۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۵ : ۱۹
عقیق: مراسم دومین شب ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت الاسلام سید محمد مهدی میرباقری و
مناجات خوانی حاج منصور ارضی در مسجد ارک تهران برگزار شد.
در ادامه گزیده ای از سخنان حجت الاسلام میرباقری را بخوانید:
اشاره شد پایه همه انذارها و بشارتهای قرآن و انبیاء دعوت به توحید و دوری از شرک بوده است به تعبیر دیگر تلاش انسان بر مبنای فرار از غیر خداوند به سوی خداوند است. انسان بنا به فطرتش همیشه در حال میل به سوی فردی برای پرستش و عبادت است و این عبادت میتواند صرف کردن عمر، پول و یا جان برای او باشد به همین جهت است که در قرآن به این موضوع تاکید میشود "لاَ تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ" ویا "وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ" بدانیم با پرستش ما نه چیزی به خدا افزوده میشود و نه کم ولی خود را به مخاطره میاندازیم چون توانایی و قدرت خود را در مسیری به غیر از مسیر الهی به کار میاندازیم.
اما بحث امشب در باب توحید و تحذیر از شرک:
هرچند بعد از بعثت پیامبر بسیاری از مردم مسلمان شدند ولی باز هم عده زیادی مشرک ماندند و همین عده مسلمان نیز هنوز فاصله زیادی با مقام توحید پیامبر دارند پس هنوز هم مصداق تحذیر و بشارت آیات قرآن در باب توحید هستیم، نمیخواهم بگویم ما محبین اهل بیت(علیهم السلام) نیز دارای شرک ولو خفیه هستیم ولی میخواهم بگویم کدام یک از ما به دنیا و امور آن حب نداریم؟ کدام یک برای آسایش خود در دنیا پول خرج نمیکنیم، ویا حتی کدام یک از ما پول برایش احساس آرامش نمیآورد؟ کدام یک از ما سلامتی و بیماری، فقر و ثروت و... برایش یکسان باشد؟ پس همه ما در آغاز راه توحید قرار داریم هرچند راه را با حضرت محمد و اهل بیت معصومشان(علیهم السلام) این طریق را آغاز نموده ایم. پس برای رسیدن به کمال توحید راه بسیاری در پیش است و تا آن زمان نیز ما به تحذیر و بشارت خداوند نیازمند هستیم.
باید توجه داشت کلمه "لا اله الا الله " حصن خداوند است و کسی که در آن وارد شد نه رنج دنیا را میبرد و نه رنج آخرت! و کسی که وارد این حصن نشد " وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِى فَإِنَّ لَهُۥ مَعِیشَةًۭ ضَنکًۭا وَنَحْشُرُهُۥ یَوْمَ ٱلْقِیَٰمَةِ أَعْمَىٰ " (سوره طه آیه 124) و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی(سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور میکنیم! یعنی نه دنیا دارد و نه آخرت! همانطور که در جلسه قبل به آن اشاره کردم مقصود حدیث سلسله الذهب فقط کلمه "لا اله الا الله " نیست، بلکه حصن خداوند جایگاه خاصی است همانطور که قرآن "کلام الله "است و یا حضرت عیسی(علیه السلام) را قرآن با عبارت " کلمه منه" یاد میکند پس کلمه در قرآن نیز فقط به معنی این آوا و الفاظی که مابه کار میبریم نیست، بلکه معانی دیگری نیز دارد.
" أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ ٱللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِى ٱلسَّمَآءِ" آیا ندیدی چگونه خداوند "کلمه طیبه" (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه آن(در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟! با توجه به معنای آیه و وجود روایات تفسیری آن متوجه میشویم کلمه طیبه همان کلمه توحید است که در مثال مانند درختی با چنین مشخصاتی است(بیان داشته که ریشه دار، ثمره بخش، دارای اهل و پیروانی است) در تفاسیر این گونه به شرح پرداخته اند که ریشه این کلمه و اصل توحید و نقطه مشترک همه اهل توحید وجود مقدس پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) میباشد که متصل به حقیقت توحید میباشد و از این منبع حقایق را دریافت و به همه درخت میرساند، و در مورد تنه و شاخهها و برگ و میوه آن نیز تفاسیری وجود داردکه باید آن را مطالعه نمود. پس طبق نظر قرآن نیز کلمه توحید یک لفظ نبوده بلکه یک وادی است که باید وارد آن شد و در آن محیط زندگی نمود.
