20 تير 1403 4 محرم 1446 - 05 : 15
کد خبر : ۱۳۰۴۰۵
تاریخ انتشار : ۲۰ تير ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۱
محمدرضا سنگری:
یک پژوهشگر عاشورایی با بیان اینکه هر چه بخواهیم در آینده ارزش‌های خود را حفظ کنیم بدون تکیه به کربلا و عاشورا ممکن نیست، گفت: کربلا امانتی است که به ما سپرده شده و باید آن را حفظ کنیم.

عقیق: محمدرضا سنگری، پژوهشگر عاشورایی و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، شب گذشته، ۱۹ تیرماه در سخنرانی سومین شب ماه محرم در مؤسسه فرهنگی و هنری فرهنگ عاشورا دزفول به بیان مطالبی درباره موضوع امانت پرداخت که مشروح آن را در ادامه می‌خوانیم:

در دو شب گذشته با اتکا به سخنی از حضرت اباعبدالله(ع) بحثی را آغاز کردیم که ان‌شاءالله دستگیر ما در ارتباطهای چهارگانهای که در زیست خود داریم، راهگشا باشد. روایت این بود که حضرت اباعبدالله(ع) فرمودند: «الأمین آمِن و البریء جریء و الخائن خائف والمسیء مستوحش. اذا وردت علی العاقل لمة، قمع الحزن بالحزم و قرع العقل للاحتیال» فرد درستکار همیشه آرامش دارد. انسان بی‌گناه، بی‌باک است. خیانتکاران همیشه ترسان هستند. گناهکاران همیشه در نوعی هراس و ناامنی به سر میبرند. دائم تشویش خاطر و بحران روحی و روانی دارند. هرگاه بر عاقلان و اندیشه‌وران اتفاقی بیفتد که ناگوار باشد، اندوه را با دوراندیشی دور خواهند کرد. فرد عاقل، غم و غصه را با عنصر حزم یا دوراندیشی می‌زداید.

به اعتبار جمله اول این روایت یعنی «الأمین آمن» (درستکاران همیشه آرامش دارند) به بحث امانت پرداختیم و گونههای مختلف امانت را گفتیم. امشب میخواهیم به گونه دیگری از امانتها بپردازیم که بحث بسیار مهمی است و آن اسرار و رازهایی هستند که خود شکلی از امانت را برای ما دارند. رازها امانت هستند.

ما ۱۰ نوع راز در زندگی داریم که طبق روایات آنها را نباید گفت. اینها امانت هستند؛ اولین نوع آن مسائل شخصی زندگی است که نباید برای دیگران بازگو کرد چون ممکن است بعدها آنها را به دیگران منتقل کنند. امام صادق(ع) میفرمایند: «رازی که خود نتوانستهای نگه داری چگونه انتظار داری دیگران نگهداری کنند.» بنابراین سفره دلتان را همیشه باز نکنید. مراقب باشید. به روز مبادا فکر کنید ممکن است بعدها برای شما دردسرهایی ایجاد کند. در روایت میخوانیم: «کُلُّ سرٍّ جاوَزَ الاثنَینَ شاع» هر رازی که از دو نفر تجاوز کند، شایع میشود. آقایان و خانمها مسائل زندگی خود را برای دیگران بازگو نکنند. گاهی مسئله عادی است اما دستاویز مسائل دیگر میشود.

راز دیگر، کارهای خیر و خوب است. اعمال صالح خود را بیان نکنید. طرح کارهای خوب ممکن است سه مشکل برای شما ایجاد کند؛ اول اینکه ممکن است ما را به دام غرور و خود‌ بزرگ‌بینی بیندازد. در فرهنگ دینی ما آن‌گاه که کارهای خوبت را پنهان کنی خداوند آنها را آشکار میکند و آنها که سعی میکنند خوبی خود را در مقابل نگاهها مطرح کنند، سریع گم خواهند شد. این وعده الهی است. مشکل دیگر این است که ممکن است دچار ریاکاری شوید و سوم ممکن است اگر شما را تحسین نکنند، سست شوید.

