۰۶ آذر ۱۴۰۳ ۲۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۸ : ۱۳
در این کتاب آمده است:
* دويدن خداي وهابيت
لجنه افتاي سعودي درباره صفت هروله گفته اند كه صفت هروله (دويدن) خدا در حديث قدسي كه بخاري و مسلم نقل كرده اند، آمده است. خداوند فرموده است:
« اگر بنده اي يك وجب به من نزديك شود ، من يك ذراع (نيم متر) به او نزديك خواهم شد و اگر او يك ذراع به طرف من بيايد، من به قدر فاصله دو كف دست (بيش از يك متر) به او نزديك خواهم شد . اگر او قدم زنان به طرف من بيايد، من دوان دوان به طرف او خواهم رفت . »
اين نظريه بيشتر در ميان فرقه وهابيت ديده مي شود و بسياري از علما و فرقه هاي اهل سنت اين عقيده را نمي پذيرند و حتي آن را رد مي كنند. همانگونه كه گفته شد، اين سخنان ابن تيميّه و وهابيت ، مخالف كتاب و سنت است، ولي بعضي از اهل سنت با اين عقيده مخالفند.
بيهقي از شخصيت هاي علمي اهل سنت مي گويد :
«احمد بن حنبل نظريه قائلين به جسمانيّت حق تعالي را باطل دانسته و گفته است : اسم ها از شريعت و لغت گرفته مي شود و اهل لغت كلمه « جسم » را در برابر چيزي كه قرار داده اندكه داراي طول ، عرض ، ارتفاع ، تركيب و صورت باشد .
خداوند متعال از تمامي اين ها منزّه است و شايسته نيست كه او را جسم بناميم ؛ زيرا او از هر گونه معنا و مفهوم جسم ، خارج است و در شريعت نيز اين لفظ وارد نگرديده است . بنابراين ، عقيده به جسمانيت باطل است . »
علماي ديگر اهل سنت مانند قرطبي پس از نقل سخنان ديگر عالمان درباره مجسمه مي گويد :
«و الصحيح القول بتكفيرهم ، إذ لا فرق بينهم و بين عبّاد الأصنام والصور؛ قول صحيح اين است كه قائلين به جسمانيت حقل تعالي كافر هستند ؛ زيرا ميان آنان و بت پرستان و چهره پرستان تفاوتي نيست . »
نَوَوي از علماي بزرگ اهل سنت مي گويد :
« فَمِمَّنْ يُكَفّر من يجسّم تجسيماً صريحاً و من ينكر العلم بالجزئيّات؛ از جمله كساني كه كفر آنان ثابت است ، قائلين به جسمانيّت حق تعالي كساني است كه علم به جزئيات او را انكار مي كنند . »
عبدالقاهر بغدادي ( متوفاي 429 ) از متكلمان بلند آوازه اهل سنت مي گويد :
«اهل سنت اجماع دارند كه خداوند متعال را نه مكاني در برگرفته است و نه زماني بر وي مي گذرد . ذات اقدسش فراتر از زمان و مكان است ، بر خلاف قول باطل شهاميّه و كراميّه كه مي گويند : ذات اقدس ربوبي با عرش در تماس است . امير مؤمنان علي ( عليه السلام ) مي فرمايد : خداوند ، عرش را به خاطر قدرت نمايي آفريده ، نه براي جايگاه خويش . »
ابن نجيم ( متوفاي 970هـ . ق . ) از فقيهان بزرگ اهل سنت مي گويد :
« والمشبّهة إن قال : انّ لله يداً أوْ رِجْلاً كما للعباد فهو كافر و إن قال : انّه جسم لا كالأجسام فهو مبتدع؛ مشبهه (آنان كه خداوند را به بندگان تشبيه مي كنند) اگر بگويند كه خداوند همانند بندگان دست و پا دارد ، كافر هستند و اگر بگويند خداوند جسم دارد ، ولي نه مانند اجسام ، بدعت گذار است . »
نظريه مخالف علماي اهل سنّت در اين باره فراوان است . از آن ميان ، سخن غزالي ، عالم بلندآوازه اهل سنت و شهرستاني را واپسين كلام قرار مي دهيم . غزالي مي گويد :
«اگر كسي به ذهنش خطور كند كه خداوند تعالي داراي جسمي هست كه از عضوهاي متعدد تشكيل يافته ، بت پرست است ؛ زيرا هر جسمي ، مخلوق و آفريده شده است و به اجماع تمام علما و پيشوايان ديني در تمام زمان هاي پيش و نزديك ، پرستش مخلوق ، كفر و بت پرستي است.»
شهرستاني اين عقائد را برگرفته از اسرائيليات مي داند و در ملل و نحل مي نويسد :
«بسياري از يهوديان كه به طرف اسلام كشيده شدند ، احاديث متعددي را در جسمانيّت حق تعالي ساختند و وارد شريعت اسلامي كردند و تمامي احاديث تجسيم از تورات سرچشمه گرفته است.»
استاد فيّاض ادامه داد :
بايد به وهابيون گفت: چگونه قائل به تجسيم هستيد ، در حالي كه ( لَيْسَ كَمِثْلِهِي شَيْءٌ ) و (وَ لَمْ يَكُن لَّهُو كُفُوًا أَحَدُ) ، (قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ) ، (اللَّهُ الصَّمَدُ) از آيات الهي اند و شما آن را انكار مي كنيد. بر اساس آراي شما بايد آن چه علماي اهل سنّت مانند امام حنبل ؛ نووي ، ابن نجيم ، غرابي ، حاكم نيشابوري و ذهبي و ديگران به آن شهادت داده اند ، خارج از سنت رسول اكرم ( صلّي الله عليه وآله ) باشد .
آيا نظر شما درست است يا اهل سنت ؟
وقتي با اصل اول عقايد اسلامي ، اين قدر بين شما و اهل سنت فاصله وجود دارد ، چه طور خود را از آنها مي دانيد ، مگر نه اينكه ابن تيميّه ، بنيانگذار فرقه وهابيت به دليل همين عقايد باطل و تجسيم ، به زندان محكوم شد .
ابوالفداء در تاريخ خود در اين باره مي نويسد :
« استدعي تقي الدين أحمد بن تيميّه من دمشق الي مصر و عقد له مجلس و أمسك و أودع الاعتقال بسبب عقيدته فانّه كان يقول بالتجسيم ؛ ابن تيميّه از دمشق به مصر احضار شد و پس از محاكمه ، وي را دستگير و به سبب عقيده اش زنداني كردند ؛ زيرا معتقد بود خداوند متعال جسم دارد .»
همچنين بعضي از علماي شاخص اهل سنت مانند ابن حجر عسقلاني و قاضي مالكي اعلام كردند : « فقد ثبت كفره ؛ كفر ابن تيميه ثابت است .» اينك قضاوت با شما ـ خواننده ـ است . چگونه عقيده كسي كه علماي اهل سنت به تكفير وي فتوا داده اند ، معيار تشخيص توحيد و شرك يا تعيين بدعت است ؟
چگونه پيروانش مي توانند به بهانه هاي پوشالي مانند گرايش شيعيان به توسل ، برپايي عزاداري ، اعتقاد به تحريف قرآن و مانند آن ، به پيروان ناب ترين عقيده كه بر گرفته از مكتب اهل بيت ( عليهم السلام ) است ، تهمت كفر و شرك و بدعت بزنند ؟
آيا سزاوار نيست كه فرقه وهابيت ابتدا كاستي هاي خود را برطرف كند و عقايد خود را دست كم با آموزه هاي اهل سنت تطبيق دهد. به يقين ، در اين صورت ، به راحتي به ديگر فرقه هاي اسلامي برچسب تكفير نخواهد زد . مطمئنا آنچه سبب شده است فرقه وهابيت چنين تصميمي بگيرد ، همين ديدگاه هاي نادرستي است كه ابن حنبل ، ابن تيميّه و محمد بن عبدالوهاب به اين فرقه تزريق كرده اند .
چگونه مي توان شيعيان را كه به اصول اساسي اسلام ؛ يعني اصول دين معتقدند ، مشرك ، بدعت گذار و كافر دانست . بي شك ، استنباط فقهي وهابيان در ديدگاه اسلامي هيچ ريشه اي ندارد و از نظريه هاي مطرود ابن تيميّه و محمد بن عبدالوهاب گرفته شده است .