخص چه مواردی زمینه آزار حضرت را فراهم کرد؟
موضوع اول، ظلم به حضرت امیرالمؤمنین امام علی(ع) و دور کردن او از خلافت بود، درواقع یکی از بزرگترین ظلمهایی که به حضرت فاطمه(ع) وارد شد، ظلمی بود که به همسر ایشان، حضرت علی(ع)، انجام گرفت.
بعد از رحلت پیامبر(ص)، برخی از افراد از انتخاب حضرت علی(ع) بهعنوان جانشین پیامبر(ص) سر باز زدند و او را از خلافت محروم کردند. این ظلم نهتنها به حضرت علی(ع) بلکه به حضرت فاطمه(ع) نیز آسیب رساند، چرا که حضرت علی(ع) همسر او و ولیعهد پیامبر(ص) بود. حضرت فاطمه(ع) بهشدت از این ظلم ناراحت و آزرده شد، زیرا این اقدام نهتنها به شخص حضرت علی(ع) ظلم میکرد، بلکه به شخصیت پیامبر(ص) نیز ضربه میزد.
یکی دیگر از مواردی که حضرت فاطمه(ع) را آزار داد، تصرف فدک بود. فدک زمین و باغی بود که پیامبر(ص) آن را به حضرت فاطمه(ع) هدیه داده بود، اما پس از رحلت پیامبر، این ملک از حضرت فاطمه(ع) گرفته شد، بدون آنکه او در این موضوع مورد مشورت قرار گیرد. حضرت فاطمه(ع) در سخنانش بهشدت اعتراض کرد که چرا حقوق او که از پیامبر(ص) به او داده شده بود، نادیده گرفته میشود.
البته بر همه این موارد باید آزار لفظی و بیاحترامی به حضرت فاطمه(ع) را هم اضافه کرد، بهطوری که علاوه بر ظلمهای عملی، گاهی نیز برخی افراد به حضرت آزار لفظی میرساندند. برخی از این افراد سعی میکردند جایگاه حضرت را کمارزش جلوه دهند و بهغلط، مقام والای او نزد پیامبر(ص) را کم جلوه بدهند.
منبع:تسنیم