سومین رازی که امانت است بحث ناراحتی‌ها و کدورت‌هایی است که از دیگران داریم. این کدورت‌ها را پیش دیگران مطرح نکنید. ذهن دیگران را نسبت به اشخاص تاریک و تیره می‌کنید. ذهنیت منفی برای دیگران نسازید.

نکته دیگر این است که هدف‌ها و ایده‌های بلند خود را مطرح نکنید. وقتی یک ایده دارید آن را زود بیان نکنید. جمله‌ای است که می‌گوید: «اُستُر ذَهبَک و ذِهابک و مَذهبک» «ذهب» یعنی طلا و منظور مال است. داشته‌های خود را برای دیگران مطرح نکنید. مثلاً وضعیت حسابتان را برای دیگران نگویید. گاهی طلاهایی که خانم‌ها به همدیگر نشان می‌دهند باعث ایجاد دعوا و اختلاف می‌شود. «ذهاب» یعنی رفت‌وآمد. رفت‌وآمدهای خود را اینکه پیش چه کسانی می‌روید و رفت‌وآمد دارید، نگویید. شبکه روابط خود را مطرح نکنید. برخی افراد تصویر همه مهمانی‌های خود را با سفره و جزئیات آن با دیگران به اشتراک می‌گذارند. ما نمی‌دانیم با این کارها چه قدر بحران ایجاد می‌کنیم. 

«مذهب» در این جمله یعنی دیدگاه‌ها. همه جا نیاز نیست دیدگاه‌های خود را مطرح کنید؛ حتی باورهای سیاسی خود را راحت مطرح نکنید. اگر طرح این باورها به پیشبرد اهداف مقدس دینی و انقلابی کمک می‌کند، بگویید، اما در هر جا دیدگاه خود را نسبت به مسائل مطرح نکنید.

نکته هفتم که امانت است، رازهای دیگران است. راز دیگران پیش شما امانت است. مسئله پنهانی دیگران را این سو و آن سو نگویید. حتی اگر از کسی چیزی دیدید که دوست ندارد مطرح شود، آن را مطرح نکنید. امام صادق(ع) می‌فرمایند که اگر کسی میتی را غسل دهد و در بدن او چیزی می‌بیند ـ که آن شخص آن را پنهان کرده است ـ و آن را برای دیگران نگوید، خداوند او را مورد مغفرت قرار می‌دهد.

متأسفانه امروزه از چیزهایی که دیگران دوست ندارند دیده شود، عکس می‌گیرند. نقص همدیگر را بیان نکنید. خواهم گفت در کربلا چه رازهایی وجود دارد که آنها را حفظ می‌کردند یا فقط به اهلش می‌گفتند. این نکته بعدی است که رازها را با اهلش در میان بگذارید. خواب هم راز است. حضرت یوسف(ع) وقتی خواب خود را برای پدر مطرح کرد، حضرت یعقوب فرمود: «این خواب را برای برادرانت بازگو نکن.» خواب را جز برای اهلش نگویید. خواب‌هایی که باعث تحول شما می‌شوند برای دیگران نگویید. به گفته حضرت فردوسی: «تو مر خواب را بیهوده نشمری، یکی بهره دانی ز پیغمبری.» 

اسراری هست که در ظرفیت مخاطب نیست، اگر شخص آمادگی آنها را نداشته باشد، آنها را مطرح نکنید. سخنانی هست که آمادگی و استعداد می‌خواهد. حضرت امیرالمؤمنین(ع) یارانی داشتند که به آنها اصحاب‌السر می‌گفتند. وقتی با کودک خود حرف می‌زنی مسائلی را به او نگو که نتواند آنها را هضم کند. پس ظرفیت‌ها را بشناسید و متناسبت با این ظرفیت‌ها سخن بگویید.

