۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۱ : ۱۴
عقیق:هیئت "دلریش" در سالهای اخیر به یکی از هیئتهای سرشناس و نامدار در فضای عزاداری، مداحی و شعر آیینی تبدیل شده است. هیئتی که در کنار یادآوری مصائب خاندان اهلبیت، اهتمامی جدی به شعر آیینی دارد.
در میان جوانان، افراد فعال و پایثابت این هیئت، نام "محمدحسن فیضی" از سایرین برجستهتر است. او از کودکی در کنار پدر و پدربزرگش با مجالس سیدالشهدا(ع) مأنوس شده است و امروز علاوه بر تسلط به اشعار آیینی، در حوزه مدح و مرثیه نیز طبعآزمایی میکند و اجرایش با اقبال گسترده مخاطبان مواجه میشود.
فیضی اهل اَشک است و در روضههایش امکان ندارد خودش پا به پای مستمع گریه نکند. از استادان مشهوری چون حاج رسول فیضی، سید احد خجسته، حاجعلی انسانی و دیگران بهره برده است و تقویت روحیه معنوی خود را مرهون زحمات پدربزرگش میداند.
با این مداح جوان همصحبت شدیم تا کمی با راهی که طی کرده است تا اشتیاقش به اهلبیت را در ارائه اشعارش بروز دهد آشنا شویم.
* چند سال است که زندگی شما با خاندان اهلبیت گره خورده است؟
متولد سال 1362 ام. پدرم از کودکی دستم را میگرفت و به هیئت میبرد. از همان دوران کودکی وجودم با وجود اهلبیت و بهویژه شخصیت حضرت سیدالشهدا(ع) گره خورد. مداحی را از 18 سالگی شروع کردم. پدرم شرط کرده بود که شرط مداح شدنم را قبولی در کنکور گذاشته بود. در نوجوانی حال خوبی داشتم و بسیار اشک میریختم و همان دوران، شعرهای خوب را حفظ میکردم.
* چرا بیشتر اشعار را از حفظ میخوانید؟
خداوند حاجعلی انسانی را حفظ کند، میفرمود که اگر خلوت داشته باشی و شعر را حفظ کنی و با آن شعر گریه هم کرده باشی، خود سیدالشهدا (ع) جلوه و جلوتش را میدهد و ناخودآگاه حال خوب خلوت در جلسه عمومی اثر میگذارد.
* یکی از ویژگیهای بارز شما این است که همواره با خواندن روضه، اشکتان سرازیر میشود، این موهبت الهی چگونه به دست آمده است؟
پدربزرگ مرحومم حال عجیبی داشت، آنقدر گریه میکرد که دستمالش خیس میشد؛ در زمان حیاتش غروبها به خانه پدربزرگم میرفتم، هر روز برای مادربزرگم روضه میخواند و من هم گوشهای مینشستم و اشک میریختم.
* با این حساب، اولین معلم و مشوق شما برای ورود به عرصه مدح و مرثیه، پدربزرگتان است؟
بله کاملاً درست است، اولین معلمم آن مرحوم بود. هنگامی که میخواستند پدربزرگم را در حرم امام رضا (ع) دفن کنند، دستمال اشکش را روی کفنش گذاشتند و شعری را بر روی سنگ قبرش نوشتند.
پیاله بر کفنم بند تا سحرگه حشر
به می زدل ببرم هول روز رستاخیز
فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دستآویز
توپ و تشرهای تلخ اما سازنده استاد
* استاد داشتن تا چه میزان مداح را از گزند اشتباهات و رفتارهای ناصواب دور میکند؟
توپ و تشرهای استاد شاید تلخ باشد امّا سازنده است. یکبار در مجلسِ آقا سید احد خجسته، شعر را اشتباه خواندم و در حضور عموم به شعرم ایراد گرفت در حالی که شعر از شاعر مشهور و سرشناسی بود، "نگران حرمم آبرویم در خطر است..." آقا سید احد بلافاصله گفت: آبروی امام هیچوقت در خطر نمیافتد، این حرف اشتباه است. باید بگویم آنجا من خراب شدم اما دستش را بوسیدم. یا در مجلس دیگری شعری را در حضور حاج علی انسانی خواندم، " پس از تو هر چه سپید است گیسوی حَسن است" بعد از مراسم تذکر داد که به کارگیری واژه گیسو برای پسر و مرد مناسب نیست.