به نسبت تاثیر پذیری از این محیط انسان بهره مند و برخوردار از صفات توحیدی و ولایتی اهل بیت(علیهم السلام) میشود همانگونه که ایمان او بر قلب و روح او تاثیر میگذارد به همان اندازه نیز از آن بهره مند میگردد یعنی با ورود ایمان از توکل و یقین و صبر و رضای الهی بهره مند میشود دقیقا به این موضوعات در حدیث عقل و جهل اشاره میشود. با نزدیک شدن به معصومین رنگ و بوی قلب انسان رنگ و بوی ایشان را میگیرد به سوی صبغه الله حرکت میکند، که در روایات به این موضوع با عنوان ولایت پذیری اشاره میشود. معنی موحد شدن این است که انسان به امام خود نزدیک شده و وارد ولایت او شود و از نفس، از خود، از غیر و ابلیس و جنود شیطان خالی شود و از اولیاء طاغوت تبری بجوید و فاصله بگیرد بعد همه وجودش آماده شود و آرام آرام حقیقت امام در وجودش شکل میگیرد. موحد کسی است که همه وجودش حب امام است. پس معنی ورود به ولایت این نیست که ما وارد بیابانی شویم، نه خیر این نیست.
اول باید تخلیه از غیر شویم بعد از آن هرچه جلوتر میرویم ظهور صفات امام در انسان بیشتر میشود تا انسان ملحق به امام خود شود و آنگاه تابع امام شده و به دنباله روی از او میپردازد، اگر کسی از سر محبت دنباله روی کرد به شکلی که چیزی برای خود نخواست این میشود تبعیت.
" قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ ٱللَّهَ فَٱتَّبِعُونِى یُحْبِبْکُمُ ٱللَّهُ" (سوره آل عمران آیه 31) بگو: اگر خدا را دوست میدارید، از من پیروی کنید! تا خدا (نیز) شما را دوست بدارد؛ تبعیت در اثر محبت است. بعد از اطاعت محبت میآید و بعد از محبت تبعیت. ما اگر میخواهیم تابع اهل بیت(علیهم السلام) باشیم باید محب اهل بیت باشیم یعنی همه قوای ما تحت تصرف ایشان باشد و نقطه مقابل این معنی یعنی تحت تصرف غیر اهل بیت و خداوند بودن یعنی شیطان پرستی و تابع شیطان بودن و قوای شیطان است که بر انسان مسلط است.
کافر کسی است که وارد وادی شیطان میشود و زبان و بازوی او برای شیطان کار میکند همانگونه که امیرالمومنین(علیه السلام) در نهج البلاغه به آن اشاره میدارد " الشَّیْطَانَ ... فَبَاضَ وَ فَرَّخَ فِی صُدُورِهِمْ" (خطبه 7) شیطان در سینههای آنها تخم گذاری میکند و بعد اینها را به بار میآورد با دست و زبان و دیده آنها کار میکند! مشرک کسی است که قوای او در اختیار اولیاء شیطان و طاغوت است آنها با اراده او کار میکنند. درست نقطه مقابل آنها موحدین قرار میگیرند، به تعبیر دیگر کلمه توحید امام است و اگر کسی قوای خود را از غیر امام تخلیه کند و در اختیار امام قرار گیرد این فرد میشود برگ درخت توحید و این آدم وارد وادی توحید شده است.
موحد
شدن به یک معنا که ما به آن دعوت هم شدیم به همین معنای یاد شده است( تخیله نفس از
غیر خدا و حتی از خود نفس و تسلیم رضای الهی شدن ) " فَلَا وَرَبِّکَ لَا یُؤْمِنُونَ حَتَّىٰ یُحَکِّمُوکَ
فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لَا یَجِدُوا۟ فِىٓ أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا
قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا۟ تَسْلِیمًا" (سوره نساء آیه 65) به
پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری
طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند؛ و کاملا تسلیم باشند.
نه فقط در عمل تسلیم رسول الله(صلی الله علیه و آله) باشیم بلکه در قلب هم باید
تسلیم اراده پروردگار و رسول خدا باشیم.
بیانات حاج منصور ارضی در شب دوم ماه مبارک رمضان مورخ نوزدهم خرداد ماه 1395 در مسجد ارک تهران
دلیل اصلی پناه بردن به خداوند متعال، شر است
بیان استعاذه یعنی پناه بردن به خدا در آیات قرآن زیاد آمده اما یک وقتی شما سوال میکنید که خود پناهندگی چه معنایی دارد؟ آیا باید ما پناهده شویم؟ پناهندگی مرسوم بین ما وقتی است که مجرمی محکوم شده و فرار میکند به یک مکان دیگری و آنجا پناهنده میشود تا از مکان اولیه که در آن خطا کرده در امان باشد . اما شما به خداوند متعال پناه میبری ، در دعای صبح میگویی "فَأَعِذْنِی اللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ کُلِّ مَا أَتَّقِیهِ" ، معلوم میشود دلیل اصلی پناه بردن شر است یا در انتهای دعای "اللَّهُمَّ إِنِّی أصْبَحْتُ فی ذِمَّتِکَ وَ جِوارِکَ" بیان بر این است که شما از شر خلائق پناه میبری به خدا "وَ اَعُوذُبِکَ یا عَظیمُ مِنْ شَرِّ خَلْقِکَ جَمیعاً وَ اَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّ ما یُبْلِسُ بِهِ اِبْلیسُ وَ جُنُودُهُ" . در دعای بعد از دعای سحر در آنجا یک بیانی داری میگویی : "یَا رَبِّ ارْحَمْ دُعَائِی وَ تَضَرُّعِی" ، دعای ابو حمزه مانند دعای عرفه یک قسمت اضافه دارد که معمولا خوانده نمیشود ، یک سری ادعیه در سحر بعد از دعای ابوحمزه وجود دارد که در آنجا میگویی "یَا رَبِّ ارْحَمْ دُعَائِی وَ تَضَرُّعِی وَ خَوْفِی وَ ذُلِّی وَ مَسْکَنَتِی وَ تَعْوِیذِی وَ تَلْوِیذِی" پناهندگی من را به من رحم کن ، پس خود این پناهندگی در ذات همه هست . بچه از هر چه بترسد خودش را در آغوش پدر و مادرش میاندازد ، یا وقتی خطایی میکند و میترسد به کسی پناهنده میشود، در جامعه کبیره میگویی "لائِذٌ عآئِذٌ بِقُبُورِکُمْ" . پس این حال پناهندگی در ما وجود دارد ، اگر خط دهی درست شود مردم پناهنده به غیر خدا نمیشوند . این غیر خدا میتواند مواد مخدر باشد یا مثلا یک اوباش . این هایی که به شیطان پناهنده میشوند، شیطان دارد فریاد میزند، در سوره حشر آیه 16 که میفرماید: "کَمَثَلِ الشَّیْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ" وقتی انسان کفر میورزد شیطان میگوید " قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ" تمام زندگی من را بهم ریخته ، من را از خدا دور کرده حالا میگوید "قَالَ إِنِّی بَرِیءٌ مِنْکَ" ، "إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ" ، شیطان میگوید خود من از این آدم گمراه برائت میجویم ، و در آیه بعد هم خدا میفرماید هر دو را در آتش عذاب میکنیم "فَکَانَ عَاقِبَتَهُمَا أَنَّهُمَا فِی النَّارِ خَالِدَیْنِ فِیهَا وَذَلِکَ جَزَاءُ الظَّالِمِینَ" . اعلام میکنی پناهندگی و پناه پذیری تو در این حال به من رحم کن "ارحم" . اگر در خود پناهندگی رحم نباشد انسان به مشکل میخورد.
