عقیق: یکی از سؤالات جدی که پیش روی جوانان انقلابی و حامی نظام مطرح میشود این است که چگونه میتوان هم طرفدار نظام باشیم و به حقانیت جهتگیری جمهوری اسلامی باور داشته باشیم هم منتقد برخی ناکارآمدیها؟ محمدصادق شهبازی، فعال فرهنگی انقلاب اسلامی، در کتابچه «نعمت جمهوری اسلامی» به شرح پاسخ این سؤال میپردازد.
مالک اشتر، انقلابیای که به موقعاش منتقد بود
آن نیرویی که حافظ نظام است، همان نیرو باید به دنبال اصلاح نظام باشد. در دوره امام علی هم همین بود. مالک اشتر، مهمترین طرفدار امیر مومنان بود و هر جا هر کسی در مقابل حضرت چیزی میگفت محکم میایستاد و هر جا که لازم بود شمشیر در دست میگرفت و حداکثری عمل میکرد. مدام مدافعِ حمله به دشمن بود و مقابل براندازان برخوردهای حداکثری میکرد، جوری که معاویه بعد از زدن گفت مهمترین بازوی علی را زدم!
خود امام در مورد مالک به مردم مصر نوشتهاند:«عَبْداً مِنْ عِبَادِاللهِ عَزَّوَجَلَّ، لاَیَنَامُ أَیَّامَ الخَوْفِ، وَلاَ یَنْکُلُ عَنِالاََْعْدَاءِ سَاعَاتِ الرَّوْعِ أَشَدَّ عَلَی الْفُجَّارِ مِنْ حَرَیقِ النَّارِ، وَهُوَ مَالِکُ بْنُ الْحَارِثِ أَخُو مَذْحِجٍ فَاسْمَعُوا لَهُأَطِیعُوا أَمْرَهُ فِیَما طَابَقَ الْحَقَّ، فَإِنَّهُ سَیْفٌ مِنْ سُیُوفِ اللهِ، لاَ کَلِیلُالظُّبَةِ وَلاَ نَابِیالضَّرِیبَةِ فَإِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تَنْفِرُوا فانْفِرُوا، وَإِنْ أَمَرَکُمْ أَنْ تُقیِمُوا فَأَقِیمُوا، فَإِنَّهُ لاَ یُقْدِمُ وَلاَ یُحْجِمُ، وَلاَ یُؤَخِّرُ وَلاَ یُقَدِّمُ إِلاَّ عَنْ أَمْرِی، وَقَدْ آثَرْتُکُمْ بِهِعَلَی نَفْسِی لِنَصِیحَتِهِ لَکُمْ، وَشِدَّةِ شَکِیمَتِهِعَلَی عَدُوِّکُمْ، یعنی یکی از بندگان خداوند را به سوی شما فرستادم که به هنگام خوف(مردم از جنگ) خواب به چشم راه نمیدهد، در ساعات ترس و وحشت،از دشمن هراس نخواهد داشت و سبت بدکاران از شعله آتش سوزندهتر است او«مالک بن حارث»از قبیله(مذحج)است سخنش را بشنوید و فرمانش را درآنجا که مطابق حق است اطاعت کنید چرا که او شمشیری است از شمشیرهای خداکه نه تیزیش بکندی میگراید و نه ضربتش بی اثر میشود .اگر او فرمان بسیج و حرکت داد حرکت کنید و اگر دستور توقف داد توقف کنید که او هیچ اقدام،هجوم، عقب نشینی و پیشروی جز بفرمان من نمیکند،من شما را بر خودم مقدم داشتم که او را به فرمانداریتان فرستادم،او نسبت به شما ناصح و خیرخواه است ونسبت به دشمنانتان سختگیر!
برای حفظ نظام علوی باید روشنگری کرد
ولی همچین آدمی مهمترین معترض مشکلات موجود هم بود و برای حفظ حکومت حضرت امیر این کارها را میکرد . مثلاً میدید که مردم کوفه دارند اجبار میکنند که جریر بن عبدالله بجلی، از سوی حضرت امیر برای مذاکره با معاویه برود. مالک این جا اعتراض میکرد البته نه مثل خارج نظم را برهم میزند و تحمیل میکند؛ اما میفهمید که باید روشنگری کند. امیر مومنان هم به او نمیگفت که ای مالک تو منحرف هستی مالک آگاهسازی کرد و بعد همه کو فهمیدند که نظر مالک درست است و نامه تند حضرت به جریر در نامه هشتم نهج البلاغه آمده است.
ببخشید قرار است فامیل بازی بشود؟
یا در مثالی دیگر هر سه فرزند عباس عموی پیامبر منصوب شدند مالک سوال مطرح کرد که آیا در این حکومت قرار است فامیل بازی شود؟ حضرت امیر هم پاسخ دادند که اگر طرف صلاحیت دارد نباید منصوب شود؟ این روش خودش ابزاری برای اصلاح حکومت و مانع از اشکالات می شد به تعبیری نقد مالک نقد درون گفتمانی بود که به تقویت حکومت و رفع اشکالات درونی آن منجر میشد.
طرفداران حکومت علی که میخواستند حکومت علی را حفظ کنند. در برابر دشمن و برانداز محکم میایستادند، رجز میخواندند و شمشیر میکشیدند؛ اما اگر میدیدند جایی در حکومت اشکالی وجود دارد تذکر میدادند مثل اینکه شما در یک خانواده اشکالی وجود دارد احترام میگذارید و رعایت بزرگترها را میکنید اما وقتی اشکال وجود دارد به عنوان یک عضو این خانواده تلاش میکنیم تا آن اشکال اصلاح شود بدون آن که دیگران بتوانند سوء استفاده کنند.
منبع:فارس