۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۸ : ۲۱
شیخ دکتر سامی العساله مسئول بازرسی دینی وزارت اوقاف مصر و از دانش آموختگان و علمای الازهر از جمله شخصیت هایی است که با تکیه بر آموخته های اسلامی خود در الازهر و مذهب اهل سنت در گفتگو با شبکه الکوثر ایران به نقد منصفانه اعتقادات و عملکرد وهابیت می پردازد که خبرگزاری حوزه این گفتگو را ترجمه و در اختیار خوانندگان محترم قرار می دهد.
شیخ العساله در این بخش از گفتگو به بیان برخی تفاوت های اعتقادی اهل سنت با وهابیت پرداخته و ادعای وهابی ها در زمینه پیروی از "سلف صالح" را مورد نقد قرار می دهد.
اهل سنت چه تفاوت های اعتقادی با وهابیت دارند؟ به برخی از آنها اشاره کنید.
می دانیم که دین اسلام بر چهار اصل بنا شده که عبارتند از عقاید، عبادات، معاملات و اخلاق وهرکدام از این چهار اصل، قید و شرطی دارد که آن اصل فقط با آن شرط محقق می شود و بر این اساس، عقیده زمانی از اصول دین است که عقیده حق باشد و عبادت زمانی از اصول دین به شمار می رود که خالص باشد و معامله زمانی از اصول دین است که معامله صحیح و نیکو باشد و اخلاق هم از اصول دین نیست مگر اینکه اخلاق نیکو و بر اساس فضیلت ها باشد.
اعتقادات توحیدی وهابی ها سطحی و نادرست است
عقیده حق محقق نمی شود مگر اینکه شامل باورهای درست و صحیح درباره ذات خداوند و نبوت پیامبر و اولیاء و صالحان باشد. یکی از تفاوت های جوهری اهل سنت و وهابیت در اعتقاد، به عقیده تجسیم و تشبیه مربوط می شود که در میان وهابی ها وجود دارد و اشاعره یا اهل سنت به آن تجسیم می گویند و این اعتقاد آنها از آنجا ناشی می شود که صفات مربوط به خدا را که در قرآن آمده بر اساس ظاهر آن تفسیر می کنند. مانند فهم این آیه که می فرماید «الرحمن علی العرش استوی»[1] و آیه «یدالله فوق ایدیهم»[2] و آیه «و جاء ربک والملک صفا صفا»[3] و آیه «و لتصنع علی عینی»[4] که وهابیت این آیات را بر اساس ظاهر آن تفسیر می کنند، اما اهل سنت در فهم این آیات، آن را به گونه ای تفسیر می کنند که متناسب با ذات مقدس خداوند متعال باشد.
اعتقاد وهابی ها به نبوت، مایه توهین به پیامبر است
در مورد پیامبر(ص) و اعتقاد به نبوت نیز همین طور است و تفاوت هایی میان اهل سنت و وهابیت وجود دارد. درباره پیامبر اسلام باورها و محورهای اعتقادی متعددی مانند حقیقت نورانی پیامبر، اولین مخلوق بودن، توسل به پیامبر، زیارت قبر شریف ایشان، شفیع قرار دادن ایشان، برگزاری جشن میلاد پیامبر و تعدادی محورهای دیگر وجود دارد که وهابی ها تمام اینها را انکار می کنند و قائلان به این اعتقادات را به بدعت و فسق و کفر متهم می کنند و متاسفانه پیامبر(ص) را در تمام جنبه های شخصیت ایشان به گونه ای معرفی می کنند که موجب آزار پیامبر و توهین به ایشان باشد. آنها پیامبر را انسانی ماند سایر انسان ها می دانند که والدین او کافر بوده اند و برای بردن نام پیامبر(ص) احترامی قائل نیستند و پس از شنیدن نام ایشان صلوات نمی فرستند و این آیه را نادیده گرفته اند که خداوند می فرماید: «إن الذین یؤذون الله و رسوله لعنهم الله فی الدنیا و الآخرة و أعد لهم عذابا عظیما»[5].
