کد خبر : ۹۷۸۸۴
تاریخ انتشار : ۰۲ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۳:۱۴
خاطره ای از زنده یاد حبیب الله چایچیان

فیلم / «آمدم ای شاه پناهم بده» چگونه سروده شد؟ + صوت

مادرم گفت: «ما قدیمی‌ها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمی‌چسبد» گفتم: دل چسبی‌اش به این است که حضرت جواب بدهد. هرچه کردم دیدم مادر قبول نمی‌کند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد من تمام توجه‌ام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید.

عقیق: مرحوم حبیب‌الله چایچیان متخلص به «حسان» آذر ماه سال گذشته در سن 94 سالگی دار فانی را وداع گفت. او که سال های  عمرش را در زمینه شعر آیینی صرف کرده بود سراینده اشعار مشهوری چون «آمدم ای شاه پناهم بده» در مدح حضرت رضا(ع) است.

این شاعر در گفت‌وگویی  به ماجرای سروده شدن این شعر اشاره کرده بود :


دریافت

«مادرم در آخرین لحظاتی که خدمت شان رسیدم، همیشه آن حال و هوای ارادت به چهارده معصوم را داشت و در همان حال که سکته کرده بود، دکتر را خبر کردیم. دکتر مشغول گرفتن نوار شد و وقتی خواست برود متاسفانه مادرم سکته دیگری کرد. من به دکتر آن را اعلام کردم. دکتر خطاب به من گفت: «فردی که این گونه سکته کند کمتر زنده خواهد ماند!» به هر حال دکتر راهی شد و من خدمت مادر برگشتم و به ایشان عرض کردم، شما آرزویتان چیست؟ ایشان گفت آرزوی من این است که یک بار دیگر حضرت رضا (ع) را زیارت کنم. و این نکته را هم بگویم که راه رفتن ایشان خیلی سخت بود و حال خوبی نداشت و من دو بازوی مادر را می‌گرفتم تا بتواند یواش یواش حرکت کند. با هواپیما به سمت مشهد رفتیم. نمی‌دانم در ایام تولد حضرت رضا(ع) بود یا شهادت، حرم خیلی شلوغ بود. وارد شدن به حرم هم یقیناً مشکل و حتی برای مادرم غیرممکن بود، گفتم مادرجان! از همین جا سلام بدهی زیارت است. گفت: «ما قدیمی‌ها تا ضریح را نبوسیم، به دلمان نمی‌چسبد» گفتم: دل چسبی‌اش به این است که حضرت جواب بدهد. هرچه کردم دیدم مادر قبول نمی‌کند. خلاصه بازوی مادر را گرفته بودم و همین طور به سمت ضریح حرکت می‌کردیم؛ در همین حال دیدم که حال شعر برایم فراهم شد، من تمام توجه‌ام را به شعر و الهامی که عنایت شده بود دادم، دیدم زبان حال مادرم است نه زبان حال من! و شعر تا «تخلص» رسید. وقتی شعر به «تخلص» رسید دیدم مادرم با آن ازدحام که آدم سالم نمی‌تواست برود. خودش را به ضریح رسانده بود و داشت ضریح را می‌بوسید و من هم ضریح را بوسیدم و این شعر در حقیقت زبان حال مادرم در آخرین لحظات عمرش است. یکی از خادمین اهل بیت(ع) که آذری‌زبان هست این شعر را خوب و عالی خوانده است.»


دریافت

شعر کامل به شرح زیر است:

آمدم ای شاه پناهم بده

خط امانی ز گناهم بده

 

ای حرمت ملجأ درماندگان

دور مران از در و راهم بده

 

ای گل بی‌خار گلستان عشق

قرب مکانی چو گیاهم بده

 

لایق وصل تو که من نیستم

اذن به یک لحظه نگاهم بده

 

ای که حریمت مَثل کهرباست

شوق و سبک خیزی کاهم بده

 

تا که ز عشق تو گدازم چو شمع

گرمی جان‌سوز به آهم بده

 

لشکر شیطان به کمین منند

بی‌کسم ای شاه پناهم بده

 

از صف مژگان نگهی کن به من

با نظری یار و سپاهم بده

 

در شب اول که به قبرم نهند

نور بدان شام سیاهم بده

 

ای که عطابخش همه عالمی

جمله حاجات مرا هم بده

 

آن چه صلاح است برای «حسان»

از تو اگر هم که نخواهم بده


ارسال نظر
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۵۱ - ۱۳۹۸/۰۹/۲۲
0
0
رحمت و رضوان خداوند بر روح پاک و منور پیامبران و اوصیا بویژه مولای دوسرا امیر المومنین و اولاد مطهر و مادحین و ذاکرین و شاعران و همه ی خدمتگزاران خالص به درگاه وجود مطهر و منور مولی الکونین اباعبدالله الحسین علیه السلام و امام الرئوف
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین