عقیق: دیدار سالانه مداحان با رهبر انقلاب صبح امروز چهارشنبه ۱۳ دیماه مصادف با سالروز میلاد حضرت زهرا(س) برگزار شد و ۶ نفر از مداحان و یک شاعر محضر ایشان به مدیحهخوانی پرداختند.
در این مراسم مجتبی رمضانی مداح اهل بیت از کرمان، محسن عراقی مداح اهل بیت از تهران، طاهر قلندری مداح اهل بیت از اردبیل، سید الحجازی حجازی مداح اهل بیت از لبنان، محمد رسولی شاعر آئینی از تهران، امیر کرمانشاهی مداح اهل بیت(ع) از مشهد و علیاکبر حائری مداح اهل بیت(ع) از قم به مدیحهخوانی پرداختند.
در ادامه اشعاری که در این مراسم خوانده شد، ارائه میشود:
مداح: طاهر قلندری
شاعر: رضا مرادی
فاطمه نوری از تبار خدا
بوده پیوسته پای کار خدا
فاطمه رونوشت حیدر بود
روی زهرا بهشت حیدر بود
مرتضی را تمام سرمایه
قبرش ایهام، قدرش آرایه
خلق شد تا کتاب خلق شود
احمد و بوتراب خلق شود
کل هفت آسمان اسیرش شد
چون صراط علی مسیرش شد
هم قرار است حیدری بکند
بر پدر نیز مادری بکند
جان اسلام و روح دین مادر
مادر مصطفاست این مادر
من چه گویم خدا چنین گفته
او به زهرایش آفرین گفته
من به قربان جان جانانم
از دیار غیور مردانم
بر در فاطمه دخیلم من
نوحه خوانی ز اردبیلم من
حُبّ زهرا تلاطم دل ماست
فاطمه مادر قبایل ماست
مدح مادر به مادری خوانم
چند بیتی هم آذری خوانم
خلقتین شاهکاری زهرادی
حیدرین افتخاری زهرادی
ظلمین اهلین ییخاندا زهرادی
مرحبی سیندیراندا زهرادی
سرترین آسماندا زهرادی
برترین قهرماندا زهرادی
سنگریندن دوروب قیام ایلدی
حجتین امته تمام ایلدی
قوزیوب عرشه عفتین علمین
تک نه عفت، ولایتین علمین
ماحصل جانفدای حیدر شد
یک تنه ایستاد و لشگر شد
حیدری مدح ائدنده زهرادی
خیبری فتح ائدنده زهرادی
حنجری خنجرین ایشین گوردی
فاطمه حیدرین ایشین گوردی
الحق الحق که شاهکار است او
مرتضی را چو ذوالفقار است او
بیزده سنگرده همت ایلیروخ
بیزده تجدید بیعت ایلیروخ
سسلروخ مستدام یازهرا (س)
ای سراپا قیام یا زهرا (س)
تو شدی ذوالمقام یازهرا
تویی ختم کلام یازهرا
خواهم اینک کلام حق جویم
دو سه بیتی ز دردها گویم
ای عزیزی که روی کاری تو
ای رفیقی که پست داری تو
مردم ما همیشه یار هستند
همچو مقداد پای کار هستند
بیشتر فکر درد ملت باش
پی حل نیاز امت باش
ز خودت ثبت کن نکو اثری
درس گیر از نصیحت پدری
ما همه صاحبان فرداییم
جملگی خادمان زهراییم
ای به دنیای غرب حاکمها
زنده هستند حاج قاسمها
ظالمید و به ظلم خود سرخوش
خوش مباش ای رژیم کودک کش
گرچه هیزم شکن تبر دارد
آه آلاله هم اثر دارد
رهبرم، در میان این خونها
خوب دیدیم مرگ صهیونها
عمرشان رو به انزوال شده
کمتر از بیست و پنج سال شده
صهیون از زندگی خود زده است
بیست سالش اضافه آمده است
مرحبا بر یقین دینیتان
داده بَر، نخل پیش بینتان
گر شما حکم انتقام دهید
حکم و دستور بر قیام دهید
کفر را یک به یک هلاک کنیم
در تلاویو گرد و خاک کنیم
ما برای شما بسیم آقا
پِی بیت المقدسیم آقا
در همانجا به دعوت مهدی (عج)
جمعه ای با امامت مهدی (عج)
در صفوف جهاد می مانیم
پشت مهدی نماز می خوانیم
از جهان ظلم و جور خواهد رفت
نسل صهیون به گور خواهد رفت
ما ولی شان و شوکتی داریم
روی اسلام غیرتی داریم
ما به میدان عشق جان دادیم
هرچه بود احتیاج آن دادیم
ما که پا پس نمی کشیم اصلا
برسانید بشنود دشمن
با هم عهد برادری بستیم
تابع امر رهبری هستیم
شاعر:محمد رسولی
شب اگر بی روح اگر تاریک بود
صبح دیدار خدا نزدیک بود
آسمان محو تماشای زمین
با چه ذوقی آمده روح الامین
با خودش بیت الغزل آورده است
عطری از روز ازل آورده است
سوره ای آورده که منهاج ماست
صبح میلادش شب معراج ماست
وحی چون باران شد و بر خاک ریخت
کوثری در ظرف ما ادراک ریخت
جلوهای از ذات ممدوح آمده
از نفخت فیه من روح آمده
قصه ی شیرین اعطیناست او
قاب قوسین است او ادنی ست او
او کجا و مرزهای فهم ما
غیر حیرت چیست از او سهم ما
دست شاعر را پر از مضمون کند
اهل بیت شعر را موزون کند
استعاره از خیالش یاس بود
عقل کل در جامهی احساس بود
او نبوت را دلیل خاتمه است
قصهی خلقت به نام فاطمه (س) است
آیه ی تطهیر عین ذات اوست
عشق از ذریه سادات اوست
هل اتی و نور و قدر و کوثر است
دخترِ... نه مادر پیغمبر است
چیست دوزخ؟ شعله ای از قهر او
چیست جنت؟ کوچه ای در شهر او
در قیامت هم قیامت می کند
او به لبخندی شفاعت می کند
پیش او تکلیف فردا روشن است
آرمان آفرینش یک زن است
او به نام زن اصالت می دهد
چادرش عطر نجابت می دهد
خلقت از دامان زن آغاز شد
در مدینه زن تمدن ساز شد
در حقوق زن طلبکاریم ما
آی دنیا فاطمه (س) داریم ما
کیستی ای ماه! ای بدر علی (ع)؟
کیستی ای لیله القدر علی (ع؟
دست هایت تکیه گاه حیدر (ع) است
لاله زار بوسهی پیغمبر است
از بهشت آمد جهاز ساده ات
قبله مایل بود بر سجاده ات
ما فقیریم و اسیریم و یتیم
خانه ای داری، صراط المستقیم!
خانه ای که شد خدا معمار آن
گرم تسبیحش در و دیوار آن
خانه ای که هم شهادت پرور است
هم در آن هر روز، روز مادر است
خانهای کوچک هزاران راز داشت
وصلههای چادرت اعجاز داشت
در دل تاریخ نورت جاری است
انقلابت نهضت بیداری است
تو ولایت را دژ عصمت شدی
یک نفر بودی و یک امت شدی
ای مزارت قاصد پیغام تو
آخرین ذکر شهیدان نام تو
با تو همراه رهایی می شوم
خواب دیدم کربلایی می شوم
چاوشی پر سوز می خواند مرا
کربلا هر روز می خواند مرا
کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
خاک او تلفیق عشق و رنج بود
کربلا در کربلای پنج بود
از یمن پیچیده بوی کربلا
تا گرفت آیینه سوی کربلا
صبح را تا مرز شب آورده ایم
کربلا را تا حلب آورده ایم
می کشاند تا فراتش نیل را
غرق خواهد کرد اسرائیل را
کربلا شهری کنار رود نیست
کربلا در مرزها محدود نیست
کربلا گاهی میان غزه است
سرگذشت کودکان غزه است
کربلا در قلب های مردم است
غزه آه! این کربلا چندم است
سیلی طوفان بر این کابوس باش
در میان شعله ها ققنوس باش
سنگ این آوار را سجیل کن
نقطه ی پایان اسراییل کن
زخم تو آغاز فتحی دیگر است
خون غزه از همه رنگین تر است
صبح آزادی هوایت عالی است
حیف، جای حاج قاسم خالی است
بعد او ما هم در آتش زنده ایم
هم چنان با خاطراتش زنده ایم
یادتان می آید او اینجا نشست؟
ساحلی در محضر دریا نشست
حاج صادق! یاد کن آن روز را
خواندی از دل نغمه ای جانسوز را
او همین جا، او همین جا گریه کرد
با نوای کاروان را گریه کرد
هرکه دید او را به حالش رشک برد
تا شهادت محملش را اشک برد
آشنا با گریه و درد است او
با شهادت زندگی کرده است او
السلام ای محور هنگامه اش!
ای همه حرف وصیت نامه اش
دید آرامی، نشد آشفته او
ای ستون خیمه ای که گفته او
یارت ای یار خراسانی چه شد؟
ای صبا! دست سلیمانی چه شد؟
ای نگین حلقه ی یکرنگ ها
رفتی ای فرمانده دلتنگ ها
در شکوه چشم تو دریای ما
ای فراتر از دو قطبی های ما
چشم هایت، مردم بیداری ات
ای فدای رسم مردم داری ات
ظلم را تشویش ناکامی تویی
روح جمهوی اسلامی تویی!
نام تو از قبل پر آوازهتر
داغ تو این روزها شد تازهتر
آه از دی ماه! از این آه سرد
آه از دی ماه! از این ماه درد
آه از بغضی که دارد مثنوی
آه از سید رضی موسوی!
باز پروانه فدای شمع شد
بار دیگر جمع یاران جمع شد
جان فدا! با عشق جان دادی به ما
راهِ رفتن را نشان دادی به ما
این حرم گفتی بهشت مردم است
دست مردم سرنوشت مردم است
فهم ما این است از فردای نور
قله باشد استعاره از ظهور
سرنوشت حق و باطل روشن است
قلهی انسان کامل روشن است
اوج مقصود رسالت دیدنی است
قله ی حق و عدالت دیدنی است
قله را دیدیم، آنجا می رویم
ما ز بالاییم و بالا میروم
مداح: مجتبی رمضانی
شاعر: علی ذوالقدر
السلام آقای من آقای مولا دوستها
السلام ای جمع عاشق ای تولا دوستها
آمدم از شهر کرمان شهر زهرا دوستها
تا بگویم چند خط از مدح او با دوستها
باغ ما با ذکر یا زهرا گلستان میشود
نام او را میبریم و پسته خندان میشود
فاطمه وقتی تولد یافت، ایمان خلق شد
نور او تابید، خورشید فروزان خلق شد
اشک از چشمان او افتاد، باران خلق شد
سوی خاک ما نظر انداخت، ایران خلق شد
روز میلاد پر از نورش جنان آمد پدید
فاطمه پلکی به هم زد این جهان آمد پدید
در پی ماهید اگر، امشب زمین را بنگرید
بر رکاب عالم هستی، نگین را بنگرید
در میان بهترینها، بهترین را بنگرید
سجده شکر امیرالمؤمنین را بنگرید
فاطمه چون مادرش پشت و پناه مصطفاست
شأن او را بین که دستش بوسه گاه مصطفاست
گرچه شیرین است گاهی اعتراف عاشقی
کار هر کس نیست در دنیا طواف عاشقی
دست پروانه است همواره کلاف عاشقی
مدعی دیگر مزن بیهوده لاف عاشقی
فاطمه تنها یک عاشق دارد آن هم حیدر است
مرتضی تنها یک عاشق دارد آن هم کوثر است
فاطمه دنبال رفع بیقراریِ علیست
در نگاهش افضل الاعمال یاریِ علیست
لذتش در زندگانی خانه داریِ علیست
بهترین لحظه برایش خواستگاریِ علیست
می رسد دستت به دامان علی با فاطمه
سخت دلتنگ نجف هستی بگو یا فاطمه
فاطمه پشت و پناه شیعیان حیدر است
چادر او سایبان مردم این کشور است
مکتب زهرای اطهر نور راه رهبر است
مکتب زهرای اطهر حاج قاسم پرور است
حاج قاسم عبد زهرا بود بی حد و عدد
ذکر او هنگام سختی بود، یا زهرا مدد
مثل امروزی پرید از آشیانه یار ما
رفت پشت ابر هجران، ماه شام تار ما
همچنان می چرخد این اندیشه در افکار ما
کدخدای عده ای شد قاتل سردار ما
گرچه در بین حواریون، یهودا نیز هست
گاه مشکل ناشی از کم کاری ما نیز هست
آی مردم کاشکی اعضای یک پیکر شویم
