پای درس اخلاق استاد انصاریان
حضرت زهرا(س) دولت زمان خود را محکوم کرد
هیچ پیغمبر و امامی نگفته زن در خانه حبس باشد، اما آنچه که بسیار مهم هست، این است که انبیاء و ائمه(ع) میگویند زنان و دختران کالای شهوت بیگانگان نشوند.
عقیق:استاد حسین انصاریان از اساتید اخلاق، شب گذشته (سهشنبه 24 مردادماه) در حرم مطهر شاهچراغ شیراز به سخنرانی پرداخت.
مشروح این سخنرانی را در ادامه میخوانید:
خداوند متعال علاوه بر اینکه انبیای خدا، ائمه طاهرین(ع) و اولیای الهی را در دنیا از آبرومندی بالایی برخوردار کرده، در قیامت هم در بهترین جایگاه قرار خواهد داد و هر مرد و زنی که همراه و هم کاروان آنان باشد، با آن بزرگواران در همان جایگاه قرار میگیرد؛ این یک سخن بیریشه نیست و من این مطلب را از آیه شصتونهم سوره مبارکه نساء گرفتهام. هرکسی در هر روزگاری در این کاروان باشد، یعنی در کاروان انبیاء و ائمه(ع) و اولیاء، قیامت در همان جایی خواهد بود که این بزرگواران خواهند بود. آیه 69 به سبب یک داستانی از جانب پروردگار بر قلب مطهر رسول اسلام نازل شد.
داستان آیه 69 سوره مبارکه نساء از این قرار است که: مؤمنی بهنام ثوبان که در شهر مدینه زندگی میکرد، عملکنندهای بود که تکالیف خود را ادا میکرد و به رسول خدا(ص) بسیار محبت داشت، یعنی عاشق پیغمبر اسلام بود. همه کسانی که مدینه بودند، اینگونه نبودند و تنها یک تعداد آدم بیدار دل، بصیر و بامعرفت در مدینه بودند که مقام، زیباییهای عقل، رفتار، کردار، اعمال و اخلاق پیغمبر اکرم(ص) را شناخته بودند و این زیباشناسی موجب شده بود که آنها با همه وجود عاشق پیغمبر باشند؛ چون آدم تا زیباشناس نشود، عاشق نمیشود، حال یا زیباییهای ظاهری یا زیباییهای باطنی یا زیباییهایی که درست نیست و ما زیبا میدانیم یا زیباییهایی که درست است.
چه کسانی در کاروان انبیاء، اولیا و ائمه خواهند بود؟
پیغمبر اکرم(ص) روزی ثوبان را دیدند که محزون است؛ پیغمبر هم تحمل گرفتگی چهره کسی را نداشت و آنی میپرسید. ثوبان چه شده است؟ گفت: یارسولالله! چندروز است در فکر قیامت هستم که اگر اهل بهشت باشم، من کجا و تو کجا؟! خدا جایی را که به تو میدهد، اصلاً ما به تو دسترسی نخواهیم داشت؛ اگر هم من را به جهنم ببرد که هیچ! فکر میکنم من را بهشت ببرد و تو را نبینم که دق میکنم، من را جهنم ببرد و نبینمت، عذابم با ندیدن تو اضافه است! جبرئیل این آیه را آورد «و من یطع الله و الرسول»، کسانی که مطیع خدا و پیغمبر هستند، «فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهدا و الصالحین و حسن اولئک رفیقا»، در قیامت جای او کنار انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحین است. خیالت راحت شد ثوبان که تو را در قیامت کجا میبرند؟ پیش ما، پیش صدیقین، پیش شهدا، پیش صالحین. کسی که در حد خودش مثل امام صادق(ع) زندگی کند، در کاروان انبیاء و اولیاء و ائمه(ع) است، در دنیا آبرومند و قیامت هم در بهترین درجات است.
خودِ زیبایی بسیار پرجاذبه است و وقتی که انسان با دلش، از طریق چشمش یا از طریق فکرش، با زیبایی ارتباط برقرار میکند، عاشق میشود. پروردگار سههزار اسم برای خود انتخاب کرده که هزار اسم در این دعای جوشنکبیر، هزار اسم به انبیاء یاد داده و هزار اسم هم جزء اسرار است که هیچکسی نمیداند و عنوان آن «الاسماءُ المستأثره» است؛ اسمهای سری و باطنی. یکی از آن اسمهایی که آشکار هست، جمیل است: «ان الله جمیل»، یقیناً پروردگار عالم زیباست! زیبای معنوی و نه زیبای مادّی و ظاهری. این پروردگاری که زیباست و زیبای بینهایت است، «یحب الجمال»، عاشق زیبایی است.
منظور از ایمان، ایمانی است که خداوند در قرآن میفرماید: «زینه فی قلوبکم»، ایمان را در دل شما مردم مؤمن آرایش دادهام و دلتان به ایمان زینت پیدا کرده و زیبا شده است.
زیبایی دیگر اخلاق حسنه است، یعنی یک انسانی که مهر، محبت، خضوع، خشوع، فروتنی، جواد و سخی است، خداوند مهربان دوستش دارد؛ چون خدا خودش زیباست و زیباییهای ایمانی و عملی و اخلاقی را دوست دارد. در قرآن میفرماید: «ان الله یحب المتوکلین»، مشخص میشود توکل زیباست؛ «و الله یحب المتقین»، پرهیزکاری زیباست؛ «یحب الصابرین»، شکیبایی در حوادث و فتنهها که آدم خودش را نگه دارد تا بیدین نشود، زیباست؛ «یحب المقسطین»، عدالت زیباست. این یحب، یحب، یحب که در قرآن مجید دهتاست، زلفش به زلف زیباییها گره خورده است.
حضرت سیدالشهدا(ع) از پیغمبر(ص) روایت مهمی نقل میکنند، پیغمبر میفرمایند: «کان یقول»، جدم همواره این مطلب را میگفتند، نه یکبار، نه دوبار، نه دهبار، بلکه هر مناسبتی که پیش میآمد، میگفتند: «ان الله یحب معالی الامور»، خدا همه ارزشهای اخلاقی و عملی و اعتقادی را دوست دارد. اینها در وجود هرکسی قرار بگیرد، محبوب خدا میشود. یک انسانی که دلش، روانش و اعمالش پاک و پاکیزه است و حَسَن و اَحسن و زیباست، محبوب خداست؛ «ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین»، زیباییها را دوست دارد و در هرکسی هم باشد، او را هم دوست دارد.
سه پیشنهاد پیامبر(ص) به اسیران جنگی
امام صادق(ع) داستان عجیبی را نقل میکنند که شنیدنی است؛ ایشان میفرمایند: در جنگی تعدادی اسیر شدند. همیشه پیغمبر اکرم(ص) به اسیران سه پیشنهاد برای آزاد شدنشان میکردند: پیشنهاد اول، اسلام را قبول کنید که به خیر دنیا و آخرتتان است؛ پیشنهاد دوم، هرکدامتان سواد دارید، ده مسلمان را باسواد کنید، آزاد هستید؛ یا بهخاطر اینکه جنگ را به ما تحمیل کردید و ما را وارد هزینه و خرج کردید، به قیمتی که ما میگوییم، خودتان را از ما بخرید و بروید. این سه پیشنهاد به چند اسیر داده شد، اما قبول نکردند چون کبر باطن، غرور، خودبینی، تعصب جاهلی و نازیباییهاست که اگر در انسان باشد، مورد نفرت پروردگار است.
وقتی اسیران این سه پیشنهاد را قبول نکردند، پیغمبر گفتند اگر آزاد شوند، توطئه سنگینتری میکنند لذا دستور دادند که هر چند نفر را بکشند، چون زیر بار هیچچیزی نمیروند و میخواهند بروند و توطئه کنند؛ اینها نباید زنده باشند! امام صادق(ع) میفرمایند: اولی را گردن زدند، دومی را زدند، سومی را زدند، آن که شمشیر دستش بود و به فرمان پیغمبر داشت عمل میکرد، به یک جوان رسید. پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: او را نکُش، بعدی را بزن!
جوان به پیغمبر(ص) گفت: چرا من را نکشتی؟ من با اینها چه فرقی داشتم؟ من که دینت را قبول نکردم، یاددادن سواد را هم که قبول نکردم و حاضر هم نشدم خودم را از شما بخرم، برای چه من را نکشتی؟ پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: من نبودم که تو را نکشتم! من تصمیم داشتم تو را هم بکشم، اما من یک فرشتهای دارم که بین من و خدا رابطه دارد، وقتی که نوبت کشتن تو رسید، نام آن فرشته جبرئیل است، ملک به من گفت: یارسولالله! خدا میگوید که این جوان را نکش، یعنی این آدم کافر و این آدمی که با مسلمانها جنگیده است! گفت: یارسولالله! علتی دارد؟ فرمودند: بله، علت دارد و علتش را خدا به جبرئیل گفت، جبرئیل هم به من گفت. خداوند به من پیغام داد که چندتا خصلت باارزش در وجود این جوان است که حیف است کشته شود؛ حال میخواهد مسلمان بشود یا میخواهد نشود. این خصلتها خیلی ارزش دارد و به این زودی با این آدم در قبر نرود، بماند و با این خصلتها زندگی کند.
غیرت، راستگویی، سخاوت و شجاعت؛ چهار خصلت جوانی که سبب نجات او از مرگ شد
پیغمبر(ص) فرمود: «الغیرة الشدیدة علی حرمک»، جوان! خدا به من پیغام داده که تو نسبت به ناموست، مادرت، خانمت، خواهرت، دخترت، آدم باغیرتی هستی و تحمل اینکه چشم ناپاکی به چهره و به مو و به بدن زنان خانهات، مادرت، خواهرت، دخترت و زنت بخورد، را نداری. غیرتت نمیگذارد که ناموس تو بیحجاب، بدحجاب و سر و موی باز در مردان غریبه بریزد و مردان غریبه هم با چشمهای ناپاکشان - آنهایی که دین ندارند یا آنهایی که ضعیفالایمان هستند - هر لذتی که دلشان میخواهد، از این ناموس تو در فکر و در جانشان ببرند. غیرت داری و تحمل نداری که ناموست حداقل در صفحه چشمان نامحرمان قرار بگیرد و در حوزه شهوات حرام نامحرمان، قرار بگیرد.
هیچ پیغمبر و امامی نگفته زن در خانه حبس باشد، 124 هزار پیغمبر، ائمه و اولیای خدا هیچ یک زن، دختر، خواهر و مادر بدحجاب و بیحجاب نداشتند، هیچ پیغمبر و امامی هم نگفته زن در خانه حبس باشد. زن میتواند مهمانی برود، میتواند بیرون برود، میتواند دبیر و معلم شود، میتواند دکتر شود؛ اما آنچه که خیلی مهم است، این است که انبیاء و ائمه(ع) میگویند زنان و دختران کالای شهوت بیگانگان نشوند. این مهم است که نسل جوان با دیدن اینهمه دختر و زن بدحجاب یا بیحجاب به فساد کشیده نشوند، اما قانون حبس زن در خانه در فرهنگ هیچ یک از انبیاء و ائمه(ع) و اولیای خدا نبوده است.
صدیقه کبری(س) علیه دولت پرقدرت زمان خود به مسجد آمد و دولت را محاکمه و محکوم کرد که تاکنون جواب زهرا(س) را ندارند، بدهند. زهرا(س) با آیات قرآن و با صدای بلند که خیلیها از سخنرانی او اشک ریختند، قدرت زمان خود را محکوم کرد! کسی نگفته زن در خانه حبس باشد، اما همه گفتهاند که زن و دختر با بیگانگان ارتباط نداشته باشند؛ همه گفتهاند یک مرد و یک زن در ادارات در یک اتاق نباشند، حرام است؛ همه گفتهاند مرد و زن نامحرم در یک بانک، تنها در یک اتاق نباشند که حرام است؛ همه ما هم میدانیم سبب فساد است و اگر کسی منکر باشد، انکارش دروغ است.
دروغ یعنی کلاهبرداری و فریبدادن، خدا من را نیافریده که پنجاه سال به همه دروغ بگویم، همه را گول بزنم، سر همه را کلاه بگذارم، همه را فریب بدهم و خودم را آنگونه نشان مردم بدهم که نیستم. پروردگار به من پیام داد که این جوان آدم راستگویی است و من راستی و غیرت را دوست دارم.
سومین ویژگی مثبت جوان مورد عفو پروردگار در نزد پیامبر اکرم(ص) این بود: آن جوان سخی بود و اگر غذایی نصیبش می شد، با دیگران می خورد، بخل زشتی است و خدا از آن نفرت دارد. جود و سخاوت زیبایی و بسیار جالب است که خدا کل عالم را سخی خلق کرده است؛ فقط انسان منحرف در این عالم بخیل هستند.
میلیونها سال است حیوانات حلال گوشت خیلی سخاوتمندانه دارند به مردم شیر میدهند؛ میلیاردها سال است درختها سخاوتمندانه همهجور میوه میدهند؛ میلیاردها سال است خورشید سخاوتمندانه نور میدهد؛ میلیاردها سال زمین انبار غذای موجودات زنده است و نزدیک بهار، درِ این انبار را باز میکند و گندم، جو، نهال، گل و صیفی جات و حبوبات بیرون میآید، بخیل در عالم وجود ندارد و خدا سخی است، تمام آفریدههایش هم سخاوتمند هستند؛ یک موجود بخیل است، آنهم انسان بیدین، انسانی که خدا را درست قبول ندارد. هزار میلیارد ثروت دارد، دریغ از اینکه به یک یتیم لقمه، یک پیراهن یا یک کفش بدهد.
خصلت چهارم جوان که سبب نجات او از مرگ شد، این جوان شجاع بود؛ من از آدمهای ترسو خوشم نمیآید، اما آدمهایی که قدرت روحی دارند را دوست دارم؛ پروردگار «ان الله بکل شی قدیر» است و قدرت را دوست دارد البته قدرتی که درست مصرف شود. پس از اینکه پیامبر(ص) خصلت های جوان را به او گوشزد کرد، گفت: می توانی بروی؛ جوان گفت: نمیخواهم بروم و مسلمان شد، مسلمان خیلی باارزشی هم شد. بعد به پیغمبر گفت: حال که مسلمان شدم، با خدا آشتی کردم و در این کاروانی که درست و صادقانه زندگی می کند، قرار گرفتم؛ درخواستی دارم، پیامبر(ص) فرمود: درخواستت چیست؟ گفت: گوش میدهم که بشنوم؛ با زبان خودت، همین الآن از پروردگار بخواه اگر جنگی در آینده بین تو و کافران اتفاق افتاد، شهادت را نصیبم کند. پیغمبر هم دعا کردند، امام صادق(ع) میفرمایند: در جنگ بعدی شهید شد.
منبع:فارس