ادعای وهابی ها مبنی بر پیروی از سلف صالح را قبول نداریم
همچنین باید گفت وهابی ها ادعا دارند که پیرو سلف صالح هستند، اما باید از آنها پرسید آیا سلف صالحی که شما پیرو آنها هستید، آنها هم دیگران را تکفیر می کردند و مسلمانان را می کشتند . وهابی ها در جنگ های خود شمار زیادی از مسلمانان و خداپرستان را کشته اند. آیا سلف صالح هم مسلمان کشی می کردند؟
کسی که خود را پیرو سلف صالح می داند، باید در گفتار ور فتار و اعتقاد پیرو آنها باشد. خداوند متعال درباره پیامبر و پیروان او می فرماید «محمد رسول الله والذین معه أشداء علی الکفار رحماء بینهم»[6].
علاوه بر این مدعیان پیروی از سلف صالح باید بدانند که سلف صالح هم همه یکدست نبوده اند و اختلافاتی داشته اند و اختلافات آنها فراتر از فروع بوده و در اعتقادات هم اختلافاتی داشته اند، اما هیچ گاه همدیگر را تکفیر نکردند و مسلمانان را نکشتند. اما وهابی ها هرکس را با آنها در اعتقادات متفاوت باشد به طور کلی کافر می دانند و در این باره هیچ استثنایی قائل نمی شوند و در برخی موارد حتی مخالفان خود در فروع و احکام را هم تکفیر می کنند؛ مانند برخورد آنها با مساله توسل به پیامبر(ص) و زیارت قبر ائمه و اولیاء که مساله اعتقادی صرف نیست، بلکه جنبه فقهی دارد، اما آنها برخورد شدیدی با آن دارند و مانند مسائل اعتقادی با آن برخورد می کنند.
چرا وهابی ها اصرار دارند شیخ خود را به سلف صالح منسوب کنند؟ در حالی که خود شیخ آنها می گوید دین جدیدی آورده و در بسیاری موارد بر خلاف نظر سلف صالح فتوا می دهد و حتی سلف صالح را تکفیر هم می کند؟
در ابتدا لازم است مطابق با سیره علما در بحث های خود به تعریف لغوی و اصطلاحی موضوع بحث خود بپردازیم که در اینجا موضوع بحث ما "سلف صالح" است. در تعریف لغوی سلف گفته اند که به معنای کسی است که از تو برتر باشد یا از نظر زمان یا فضل بر تو پیشی گرفته باشد همان طور که در کتاب لسان العرب ابن منظور هم به این معنا اشاره شده است.
اما معنای اصطلاحی کلمه سلف: برخی علمای اسلامی آن را بر اساس زمان معنا کرده اند و خود اینها چند دسته اند: برخی از آنها سلف صالح را سه قرن اول اسلام می دانند و به این سخن پیامبر استناد می کنند که فرمود: بهترین قرن ها همین قرن است و سپس قرن بعدی و قرن بعدی و در یک روایت دوبار و در روایت دیگر سه بار این عبارت تکرار شده است. برخی علما قرن چهارم و پنجم را هم وارد این دوره کرده اند. از سوی دیگر برخی مانند امام ابوحامد غزالی می گویند مفهوم سلف بر صحابه و تابعین منطبق است.
اهل بیت(ع) اعضای قطعی سلف صالح هستند و هر سَلَفی "صالح" نیست
نکته مهمی که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که بر اساس تمام این اقوال و به هرکدام از آنها که قائل باشیم، اهل بیت پیامبر(ص) بدون هیچ اختلاف و تردیدی پیشاپیش سلف قرار دارند و سلف و خلف همه بر این واقعیت اجماع دارند.
نکته مهم دیگری هم در اینجا وجود دارد که نباید از آن غفلت شود که آیا تعریف سلف صالح یک تعریف مطلق است یا مقید است؟ یعنی اینکه اگر ما قائل شدیم که سلف صالح علما و مسلمانان سه قرن اول یا صحابه و تابعین هستند، آیا همه آنها سلف "صالح" هستند یا اینکه استثنائاتی هم دارد؟ قطعا این تعریف ها مطلق نیست و مقید است و شرطش این است که این افراد در رفتار و گفتار و اعتقاد خود پیرو راه سلف صالح باشند و بر همین اساس است که علما آمده اند و اموی ها و در راس آنها یزید را خارج از سلف صالح دانسته اند، چون با وجود اینکه در دوره زمانی سلف صالح بوده اند، اما گفتار و رفتار و اعتقاد آنها مطابق سلف صالح نبوده و برخلاف آن هم بوده. کسانی که سیدنا امام حسن و امام حسین علیهما سلام الله را کشته اند و مردم مدینه را در واقعه حرّه کشته اند نمی توانند از سلف صالح باشند.
ترجمه: سیداحمداحمدزاده