۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۱ : ۱۴
عقیق: مجتبی حبیبی فرزند این ذاکر اهل بیت در گفت و گو با عقیق با اعلام این خبر گفت : پدرم از شب گذشته در بخش آی سی یو بیمارستان ساسان به کما رفته و پزشکان در تلاش برای ارتقاء وضعیت هوشیاری او هستند .
وی از همه محبین اهل بیت خواست برای سلامتی این مداح و جانباز دفاع مقدس دعا کنند.
در ادامه بخشی از گفت و گوی حاج یونس حبیبی با عقیق را بخوانید:
یک بار هم بعد از عملیات کربلای 8 برایمان ختم گرفته بودند. در خط عراق مجروح شدم و 45 روز در منطقه جا مانده بودم. آقای سینکی یکی از همرزمانم پلاکم را در آورد و گفت به شهادت رسیدهام.
بچههای اصفهان وقتی خط را گرفتند پیدایم کردند پیدایم کردند. خدا ان شاالله شهادت را قسمت کند! یک دورهای در همین چند روز که بیمارستان ساسان بودم تا 72 ساعت تقریباً بیهوش کامل و به ظنّ پزشکان به شهادت رسیدهام. فکر میکردم مرا در این سطلهای زباله گذاشتهاند و روی من زباله میریزند. در صورتیکه به سیسییو رفته بودم. تا اینکه از مغز استخوان پایم نمونهبرداری میکنند هوشیار میشوم.
در همین بیمارستان ساسان داشتند مرا جا به جا میکردند فکر میکردم مرا به یک سولهای میبرند که شهدا را هم آوردهاند و من را در این تابوت گذاشتند. در آن حال تمام رفقای شهیدم را می دیدم . شهید مسلم اسدی، شهید جلال شاکری، شهید کلانتری هم بودند و آنها را دیدم که در تابوت نشستهاند. من همین طور بلند شدم و گفتم مسلم کجایی؟ آنها هم گفتند: ما را بیچاره کردی و چشم انتظار گذاشتی. چرا نمی آیی؟ از آنها عذرخواهی کردم. این ها از یک دریچه ای بیرون رفتند ولی مرا نگه داشتند و به تعبیری برگرداندند. شروع کردم گریه کردن که مسلم بیا مرا از دست اینها بگیر و ببر. من خسته شدم سیدجعفر و جلال بیایید. دیدم سرنگ را داخل پاهایم کردند و به هوش آمدم. ولی واقعا خیلی حالات خوبی است که در این هنگام به شهادت برسیم. بهترین آرزو و بهترین مرگ بدون شک شهادت است.