همه نوآوریها در رفتارهای مذهبی آسیب نیستند
* مرثیههایی میشنویم که بیشتر به ترانههای پاپ نزدیک است و از جهت ریتم و ملودی و حتی گاهی کلام با شعرهای مذهبی فاصله دارد؛ به نظر شما شعر آیینی این روزها در چه وضعیتی قرار دارد؟
اتفاقات خوبی در این چند سال در حوزه شعر و مرثیه افتاده که طبیعی است میان آنها حاشیه هم وجود داشته باشد. همیشه کنار دستههای پر از گل، چند خار هم پیدا میشود اما اینکه نیمه خالی لیوان را نگاه کنیم درست نیست. جدا از اتفاقات تلخ این روزها و اشعار دور از شأن اهلبیت که واقعاً حال معنویمان را خراب میکند، مداحان جوان و به اصطلاح شورخوان هستند که شاید امروز از آنها بهعنوان نماد عزاداری جدید و سبک نو یاد میکنند اما در واقع آنها نیز مروّج فرهنگ عاشوراییاند و نباید آنها را از دایره جریان عزاداری جدا کرد.
درباره شعر آیینی هم باید بگویم حضور شاعران جوانی چون برقعی، ملکیان، مجید تال و دیگران اتفاقات فوقالعادهای بوده که در این سالها افتاده است. خداوند سایه بزرگان حوزه شعر آئینی را بر سرمان مستدام دارد، افرادی همچون آقای سازگار و حاجعلی انسانی نمونهای از شاعران مبرز و ممتاز کشورند.
* چطور میشود مسأله شعرشناسی میان مداحان و مرثیهخوانها ارتقا یابد؟
این مسأله با حضور در جلسات بااصالت و سنتی و پای منبر نشستن به وجود میآید که متاسفانه برخی از مداحان نگاهشان عوض شده است و 2 دقیقه قبل از خواندن، داخل جلسه میشوند و دیگر از فیض منبر بیبهره میشوند. مداحِ شعرشناس میداند مستمع چه ذائقهای دارد و بر اساس حس و ذائقه مخاطبش شعر میخواند.
رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی/ معمای ادب را با همین ابیات حل کردی
* آیا ایجاد هیجان و تهییج احساسات در شعرهای آئینی کافی است؟
مشتعل کردن احساسات و حماسهخوانی خوب است اما قرار نیست برای تهییج احساسات، اقتدار اهلبیت را زیر سوال ببریم؛ اشعار آقای سازگار را بخوانید:
من آن مجاهد نستوه خردسال اسیرم
که شمع محفل آزادگیات روی منیرم
قسم به دامن پاک حسینپرور زهرا (س)
که من عزیزم و ذلّت زهیچ کس نپذیرم
مداح باید شعر را طوری بخواند که در اوج مظلومیت، امام را عزیز نشان دهد، مثلا در این شعر ببنید " خدا گواه است کتک خوردم، التماس نکردم" اوج مظلومیت در کنار اقتدار و عدم پذیرش ذلت قرار گرفته است.
آخر در روضه حضرت رباب دِق میکنم
* از میان اشعاری که حفظ کردهاید، با کدام شعر بیشتر ارتباط برقرار میکنید؟
ذوات مقدسه، نور واحدند و اشعارشان نیز دلنشین است اما بهشخصه علاقه وافری به اشعار و روضه خانم حضرت زینب(س) دارم. به حضرت علیاصغر(ع) هم ارادت ویژهای دارم، به ویژه از زمانی که بچهدار شدم، بیچاره روضه حضرت علیاصغر(ع) شدم؛ شبهایی شده است که با تب بچهام برای طفل رضیع امام حسین(ع) گریه کردم. آخرش هم میدانم که برای حضرت زینب و حضرت رباب دق میکنم، چه اشکالی دارد. این هم آرزوی یک نوکر است دیگر.
"عمان سامانی" برای حضرت علیاصغر (ع) شعری دارد که تمامش عزت است و اشارهای هم به مظلومیت حضرت دارد.
لاجرم چون آن حریف پاک باز
در قمار عاشقی شد پاکباز
شد برون با کیسهی پرداخته
مایهیی از جزو و از کل باخته
رقص رقصان، از نشاط باختن
منبسط، از کیسه را پرداختن
انقباضی دید در خود اندکی
در دل حقالیقین آمد شکی
کاین کسالت بعد حالت از چه زاد
حالت کل را کسالت از چه زاد؟
پس ز روی پاکبازی، جهد کرد
تا فشاند هست اگر در کیسه گرد
چون فشاند آن پاکبازان را امیر
گوهری افتاد در دستش صغیر
درةالتاج گرامی گوهران
آن سبک در وزن و در قیمت گران
ارفعالمقدار من کلالرفیع
الشفیع بن الشفیع بن الشفیع
پیمان طالبی شعر دیگری دارد که اوج اقتدار سیدالشهدا و تواضعاش در برابر حضرت ربوبیت را نشان میدهد.
بارالها حسین از آن عشقی که زتو منفک است میترسد
قبر اما عجیب تاریک است کودکم کوچک است میترسد
*در میان اصحاب و یاران سیدالشهدا(ع) به کدامین آنها بیشتر غبطه میخورید؟
به فراخور حالم به اصحاب کربلا غبطه میخورم اما در کل به "جون بن حوی" غلام سیاه اباعبدالله غبطه میخورم. «از موالی حسینی "جون" نام/ او غلام شه، شهان او را غلام»
این شعر در وصف غلام سیدالشهدا است.
دکه عطار دین را مشکتر
کعبهی کوی حسینی را حجر
گاه عبدالله زینت دوش او
گاه اصغر زینت آغوش او
ناگهان افتاد از زین بر زمین
همچو مُشک نافه از آهوی چین
آن چه با فرزند خود اکبر نمود
با غلام خویش آن سرور نمود
گفت راوی در میان قتلگاه
دیدم او را با رخی مانند ماه
* توصیه و پیشنهادی برای بهبود جریان عزاداری دارید؟
توصیهام به عنوان برادر کوچک این است که دوستان هیئتی با یکدیگر مهربان باشند. مداح هم مانند دیگران نوکر امامحسین(ع) است و تعصبی هم اگر باشد باید برای شخص سیدالشهدا باشد؛ تعصبها را از روی مداحان برداریم و به روی امام حسین بگذاریم. برخی در فضای مجازی خطکشی میکنند و مداحان را در مقابل یکدیگر قرار میدهند و از اصل و اصالت دور میشوند.
همه ما در یک مسیر حرکت میکنیم؛ چه خوب میشود در بساط سیدالشهدا قربان همدیگر برویم، نه اینکه همدیگر را قضاوت کنیم. یکی از موضوعاتی که بهتر است عزیزان خطیب در منبرها بگویندمساله "حقالناس" است؛ سیدالشهدا در شب عاشورا به یکی از اصحابش که قرضی بر گردن داشت اجازه ندادند در صف یاران قرار بگیرد.
در سالهای گذشته یکی از اقدامات رونق یافته، مساله فضای مجازی و ارتباطش با هیئت و مداح است؛ اگر به نسل جدید بگوییم به فضای و مجازی نرو نمیشود؛ نمیتوانیم با تکنولوژی مقابله کنیم، وظیفه ما این است که به او خوراک بدهیم و هیئت یکی از بهترین مکانها برای این خوراکدهی است. فضای مجازی توسط دشمنان ایجادشده است و باید از این فضا بهعنوان فرصت استفاده کنیم؛ میتوانیم موقعیتی را که دشمن ایجاد کرده است بهنفع خودمان استفاده کنیم اما متاسفانه برخی از فضای مجازی برای شهرت شخصی استفاده میکنند و به اصطلاح از مداحان، سلبریتی ساختهاند در حالی که بهتر است بیش از خودمان به فرهنگ عاشورا و فرهنگسازی این امر مهم توجه کنیم چراکه ما منهای محبت امامحسین(ع) هیچ ثمنی در اختیار نداریم.
اگر مرغ هزاریم وگر زاغ سیاهیم/ در باغ حسین ابن علی نغمه سراییم