۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۹ : ۱۷
به
همین مناسبت با وی دربارۀ عاشوراپژوهی و گفتمان قرآنی در ارتباط امام
حسین(ع) به گفتوگو نشستیم که در ادامه مشروح آن را میخوانید:
شما موفق شدید پایاننامهای در حوزه عاشوراپژوهی کار کنید، نتیجه نهایی که بدان رسیدید، چه بوده است؟
ضرورت بنای نظام اسلامی بر نظام ولایت و نیز نحوه مواجهه با نظامها و گفتمانهای غیر ولاییِ معاند، در گفتمان ولایت، شخصیت انسان کامل (نبی یا وصی) نقش دال ارشد را دارد، زیرا دو قوس نزول و صعود را پی نهاده و به مصداق «ثمَُّ دَنَا فَتَدَلىَ* فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینِْ أَوْ أَدْنىَ» به مقام قرب نهایی باریافته (جوادی آملی، 1387، 3: 25) و از این رو چهره باطنی انسان کامل همان مظهر کلی است که وجوب بَحت یا امکان صِرف نبوده، بلکه برزخ جامع وجوب و امکان است؛ یعنی تمام تعیّنات و حقایق وجوبی و امکانی را واجد است، بنابراین عهدهدار پیوند و اتصال این دو قوس گشته است (جوادی آملی، 1387،3: 50). یعنی حتی وصول به توحید محقق نمیشود مگر با تمسک و اقرار به ولایت ولیّالله و اطاعت از وی.
از آنجا تمام اعمال و اخلاق و ارزشمندی افکار بدون وصول عامل و متخلق و متفکر به توحید هالک است: «وَ لا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلها آخَرَ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ کُلُّ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَه»؛ معبود دیگرى را با خدا مخوان که هیچ معبودى جز او نیست؛ همه چیز جز ذات او فانى مىشود و نیز از آنجا که وصول به توحید مشروط به پذیرش ولایت ولیّالله است، در تعریفی که گفتمان ولایت از دالهای شناور اسلام مانند نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر و جهاد و ظلم ستیزی ارائه داده است، علاوه بر اینکه ولایت را کانال صعود این دالها دانسته ـ که اگر نباشد، هیچ کدام از اعمال صالح مسلمان، صاعد نخواهد شد ـ روح کلی حاکم بر این دالهای شناور را نیز که بدانها جان بخشیده، ولایت معرفی کرده که اگر نباشد دالهای شناور همچون جسم بیجانی خواهند بود که دیگر نمیتوان بر آنها عنوان دالّ اسلامی اطلاق کرد، یعنی دیگر نمیتوان آنها را نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر و... نامید؛ مثلاً نماز بدون شناخت امام صرفاً حرکت اعضای بدن است.
این تعریف توسط خیل عظیمی از جامعه پذیرفته نشد و منجر به تولید دو گفتمان خلافت و سلطنت در تخاصم با گفتمان ولایت شد. نتیجه بررسی این تخاصم در این پژوهش، دو نظام معنایی گفتمان حسینی و یزیدی شد که بر اساس آیات تلاوت شده توسط امام حسین(ع) در مسیر قیام ترسیم شده است. بر طبق این دو نظام اولاً ضرورت بنای نظام اسلامی بر نظام ولایت اثبات شده و ثانیاً نحوه مواجهه با نظامها و گفتمانهای غیر ولاییِ معاند روشن میشود. با مطالعه گفتمان ولایی امام حسین(ع)، مجری سیاست در مییابد که برای وصول به اهداف نظام اسلامیِ ولایی، در مقابل سنگاندازیهای متخاصمان چگونه عکسالعملی نشان دهد. آیا مسیر تعامل حداکثری، دیپلماسی و سازش را در پی گیرد و یا با دریافتی که از نظام معنایی گفتمان یزیدی در دست داشته و سیاستگذاریهای آن را خصمانه و ابتر دیده است، مسیر مقاومت را برگزیند؟ بر اساس دریافتهایی که از نظام معنایی گفتمان یزیدی در دست است، در بسیاری از مواقع که حتی مجال نفوذ بین دشمن پیدا نمیشود و اطلاعی از نقشههای وی وجود ندارد، میتواند توطئههای دشمن را پیشبینی و تخمین زد و علیه وی تدابیر امنیتی، نظامی و فرهنگی کرد و علاوه بر امید، یقین به پیروزی نهایی نیز داشت.
شاهد ابلاغ عاشوراپژوهشی به عنوان یک اولویت نیستیم
شما در مصاحبهای اعلام کردید که تصویب موضوع پایاننامه در حوزۀ عاشورا کار دشواری است، لطفاً در این باره توضیح دهید که علتش چیست؟ آیا عدهای نمیخواهند در حوزه کار شود یا موضوع چیز دیگری است؟
دو فصلنامه به نام صحیفه اهل بیت چاپ شده که در شماره دوم آن ـ که ویژه امام حسین است ـ به احصاء پایاننامههایی در حوزه عاشورا از سال 1349 تا 1394، پرداخته شده است. در مجموعه حدود 260 پایاننامه در سه مقطع انجام شده که بسیاری از اینها در گروههایی مانند علوم اجتماعی، هنر، ادبیات، تاریخ و علوم سیاسی است که به عاشورا صرفاً به عنوان یک پدیده اجتماعی و یا پدیدهای دارای جلوههای هنری و ادبی و یا یک اتفاق تاریخی و سیاسی مینگرند، نه در گروههایی که انجام این پژوهشها را به عنوان یک رسالت و اولویت برای خود حس کنند. در این گروهها هم اگر کاری انجام شده، عموماً اساتیدی با گرایشهای عاشوراپژوهی حضور داشتهاند، وگرنه اینگونه نبوده که به عنوان یک امر فراگیر که توسط دولت اسلامی راهبری شود، این پایاننامهها رقم خوره باشد. اساساً در اولویتهای پژوهشی شاهد ابلاغ عاشوراپژوهشی به عنوان یک اولویت نیستیم. علائق اساتید هم کمتر به این سو است. نکته تأسفبار دیگر آنکه بسیاری از اساتید، پژوهش در مورد عاشورا را بحثی منبری و مجلسی میدانند. البته برخی هم قائلند که ظرف دانشگاه و ادبیات آکادمیک گنجایش معارف عاشورا و کربلا را ندارد.
شاید بتوان گفت تاکنون بیشتر تولیداتی که در حوزۀ امام حسین(ع) صورت گرفته است، بیشتر جنبۀ حماسی داشته و کمتر به معارف بیان شده در جریان کربلا پرداخته شده، به نظر شما علت این موضوع چیست؟
البته دلیل شکلگیری حماسه در جامعه ایجاد معرفت در آن است. حماسه شاخص سنجش میزان معرفت در جامعه است، تا معرفت نباشد حماسهای شکل نخواهد گرفت، بنابراین اگر قائل به تولیدات حماسی در جامعه هستیم، ناگزیر باید قبلش اقرار به زیربنای معرفتی آن کنیم. اتفاقاً اینکه بعد از 1400 سال هنوز نزدیک به محرم عواطف شیعیان برانگیخته میشود، اینکه شیعیان همیشه دوست و دشمن را تشخیص داده و بصیرت داشته و توانستهاند هویت اصلی خویش را در مقابل نفوذ دشمنان حفظ کنند، صرفاً ناشی از وجه حماسی واقعه کربلا نیست، بلکه از معرفتی ناشی میشود که بعد از سالها هنوز در قلوب مؤمنان جریان دارد. در تاریخ ماجراهای حماسی زیاد است، اما هیچ کدام سرلوحه کار بشریت قرار نگرفته است، فقط واقعه کربلاست که ماندگار شده است. دلیلیش جریان معرفت درونی نسبت به این واقعه است که جریان ساز شده است.
یکی از نکاتی که باید به آن اشاره کرد این است که ما امام حسین(ع) را منبرها، سخنرانیها و تولید محتواها در سال 60 و 61 هجری محصور کردیم و تمام اعمال و رفتار امام(ع) را در آن مقطع زمانی و تاریخی میبینیم و به اثرگذاری ایشان در بعدها توجه نمیکنیم، در حالیکه به نظر میرسد این یک بی انصافی است. نظرتان در این باره چیست؟
بله، این تعمیم قیام امام حسین(ع) از سال 60 و61 هجری بود که انقلاب اسلامی را رقم زد، حسین در سال 60 و 61 محصور نشده است و اصلاً امکان آن وجود ندارد. ما در جنگ تحمیلی با شعار یا حسین در برابر دشمنان مقاومت کردیم، پس اثرگذاری قیام ایشان در تمام دنیا مشهود است. بگذارید ماجرای دو توریست آلمانی را که امسال به حسینیهای که بنده در آن هستم آمدند بگویم. در محرم امسال دو توریست به حسینیه ما آمدند، وقتی از آنها پرسیدم چگونه اینجا را پیدا کردند، گفتند از روی پرچم بالای سردر حسینیه به اینجا آمدند. این نشانه چیست؟ آیا جز این است که پرچم امام حسین را همه میشناسند. بنری امسال در هیئت ما بود که نقاش «حسن روح الامین» از اسارت شهید حججی و آغوش بازکردن امام حسین برای ایشان به تصویر کشیده است. آن توریست تا این نقاشی را دید و امام حسین را شناخت و گفت ایشان امام حسین است؟ پس معلوم می شود امام حسین در سال 60 و 61 هجری نمانده است. بر فرض هم اگر منابر و سخنرانیها و تولیدات به گونهای باشند که حمل بر حصر امام حسین(ع) در سال 61 هجری شود، اما اراده الهی بر چنین حصری تعلق نگرفته است.
بر اساس گزارشات تاریخی و روایی، امام حسین(ع) در جریان کربلا، در موقعیتهای مختلف حتی بعد از شهادت، سر مبارک ایشان آیاتی از قرآن را تلاوت کردند. به نظر شما چرا امام حسین(ع) اینقدر در آن شرایط به تلاوت آیات قرآن کریم میپرداختند؟
قرآن کتاب هدایت همۀ انسانها در همه اعصار است. کتابی که برای هدایت همگان تنزل یافته و از نظر وسعت حوزه رهنمود، جهان شمول است. بنابراین امام حسین که قیامی جهانی دارد، بدیهی است که با زبان جهانی سخن بگوید تا همگان از معارف آن بهرهمند باشند و هیچ کس بهانه نارسایی زبان نداشته باشد، از اینرو در بسیاری از موارد با قرآن استدلال کردهاند. البته برای این سؤال دلایل دیگری نیز قابل ذکر است؛ مثلاً اینکه ائمه(ع) معلمان قرآن هستند و بدیهی است که معلم متن کتاب را آموزش میدهد و اگر غیر از این بود جای این سؤال بود که چرا امام حسین در استدلالات خود استناد به قرآن نکرده است؟!
همچنین یک دلیل تاریخی نیز حائر اهمیت است. وقتی امام حسین(ع) بیعت با یزید را نپذیرفتند، بنی امیه سعی کرد تا ایشان را خارج شده از دین بخواند. به همین حکم نیز دستور قتل او را صادر کردند. مسلّم است که امام(ع) در این شرایط به آیات قرآن جهت اثبات حقانیت خویش استناد کنند، چون قرآن تنها متن مشترک و قابل استناد در جامعه آن روز بود. چرا سر مطهر ایشان آیات قرآن را تلاوت میکرد؟ جواب این سؤال نیز در میان اسناد تاریخی قابل مشاهده است، بعد از جریان عاشورا میبینیم هرجا میخواستند سرها و اسرا را وارد کنند، اعلام میکردند که اینان گروه خارجی و نامسلمان هستند، در جایی که حجاب و معجر از سر زنان حرم امام حسین برگرفتند تا آنان را به نقل از حضرت امکلثوم سلاماللهعلیها بسان اسیران ترک و روم در آورند.
وقتی
در شام ایشان را از بابی که محل رفت و آمد و تجارت مسیحیان و غیرمسلمانان
است وارد میکنند تا ایشان را خارجی و غیرمسلمان جلوه دهند مشخص است که
امام حسین برای اثبات مسلمان بودن خود و اسرای حرم آل الله آیات قرآن را
تلاوت میکنند.
در نقلی آمده است چون سر مبارک امام حسین(ع) را بر درخت آویختند، از آن حضرت آیه: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُواْ أَىَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُون» شنیده شد. گویا شما در پایاننامه خویش در مورد برخی آیاتی هم که توسط سر مبارم امام حسین تلاوت شده، کار کردهاید. لطفاً توضیحی در مورد این آیه بدهید؟
ارتباط این آیه شریفه با فضای تخاصم گفتمانی روشن است؛ به این معنی که صاحبان گفتمان یزیدی به زودی به خاطر چنین ظلمی خواهند فهمید که به چه موقعیتی بر مىگردند یا به زودى خواهند فهمید که به چه نحو برمىگردند. البته آیتالله جوادی آملی در ذیل بحث لغوی در مورد ریشه «قلب» در این آیه گفتهاند: مراد زیر و رو شدن سیاسی و اجتماعی است. با توجه به این معنا، مراد امام حسین(ع) از تلاوت آیه «وَ سَیَعلَمُ» میتواند در جهت آگاهی بخشیدن به دیگرانی باشد که ظلم به ولیّالله را میدیدند و خروج ولیّالله از دین را میشنیدند که: بدانید یزید و اطرافیانش همان «الَّذِینَ ظَلَمُواْ»یی هستند که به زودی به جهت انقلابهای پیشرو که به جهت قتل مظلومانه ولیّالله پیش خواهد آمد پشیمان خواهند شد.
با توجه به معنای فوق آیه «وَ سَیَعلَمُ» را میتوان سنتی الهی تلقی کرد که همیشه ظالمان عاقبت کار خویش را خیلی زود خواهند دید. مظلومیت انسانها در عالم پُلی است برای به فکر فرو رفتن در مورد مظلومیت ولیّالله و جزم کردنِ عزم برای ادامه مسیر وی. اینکه در بین شیعیان مرسوم است مصائب خویش را وصل به بیان مصائب و مظلومیت ائمه میکنند حکایت از فلسفه مصیبت و مظلومیت دارد که بهانهای برای وصل به راه ولیّالله است. همچنین در تمامی مجالس عزای ائمه نیز انتهای روضهخوانی وصل به مظلومیت اباعبدالله(ع) میشود، زیرا ایشان در اوج مصیبت بودند و مظلومیت دیگر ائمه مظهر مظلومیت ایشان است تا تذکری باشد برای به فکر فرو بردن انسان در مورد مظلومیت امام حسین(ع) و جزم کردن عزم برای تحقق و پیشرفت گفتمان انقلابی وی در مقابل ظلم ظالمان.
لزوم تکیه به قرآن در مطالعات عاشورایی
به نظر شما امروزه که حدود هزار و چهارصد سال از جریان عاشورا میگذرد، چقدر نیاز داریم به ماجرای امام حسین(ع) ـ از ابتدا تا انتها ـ از منظر قرآن بنگریم و در قرآن به جستجوی امام حسین(ع) بگردیم؟ مگر غیر از این است که قرآن «تبیان لکل شیء» است، پس قطعاً ماجرای امام حسین(ع) و همینطور سایر ائمه(ع) در قرآن آمده، اما تاکنون کشف نشده، آیا غیر از این است که باید بر اساس قرآن به تحلیل و گفتمانسازی جریان حسینی پرداخت؟ کاری که در سالهای خیر کمتر به آن پرداخته شده است.
به همان دلیلی که در مورد ویژگی زبان جهانی قرآن عرض شد، مناسب قیام جهانیای مثل قیام امام حسین متنی مانند قرآن است. تکیه به قرآن در مطالعات عاشوراپژوهی به استحکام مطالب بسیار کمک میکند و کار را قوت میشود. حتی از برخی بزرگان نقل شده که وقتی امام زمان عج ظهور کنند از روی قرآن برای مردم روضه کربلا را میخوانند. بنده در پیشینه پایاننامه اشارهای به مطالعات قرآن و امام حسین کردهام. برخی از این پژوهشها دربارۀ روایاتی از امام حسین است که در آن به تفسیر آیات قرآن پرداختهاند. برخی دیگر به تطبیق آیات مورد استناد امام حسین در مسیر قیام و سبب صدور آن در محدوده خاص صدور پرداختهاند و آیات را به صورت منسجم در ذیل یک گفتمان اصلی بررسی نکردهاند. برخی دیگر به بررسی تطبیقی سخنان امام حسین با آیات قرآن پرداختهاند.
مطالعات دیگری به زوایای بُعد قرآنی حماسه حسینی پرداخته و ذیل آن حضور قرآن در گفتار و رفتار نقش آفرینان کربلا را بررسی کردهاند. در این بین هم عدهای به تفسیر و تأویل آیاتی از قرآن کریم که در مورد قیام امام حسین و شهادت ایشان است، توجه داشتهاند. پژوهشگرانی هم در خارج از کشور، کربلا را به عنوان تفسیر عملی قرآن مورد مطالعه قرار دادهاند. نمونههای دیگری هم وجود دارد که در همه اینها، کارهایی انجام شده ولی بسیار کم است و بسیار جای کار بیشتری دارد. اما علاوه بر موراد فوق، قرآن بیان کننده حقیقت عاشوراست و این موضوعی است که کار نشده است.