در کربلا، حضرت اباعبدالله(ع) امانت‌سپاری‌هایی داشتند. دیشب از امانت‌سپاری حضرت اباعبدالله(ع) به امام سجاد(ع) صحبت کردیم. حضرت اباعبدالله(ع) یک امانت‌ معنوی به دخترش سکینه می‌سپارد. حضرت سکینه، ۵۶ سال بعد از کربلا زنده بود. او در سال ۱۱۷ از دنیا می‌رود. این امانت چه بود؟ حضرت سکینه می‌گوید: امام مرا به سینه فشرد. بلند گریه می‌کرد من هم گریه می‌کردم بعد پدرم این شعر را خواند:

 سَیَطُولُ بَعْدِی یَا سُکَیْنَهُ فَاعْلَمِی/ منْکِ الْبُکَاءُ إِذَا الْحَمَامُ دَهَانِی‏/ لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَهً/ مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی‏/ وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِی/ تَأْتِینَهُ یَا خَیْرَهَ النِّسْوَان

دخترم تو بعد از من گریه‌های طولانی خواهی داشت. این سخن اشاره پنهانی دارد که مجلس عزای مرا تو برپا کن. کما اینکه حضرت سکینه برگزاری هیئت مدینه را عهده‌دار بود. او زنان را جمع می‌کرد و از کربلا برای آنها سخن می‌گفت. امام در این شعر فرمود: با اشکهایت دل مرا نسوزان. وقتی کشته شدم این امانت را به تو می‌سپارم که از کربلا را برای دیگران بگویی. من کربلا را به تو می‌سپارم. یک معنای لطیف در این شعر «خیره النسوان» است که حضرت اباعبدالله(ع) به دخترش داد.

سومین امانتی که در کربلا سپرده می‌شود امانت‌های مادی و معنوی به امام سجاد(ع) است. شخصی از امام صادق(ع) پرسید آیا انگشتر امام حسین(ع) در ضمن اموال به غارت رفت؟ حضرت فرمود: چنین نیست که گمان کرده‌اند. حسین(ع) به فرزندش وصیت کرد و خاتم را در انگشت او گذاشت و امانت را به او سپرد(منظور، امامت است) و اکنون نزد من است و من روز جمعه آن را در دست می‌گذارم. راوی (محمد بن مسلم) می‌گوید روز جمعه مشتاقانه رفتم تا انگشتر امام حسین(ع) را ببینم. خاتمی دیدم که روی نگین آن نوشته بود: «لااله الا الله عدة للقاء الله.» 

امانت بعدی، امانت فرزندان به حضرت زینب(س) و دیگر زنان است. امام سجاد(ع) می‌فرماید: شبی که پدرم به شهادت رسید بیمار بودم و عمه‌ام زینب(س) از من پرستاری می‌کرد. پدرم به خیمه‌اش آمد و جون (غلام ابوذر) همراه او بود. امام در خیمه خود این شعر را می‌خواند:

یا دَهرُ اُفّ لَکَ مِن خَلیلِ/ کَم لَکَ بِالاِشراقِ وَ الاَصیلِ/ مِن طالب وَ صاحِب قَتیل/ وَ الدَّهرُ لا یَقنَعُ بِالبَدیلِ/ و کُلُّ حَیٍّ سالِکٍ سَبیل/ ما اَقربَ الوَعدُ اِلَی الرَّحیلِ/ وَ اِنَّما الاَمرُ اِلَی الجَلیلِ

عمه‌ام زینب بی‌تاب شد برخاست و از خیمه بیرون آمد و به امام گفت: کاش مرگ من فرا می‌رسید و این اشعار را نمی‌شنیدم. (چون این اشعار اشاره به شهادت دارد) امام به او فرمود: خواهرم مراقب باش، شیطان، صبرت را از تو نگیرد. زمینیان می‌میرند و آسمانیان پایدار نمی‌مانند. هر چیزی رفتنی است. تو را سوگند می‌دهم که اگر کشته شوم، گریبان چاک نکنی، صورت نخراشی، فریاد و نفرین نکنی. فرزندانم را به تو می‎‌سپارم و تو را به خدا می‌سپارم. (کتاب بررسی تاریخ عاشورا از محمد ابراهیم آیتی که از بهترین کتاب‌هاست.)

و آخرین امانت، امانت کربلا به خود ما است. کربلا امانتی است که به ما سپرده شده و ما باید آن را حفظ کنیم که کربلا و عاشورا ما را حفظ می‌کند. ما هر چه بخواهیم در آینده ارزش‌های خود را حفظ کنیم بدون تکیه به کربلا و عاشورا ممکن نیست.

منبع:ایکنا

گزارش خطا

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
نظر: