عقیق: در عصر رسانه، یکی از راههای شناخت صحیح آشنایی با مفاهیم است. گاهی عدم شناخت صحیح مفاهیم و اصطلاحات بالاخص در دنیای سیاست مانع شناخت و موجب القائات و اندیشههای انحرافی میشود. بنگاههای رسانهای این روزها در تریبونهای خود از نظامهای سیاسی، رویکردها و نگرشها و... سخن میرانند و بسیاری از مردم بدون شناخت و فهم آن اندیشهای را در ذهن خود میسازند و مطابق آن عمل میکنند. در ادامه با برخی مفاهیم سیاسی که در سپهر سیاست ایران پرکاربرد هستند آشنا میشویم.
دموکراسی
دموکراسی از کلمه یونانی dēmokratiā با dēmos به معنی «مردم» و «حکومت» سرچشمه گرفته است. برای اولین بار این اصطلاح در قرن پنجم قبل از میلاد برای نشان دادن سیستمهای سیاسی موجود در دولت شهرهای یونانی، به ویژه آتن کلاسیک، ظاهر شد. دموکراسی به معنای «حکومت مردم» است. اکنون به شکلی از حکومت اطلاق میشود که در آن مردم حق مشارکت در تصمیمگیریهای کشور را دارند. عمدتاً، دموکراسی مستقیم است که در آن شهروندان تصمیم میگیرند و قانون وضع میکنند، در حالی که در دموکراسی نمایندگی، مقامات دولتی را از جانب خود انتخاب میکنند، مانند دموکراسی پارلمانی یا ریاستی.
نظام ریاستی (مانند آمریکا) رئیس جمهور را به عنوان رئیس کشور و دولت دارد، در حالی که سیستم پارلمانی (مانند انگلیس و هند) دارای نخست وزیر است که مشروعیت خود را از یک پارلمان میگیرد و حتی یک رئیس اسمی دارد. مانند یک پادشاه یا یک رئیس جمهور.
ممنوعیت همه و هر شکلی از تبعیض، قوه قضائیه مستقل، پاسخگویی دولت در قبال شهروندان، آزادی رسانهها و مطبوعات، ارزشهای سکولار برخی از ارزشهای مشترک بین انواع دموکراسیها هستند.
سکولاریسم
سکولاریسم (به انگلیسی: Secularism) به صورت کلی به مفهوم ممانعت از دخالت دین در تمامی امور عمومی جامعه است. این تفکر به صورت کلی ریشه در عصر روشنگری در اروپا دارد. ارزشهایی مانند جدایی دین از سیاست، جدایی کلیسا و حکومت در آمریکا و لائیسیته در فرانسه بر پایه سکولاریسم بنا شدهاند. اهداف و استدلالها برای قبول سکولاریسم بسیار گستردهاند. در لائیسیته اروپایی بحث شده که سکولاریسم یک جنبش به سوی مدرنیته و دور شدن از ارزشهای دینی است. برخی استدلال میکنند که سکولاریسم در آمریکا بیشتر به حفظ دین از حکومت پرداخته و در زمینه اجتماعی کمکارتر بودهاست.
در میان کشورها جنبشهای سیاسی گوناگون سکولاریسم را به دلایل مختلف پشتیبانی میکنند. واژه سکولاریسم برای اولین بار توسط نویسندهٔ بریتانیایی، جورج هالی اوک در سال ۱۸۴۶ استفاده شد. هر چند این اصطلاح تازه بود، ولی مفهوم کلی آزادی که سکولاریسم بر پایه آن بنا شده بود، در طول تاریخ وجود داشتهاست. ایدههای اولیه سکولار را میتوان در آثار ابن رشد (اورئوس) پیدا کرد. وی و پیروان مکتب اوروئسیسم معتقد به جدایی دین از فلسفه بودند. هالی اوک ایده جدایی اجتماع از دین را بدون تلاش برای انتقاد عقاید دینی مطرح کرد. هالی اوک یک ندانمگرا بود و به نظر خودش سکولاریسم برهانی علیه مسیحیت محسوب نمیشد، بلکه مستقل بود. سکولاریسم تنها به این نکته میپردازد که راه روشن در حقیقت سکولار است. دانستنیهای سکولار به طور روشن در همین زندگی پیدا میشوند و میتوانند در همین زندگی آزمون شوند.
ولایت مطلقه فقیه
یکی از مفاهیم چالشی مطلقه بودن ولایت فقیه است. از نظر برخی این اطلاق یعنی «فعال ما یشاء» بودن ولی فقیه در جامعه.
اصل این است که فقیه دارای شرایط حاکمیت در عصر غیبت همان اختیارات وسیع معصوم را داشته باشد، مگر آن که دلیل خاصی داشته باشیم که فلان امر اختصاصات معصوم است. که از این میان میتوان به فرمان جهاد ابتدایی توسط غیر معصوم اشاره کرد، که مشهور فقها معتقدند این اختیار از صفات خاص امام معصوم است و غیر معصوم چنین اختیاری در فرمان حمله به کشوری برای نجات مردم آن مرز و بوم از دست ستمگران و یاغیان نخواهد داشت.
نکته بعد آن که مطلقه به معنای امکان استفاده از تمامی اختیارات ضروری و لازم برای اداره حکومت است، که خود محدود به حفظ ضوابط خواهد بود همان گونه که امامان معصوم علیهم السلام نیز صاحب ولایت بودند اما ولایتی بدون ضابطه و به دور از میزان و معیار نداشته و خود نیز چنین اعتقادی نداشتند. برتر از این سخن، گفتار عدلیه است که: خداوند بدون ضابطه و چارچوب حکم نمیکند، پس وقتی خداوند و منصوبان خاص الهی در مسند نبوت و امامت، اختیاراتی تعریف شده، مشخص و مقید به آگاهی و عصمت دارند، فقیه نیز به یقین دارای چنین مرز نامرئی خواهد بود. از دیدگاه بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ولی فقیه دارای همه اختیارات حکومتی پیامبر صلی الله علیه و آله خواهد بود و حکومت وی شعبهای از ولایت مطلقه رسولالله (ص) و یکی از احکام اولیه اسلام محسوب میشود که بر تمام احکام فرعی حتی نماز، روزه و حج تقدم دارد و بنا به تعریف شفاف امام خمینی همه امور مربوط به حکومت و سیاست که برای پیامبر و ائمه علیهم السلام مقرر شده، در مورد فقیه عادل نیز مقرر است و عقلاً نمیتوان فرقی میان این دو قائل شد.
ایشان در سخن دیگری تمامی شبهات و تردیدهایی که از سوی منحرفان و ناآگاهان بیان میشود را به گونهای جامع و جالب بیان کرده و فرموده است: برخی گفتهاند فقها از اداره امور سیاسی و نظامی و غیر آن ناتوانند و قدرت بر این کار را ندارند. در پاسخ میگوییم: این سخن بی پاسخ بوده، شایسته کمترین وقعی نیست. زیرا تدبیر امور کشور، در هر حکومت با تشریک مساعی کثیری از افراد متخصص و ارباب بصیرت انجام میگیرد و سلاطین و رؤسای جمهور، از دیرباز تاکنون جز در موارد بسیار نادر، به تدابیر سیاسی و فنون نظامی آگاه نبودهاند. بلکه همواره امر بر این منوال بوده است که امور مربوط به هر فن توسط متخصصان آن فن انجام میگرفته است. ولی نکته مهمی که شایان توجه فراوان است، این است که اگر رهبر و رئیس یک حکومت شخص عادل باشد، مسلماً وزیران و کارگزاران عادل یا درستکار را انتخاب میکند و این امر موجب میشود که از ظلم و فساد و تجاوز در اموال عمومی مسلمانان کاسته شود و جان و حیثیت و آبروی آنان حفظ شود.