دور باشیم از جدایی، یار یکدیگر شویم
از دو قطبی ها بپرهیزیم، همسنگر شویم
کاش مثل حاج قاسم یاور رهبر شویم
حاج قاسم را همیشه یار نیکو دیده ایم
آنچه را رهبر توقع داشت در او دیده ایم
می رسد روزی که سختی های ما آسان شود
با ظهور یار ما، هجران او جبران شود
بیشتر از هر زمان ایران ما ایران شود
بار دیگر مرد میدان راهی میدان شود
آرزو دارم که بنشینم دوباره در برش
تا بخوانم باز هم این نوحه را در محضرش
شهید گمنام سلام
مداح: محسن عراقی
شعر اول:
شاعر:امیرحسین آکار
گذر گرگ به آبادی شیران افتاد
باز هم قرعه به جمهوری سلمان افتاد
ذوالفقار از جگر یار خبر آورده
پیک از خانه ی عمار خبر آورده
کاسه ی غیرت این شیر یلان لبریز است
مرز ایران چقدر مالک اشتر خیز است
گوش کن خطه سلمان به زبان آمده است
صحبت از وعده ی صادق به میان آمده است
مشت اول به سرت محکم و طوفانی بود
ساعت حمله مان دست سلیمانی بود
صحنه ی عین الاسد نقطه بسم الله ست
سیلی اصلی فرمانده مان در راه ست
برسر مردم ما سایه ی سلطان باشد
رمز پیروزی مان ذکر رضا جان باشد
راستی شیوه تهدید تو طنازی بود
حمله ات از نظر ما که فقط بازی بود
فکر کردی علمش روی زمین افتاده
تازه تکثیر شده محسن فخری زاده
شیر را کشتی و بالای سرش میخندی
منتظر باش خودت گور خودت را کندی
عقل اندازه ی یک جو به سرت لابد نیست
دیده اید اینکه رجز خوانی مان بیخود نیست
پاسخ شیعه به این فیل دو سر سجیل ست
داعش اصلی این طایفه اسراییل است
ذوالفقار از دل این معرکه سر میخواهد
جنگ با حیدر کرار جگر میخواهد
گفت فرمانده که آینده تان تاریک ست
پیش بینی شده نابودی تان نزدیک ست
پای این قافله تا روز قیامت لنگ ست
صاحب اصلی دنیا که نباشد جنگ ست
بر سر مردم ما سایه ی سلطان باشد
رمز پیروزی مان ذکر رضا جان باشد
شعر دوم
شاعر:حسین سازور
یگانه بانوی علی
همیشه پهلوی علی
به دنیا اومدی برای دیدن روی علی
سلام ای ماه علی
ای خاطر خواه علی
علی پناهنده ی تو تو هم پناگاه علی
نه یک قدم عقب ترو نه یک قدم جلوتری
قدم قدم قدم قدم تو پا به پای حیدری
شعار انقلاب ما(محور شیعه غیرته)
که ملت شهادتیم(که ملت شهادته)
مقابل دشمن تو ببین چه بی نهایتیم
میشه یک و بیست دقیقه
میلرزه ساعت بدنش
محاله یادمون بره عکس عقیق یمنش
میدونه صهیون تازه خشم علی توو راهه
شهادت حاج قاسم اول بسم اللهه
شعر سوم
شاعر:مهدی رحیمی
نور، زهرا شد و مُنوّر شد
شب قدر نبی مُقدّر شد
نه خدیجه به دامنش آورد
بلکه زهرا خدیجه آور شد
در زمان حیاتِ این خانم
هیجده بار صبح محشر شد
آب در صورت تو خود را شُست
بعد در فقه ما مُطهر شد
فاطمه در نسیم چون دَم زد
نفس هر گُلی معطر شد
تا که ناموس حق نزول کند
چشم هر پنجره مّشجّر شد
روز تکمیل خلقتِ زهرا
خستگی از تن مَلَک در شد
هرکه نزدیک تر به فاطمه بود
رتبه اش پله پله بهتر شد
پسر فاطمه حسین شد و
