۰۵ آذر ۱۴۰۳ ۲۴ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۹ : ۰۶
عقیق:به مناسبت ایام نوروز سال ۱۴۰۰ در سلسله مطالبی تا پایان تعطیلات شوخ طبعیها و لطایف اهالی هیأت مداحان و منبریها را مرور خواهیم کرد:
روزی که مرحوم علامه عجله داشت
مرحوم حاج محمد علامه، شاعر و مداح پیشکسوت، سالها در حسینیه فاطمیون تهران منبر میرفت. قبل از منبر او، پیرمردی با گفتن عباراتی از مردم صلوات میگرفت. او میگفت: انشاالله در ارض طوس، آقا امام رضا علیهالسلام را زیارت کنیم، از آنجا به عتبات برویم، مزار مولا امیرالمومنین علیهالسلام را در نجف زیارت کنیم. از آنجا به کربلای معلی برویم، امام حسین علیهالسلام را زیارت کنیم. از آنجا به کاظمین....
پیرمرد تمام شهرهای زیارتی را دوره میکرد و آخر سر میگفت، برای اینکه به این سفر برویم، صلوات بلند بفرستید. بعد، میکروفون را میداد دست مداح.
مرحوم حاج محمد علامه
یک روز که حاج علامه با تاخیر به فاطمیون رسیده بود، پیرمرد شروع کرد به گفتن همین عبارات. مرحوم علامه مدام به ساعتش نگاه کرد و پیرمرد خیلی آرام و باطمأنینه به حرفهایش ادامه داد. تا اینکه علامه رو کرد به او و با خنده گفت: اینقدر معطلمان نکن پدر! یک کم زودتر برو مکه و مدینه، من مجلس دارم، باید بروم!
کل حاضران خندیدند، اما آن پیرمرد که گوشش سنگین بود، متوجه سخن علامه نشد و مثل هر روز، هیأتیها را به مشهد، قم، نجف، کربلا، کاظمین، سامرا، دمشق، مدینه و مکه برد تا آخرش یک صلوات بگیرد.
نه حاج محمد علامه و نه آن پیرمرد، هیچ کدامشان امروز در بین ما نیستند. روحشان شاد!
منبع:فارس