۲۹ دی ۱۴۰۳ ۱۹ رجب ۱۴۴۶ - ۴۱ : ۱۴
عقیق:صیحه بر بیداد مجموعه خاطرات شهید علی اسکندری از شهدای بسیج شهرستان مرودشت در استان فارس است.
نگارش این کتاب 4 سال طول کشیده و طیِ 100 ساعت مصاحبه و ثبت روایت شفاهی خانواده و همرزمان شهید اسکندری، جمعآوری شده و به شکلی داستانی و به هم پیوسته در دو بخشِ دلدادگی (روایت مربوط به همسر) و پرواز(روایت همرزمان) تدوین شده است.
شهید علی اسکندری در دهم فروردین 1335 در یکی از روستاهای توابع ارسنجان دیده به جهان گشود و در پنجم فروردین به شهادت رسید.
در دوران کودکی ، شجاع و بیباک بود در سن 6 سالگی به مدرسه رفت و بنا به بدلایلی نتوانست بیش از پنج کلاس تحصیل کند. شخصیت روحی او آنچنان قوی بود که در همان سنین کودکی زیر ظلم و زور نمیرفت.
در بحبوحه انقلاب اسلامی او نیز همانند مردم ایران در تظاهرات شرکت میکرد و در سال 1359 که قوای اشغالگر رژیم عراق مرزهای وطن اسلامی را مورد تجاوز قرار داد و نیروها برای رفتن به جبههها و دفاع از کیان اسلام بسیج میشدند، علی کار در کارخانه را ترک کرده و رو به سوی سپاه آورد تا رخصت بطلبد و شوق خود را در رفتن به صحنههای کارزار جامه عمل بپوشاند و چنین شد که وی از اولین مجموعه نیروهایی بود که در بسیج اولیه ثبتنام کرد و پس از طی دوره مقدماتی آموزش، سر از پا نشناخت و رو به سوی جبهه گذارد.
دو ماه در جبهه آبادان و پس از آن سه بار دیگر و در موقعیتهای حساس جنگ به شوق دیدار یار جبهه را برای اقامت برگزید؛ او در نامههایی که در طول این مدت به خانوادهاش مینوشت به تربیت فرزندانش تأکید و آرزو میکرد آنها بتوانند جامه سربازی اسلام را پوشیده و از حیثیت آن دفاع کنند. آنقدر جبههها را در نوردید که دوستان زیادی یافت و پس از شهادتش خاطرههای متعددی از قول وی تعریف شده است هر کدام حکایت از روح سرشار از ایمان وی میکند.
برشی از کتاب:
با احتیاط تمام بیرون آمدم و سر و صورتم را که در لوله فاضلاب حسابی کثیف شده بود، با آبی که برای آبیاری گیاهان همان جا بود شستم.
لباسهایم را عوض کردم، پشت شمشادها منتظر ماندم و سعی کردم وضعیت ساختمان کاخ را رصد کنم. پیشخدمتها مدام در حال رفت و آمد بودند و هر کدام با میزی روان که روی آن پر از خوراکیها و نوشیدنیهای مخصوص بود، از طرفی به سمتی دیگر میرفتند.
یکی از خدمهها با چیزی بسیار پر و پیمان به سمت داخل ساختمان رفت؛ روی نوک انگشتان به دنبالش رفتم. از پشت دیوارها صدای قهقهه، به هم خوردن چیزی شبیه لیوانهای شیشهای و گاهی هم صدای ملایم موزیک شنیده میشد.
اما فرصت نبود برم ببینم چه خبره؛ هر لحظه ممکن بود کسی سر بزند. آن خدمتکار وارد اتاق بزرگی شد و کمی بعد با میز خالی برگشت. دانستم این اتاق بزرگ و این نوع پذیرایی فقط میتواند ویژه شاه باشد...
صیحه بر بیداد؛ نیم نگاهی به زندگی و اوج بندگی شهید علی اسکندری است که به قلم فاطمه رحیمی در قطع رقعی و 112 صفحه به رشته تحریر در آمده و توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.
منبع:تسنیم