پدر فاطمه پیمبر شد
فاطمه به خودش بلی گفت و
علی از آن به بعد حیدر شد
مصطفی بعد بعثتش امّا
فاطمه قبل خویش کوثر شد
کفّه ی مردها که سنگین گشت
فاطمه جلوه کرد،دختر شد
با نبی و علی و اولادش
فاطمه با همه برابر شد
مداح: سید حجازی(لبنان)
شاعران : نور آملی و غریفی
بروحی مَن لجمع الخلق أمّه
دعا خیرا فکانت خیر أمه
علیه الله صلى "کن " فکانت
له الزهراء ابنته وأمه
قد اجتمعا بها قبلٌ وبعدُ
وبعد لرَبعها الجنّاتُ بعدُ
فمنها القرب من ذی العرش قربٌ
وعنها البعد عن ذی العرش بُعدُ
ومنها القرب لا یحتاج وِردا
ولکن فی طریق الحق وِردا
تساقط فی رحى الملکوت وحیاً
اذا فاحت على اللاهوت وردا
اذا فاحت على سبع صباها
لألف زلیخة ردت صباها
أراد قمیصَ یوسف مستجاباً
فغنّى حین ألقاه صباها
وألقى فی جهنم من عصاها
وأبرأ فی توسلها الکلیما
وألقت حینما ألقى عصاها
فانجى باسمها موسى الکلیمَ
وأنجى باسمها عیسى وحیّى
لیرتقیَ السما حیّاً وحیّا
وعازر فی الخلیل علیه نادى
بفاطمة فعاد المیت حیّا
بها لخلیله اسماعیل عاد
وأفنت قوم فرعونٍ وعادا
لها الرحمن والى من توالی
ومن عادته فالرحمن عادى
رباعیاتُ منها الیمُّ یهدى
ویمّ الصدر یمَّ الصدر یُهدى
حکیمُ محکَمٌ یَهدی إلیکم
وخیر الناس من بالقول یُهدى
کم انتظرتکِ ..غیماً یرشحُ المطرا
فهل تردّینَ مَنْ "کمْ کانَ مُنتظِرا"..!
وکم أتیتکِ والظلماءُ تخنقُنی
فکنتِ -قبلَ السما- تُدْنینَ لیْ قمرا
وکنتُ أهتفُ "یا زهراءُ" فی ظمَأی
فتعبُرینَ کـ طیفٍ یُشبهُ النهَرا ..!
مددتَ کفیکَ.. آلامُ الورى صغُرَتْ
وما سوى قلبکِ الحانی بهمْ کبُرا
هُنا رحاکِ أحالتْ قمحهَا وطنا
فکنتِ أشهى طعامٍ فی فمِ الفُقرا
أفی سواکِ یصوغُ الشعرُ أشطُرَهُ
وأنتِ مَن فیکِ جاءتْ سُورةُ الشُعَرا..!
أراکِ فی کلِّ شیءٍ وجـهَ عاطفـةٍ
وغیرَ وجهِکِ فی الأشیاءِ لستُ أرى
أتیتُ زهراءُ والأکدارُ تجرفُنی
وما سواکِ یزیحُ الهمّ والکدرا
أنا الذی..کلّما أُهدیکِ "فاتِحـةً"
تفتّحتْ مُدنٌ فی داخلی وقُرى
فما "توضأتُ" إلا کنتِ "نافِلتی"
وما "توسّلتُ" إلا کنتِ لی "قدَرا"
أنتِ التی تمـلأ الدنیا مُقاوَمةً
ما من شهیدٍ وإلا من دماکِ جرى
ولم یکُن "قاسمٌ" إلا امتدادَ فِداً
من بأسِ کفیکِ نالَ المجدَ والظفَرا
وأنتَ یا سیدی من نسلِ فاطمةٍ
أمرتَ للحُبَّ أن یسری بنا.. فسرى
طریقُکَ الحقُّ قَـلَّ العابـرونَ بـهِ
ولم یخب من بدرب الحقِّ قد عبرا
فلمْ یخضوکَ إلا خیـبةً رجعـوا
ولم تخضْ أنـتَ إلا عدتَ منتصرا
کلٌ لهُ فی الهوى یا سیدی قـدرٌ
وأحمدُ اللهَ إذ سـوّاکَ لی قـدَرا
آتیکَ من أرضِ نَصرِ الله "عاملةٍ"
بالحُبِّ مِن أهلِها والحُبُّ سُلْطانُ
ما الشِّعرُ مِنّی سِوى مِرْسالُ غُربَتِهِمْ
والشّانُ لی مِنهُمُ لَو کان لی شانُ
رَبعی إذا مالَ بالأحْمالِ سالِکُهُمْ
زادوا لهُ الحِملَ فالأثْقالُ میزانُ
أهلُ الوِلایةِ مِلْءُ الرِّیحِ عَسْکَرُهُمْ