وقتی خدا را گم کنی به هر فرقه ای امکان دارد پناه ببری
اینها مقدمه آیاتی است که عرض میکنیم . "فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ" (سوره نحل آیه 98) . طرف برای این که آبرویش رفته، جرمش ثابت شده، زندانی هم کشیده و نشان داده بی دین شده ، حالا پناه میبرد به فرقه بهائیت . این پناه بردن برای ما باید درس باشد ، یعنی وقتی خدا را گم کنی به هر فرقه ای امکان دارد پناه ببری ، پناه میبرد تا آبروی رفته برگردد ولی نمیشود و بدتر میشود . آنهایی هم که اهل فرقهی ضاله هستند کارشان این است که از کسی که پناه آورده کولی بگیرند ، این دار و دستهی شیطان هم مانند شیطان هستند . آقا درس خوانده زحمت برایش کشیده شده با خون هایی که در این مملکت ریخته شده ، زیر سایهی اینها دانشگاه رفته دکتری هم گرفته حالا میخواهد برود خارج و میگوید من اینجا نمیتوانم کار کنم ، یعنی اینقدر بعضی ضعیف النفس هستند . با این تفکرات اگر مذهبی هم باشد که زودتر ضربه میخورد ، چون کسی که از اول بی دین بوده و در این وادی نیست موضعش مشخص است و با کفر تا حالا زندگی کرده است. کسانی که قرآن میخوانند با این آیه واجب میشود که اول پناه ببرند به خدا "فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ" . یا در سوره مومنون آیه 97 خداوند متعال میفرماید "قُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِک مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطینَ" . به مداحان عرض کردم قبل از این که شروع به خواندن کنید این سه آیه سوره اعراف (53 تا 55) را بخوانید چون یکی میآید میخواهد این مداح را اذیت کند ، مجلس را خراب کند ، از شما تعریف میکند و مداح اگر ضعیف النفس باشد زود خودش را گم میکند.
ولنگاری در فرهنگ، نتیجهی تضییع اصول است
"إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ" (سوره اعراف آیه 201) کسی که تقوا دارد تا گمراه میشود ، یک فکر غلط میکند ، ضربه ای میخورد زود استغفار میکند ، بصیرت ولایتی همین جاست که معلوم میشود . سوره ناس و فلق را بخوانید تا دفع شیاطین شود ، بعدا سیر موجودات شرور را بیان میکنیم . آیات قرآن کریم را در مورد سیر پناهندگی که به ما دستور داده اند را بیان کردیم . مثلا در مورد متکبرین ، فرعون موسی علیه السلام را تهدید به قتل میکند "وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِی أَقْتُلْ مُوسَى" (سوره غافر آیه 26) بعد موسی علیه السلام میفرماید : "وَقَالَ مُوسَى إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَرَبِّکُم مِّن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لَّا یُؤْمِنُ بِیَوْمِ الْحِسَابِ" (سوره غافر آیه 27) پناه میبرم به خدای شما و خدای خودم ، یعنی به فرعون میگوید هم تو خدا داری و هم من ، اما تو از بندگی خدا فرار کردی و قبول نکردی، وگرنه این خدا خدای تو هم هست "بِرَبِّی وَرَبِّکُم مِّن کُلِّ مُتَکَبِّر". امیرالمومنین علیه السلام در میزان الحکمه میفرمایند: "یستَدَلَّ عَلَی ادبارِ الدُّوَلِ بِاَربَعٍ" آفت دولتها چهار چیز است که یک مورد آن "تَضییعِ الاُصولِ" اصول را ضایع میکنند، وقتی اصول ضایع شد مردم هم بی بند و بار میشوند ، این که مقام معظم رهبری میفرمایند ولنگاری در فرهنگ به خاطر همین است.
اشعار خوانده شده توسط حاج منصور ارضی در شب دوم ماه مبارک رمضان
اشعار مناجاتی حاج منصور ارضی
عمر باغفلت گذشت و صرف قیل و قال شد
روسیاهی قسمت این عبد بد اقبال شد
اعتقادم پیش رنگ دار دنیا رنگ باخت
بنده ات تطمیع شد، غافل شد و اغفال شد
در صدایم جوهره باقی نمانده، ای خدا
بد زبانی ام سبب شد که زبانم لال شد
قلب من گر چه به دست اشک هایم فتح شد
با نگاه سوی نامحرم، ز نو اشغال شد
ماه شعبان دست من کوتاه ماند از دامنت
ماه شعبان قسمتم یک مشت سیب کال شد
کاش میگفتند روز اول ماه خدا
روی ماه یوسف زهرا هم استهلال شد
با لب خشکیده ام دادم سلامی بر حسین
باز هم با روضه اش از روزه استقبال شد
مادری قامت خمیده اشک هایم را خرید
اگه صوت سخنرانی آقای میرباقری رو بذارید خیلی خوب میشه