جَمعٌ بلا رُتَبٍ والثَّوْبُ أکْفانُ
تَخالُ أسْیافَهُم باللَّمحِ لَیّنَةً
قُلْ ذا دَلیلٌ بأنّ الصَّیدَ ما لانُوا
حَسْنا طلائعُهُم، حُسنَى طبائعُهُمْ
ما زِیدَ فیهِم على الإحسانِ إحسانُ
لَمْ ینحنوا قَطُّ إلّا فی رُکوعِهِمُ
لَولاهُ قیلَ هُمُ والطّودُ أقرانُ
هُم والشَّهادَةُ خِلّانٌ یُشَوِّقُهُمْ
سَعْیاً إلیها أحِبّاءٌ وخِلّانُ
قاداتُهُم شُهَدا، عبّاسُ سَیِّدُهُمْ
والحَربُ راغِبُهُم، والعِشقُ رِضْوانُ
أمّا الفَصیحُ صَفیحُ الوَجْهِ أحسَنُهُمْ
فی کَفّهِ النّصرُ شَهْدٌ مِنه ألوانُ
طابَتْ بهِ الشّامُ للقُدسِ الشَّریفِ کَما
طابَتْ بِنورِ مُحَیّاکُم خُراسانُ
وأنتمُ الأصلُ ، یا ظلَّ الإمامِ وما
لِلشَّمْسِ ظِلّانِ ، لی فی ذاکَ بُرهانُ
مَن لیلةَ القدرِ یَدعو فی الختامِ لَکُمْ
یا لیتَ عُمری لِذاکَ الشّیبِ قُربانُ
هذا الدُّعاءُ کتابٌ فیه علّمَنا
کلَّ الولایةِ والمکتوبُ عُنوانُ
یا وارثَ الشَّمسِ یا بنَ الطُّهرِ یابن علی
أَفرِد لنا الظِّلَّ، إن الظِّلَّ أوطانُ
فی مولِدِ النّورِ شَطرٌ واحدٌ وکَفى
" وإنّ فاطمةَ الزهراءَ قرآنُ"
سرود همخوانی- علیاکبر حائری
شاعر : حجتالاسلام جواد محمد زمانی
نغمه پردازان : حمید رمی و علی اکبر حائری
شب آیات سوره فردا شد
باغ از جلوه صد چمن معنا شد
هر ابری به برق ادراک خود
بارانی به مقدم زهرا شد
ای شکوه بی همتا : یا فاطمة الزهرا
ای کران ناپیدا : یا فاطمة الزهرا
ای فراتر از فردا: یا فاطمة الزهرا
ای... عطری که بهشت پیغمبر دارد
قرآن، مدح تو به صد دفتر دارد
انا اعطیناک الکوثر دارد
هستی سرشار از جام اعطینا
بالروح بالدم لبیک یازهرا ۲
قرآن، متن و فاطمه تشریحش
خلقت چون قصیده او تلمیحش
عالم چون کلاف سر در گم بود
بی اعجاز رشته تسبیحش
ای صبح به تن جوشن : یا فاطمة الزهرا
ای مشرق جان روشن : یا فاطمة الزهرا
ای باغ ترین گلشن : یا فاطمة الزهرا
ای ... شوقت بر لب حسین با یا اماه
ای با مرتضی در این مقصد همراه
یا 《نعم العون علی طاعة الله》
ای زن از تو شأن زن شد معنا
بالروح بالدم لبیک یازهرا ۲
باغ از لاله ها مواسم دارد
با داغی به دل مراسم دارد
هر جا نامی از شهادت زنده ست
عطر یاد حاج قاسم دارد
ای صلابت منظوم: قاسم سلیمانی
ای مقتدر مظلوم: قاسم سلیمانی
راز تا ابد مکتوم: قاسم سلیمانی
ای ... جان تو فدای رهبر از آغاز
شد عشق خمینی ات بال پرواز
حک بر سنگ قبر تو نام «سرباز»
یادت در جان هنگام هم عهدی
بالروح بالدم لبیک یا مهدی ۲
برپا شد دوباره محشر محشر
در میدان سواره لشکر لشکر
ای قدس شریف : النصر النصر
ای صهیون دون : خیبر خیبر
بر عهد نخستینم : من یار فلسطینم
بر سنت دیرینم : من یار فلسطینم
با جهاد تبیینم : من یار فلسطینم
ای ... راه سربلند طوفان الاقصی
می بینی رهایی خود را فردا
از چنگال اسراییل و آمریکا
آمد وقت فتح بدر و خیبر
بالروح بالدم لبیک یا حیدر ۲